در روزگاری که همه چیز بیهوده پیچیده شده، بیآنکه معنایی در پی این پیچیدگی با خود همراه داشته باشد، نمایش طراحیهای شایا شهرستانی در گالری ایرانشهر، شکل درستی از انسان امروز ایرانی را ارائه میکند؛ انسانی پیچیده در خود که مسئلهاش فراتر از وضعیت ظاهری و شرایط موجود است. آدمهای او گرچه در خود فرورفتهاند؛ اما تجسمی عینی از سردرگمی ذهنی امروز ماست. نوعی ایستادگی و حمایت از خود در برابر زمانهایی که واقعیت را در محاق سانسور و تولید مرزهای تحدیدکننده قلب میبرد. او در طرحهایش عظمت این انسان در خود فرورفته را برای ما به تصویر کشیده است. سندی از دورانی سخت که میتواند نماد انسان معاصر باشد. شایا شهرستانی به سادهترین شکل ممکن، پیچیدهترین موقعیت زیستی انسان را به تصویر کشیده است. انسانی که گویی حالا در ظرف روح و جسم خود نمیگنجد؛ اما مجال بروز و ظهور نیز ندارد. راهی که طراحیهای این هنرمند به ما نشان میدهد، بازگشت به درون و واکاوی «خود» ماست. او با عینیتبخشیدن به بدنی شرحهشرحه، جور و رنجی را به تصویر میکشد که گویی در قفس تصورات و محدودیتها مانده؛ اما در آرزوی آزادی است. این شکل درستی از هنر امروز است که در عین ایهام، بیپروا ما را به یاد خودمان میآورد. تابلوهای او به مینیمالترین وجه ممکن و با ایجازی هنرمندانه وضعیتی را برای مخاطب به تماشا میگذارد که وضعیت واقعی و حقیقی اوست. او با تلفیق حقیقت و واقعیت، شکلی از موجودیت انسان امروزی را ثبت کرده است. آدمهای شایا شهرستانی در آرزوی آزادی چنین در خود فرو رفتهاند. شِمایی از تاریخ معاصر ما و تاریخی که بر ما گذشته است. همه آنچه در قالب کلمات، نمیتوان روایت کرد، او در خط و خطوط طراحیهایش ثبت کرده است. شایا شهرستانی مخاطب عینی همان شعری است که احمد شاملو زمانی خطاب به ایران درودی سرود:
شرق- مینا اکبری
دیدگاه تان را بنویسید