بخشهایی از این مصاحبه را می خانید:
به نظر میرسید مذاکرات هستهای در دولت اول آقای روحانی، سعی در حلوفصل مسئلهای داشت که سالها استخوان در گلوی اقتصاد و دیپلماسی ایران بود؛ یعنی مسئله هستهای. اما به تجربهای شکستخورده شبیه شد، چه در حوزه بینالملل چه در حوزه اقتصادی. شما در مذاکرات هستهای، اشکال ساختاری و متدی میبینید یا در محتوای آن نیز بسط بیشتری لازم میدیدید. مثلا بهتر بود مذاکرات تنها به مسئله هستهای محدود نمیشد و درباره موضوعاتی مثل مباحث منطقهای و همکاریهای اقتصادی نیز مذاکراتی میشد و تفاهمهایی به دست میآمد؟
به گمان من مذاکرات هستهای بدون شک یکی از برگهای زرین تاریخ سیاست خارجی ایران است. اینکه به واسطه رقابتهای سیاسی متعصبانه داخلی، گروهی درصدد کمرنگکردن اهمیت آن هستند امری است که از امتیازات آن مذاکرات کم نمیکند. به نظر من مذاکرات برجام نشاندهنده فرازی از هوشمندی و بازیگری خوب نظام بوده است. برای قضاوت درباره آن باید چارچوب وضع آن روز را بررسی کنیم. در آن زمان ایران در محاصره تحریمها قرار داشت و ادامه آن میتوانست اقتصاد را تحت تأثیر قرار دهد. از نظر سیاسی ادامه تخاصم میتوانست توطئههای منطقهای را علیه ما افزایش دهد و دشمنان منطقهای را گستاختر کند. اجماع بینالمللی را علیه ایران فشردهتر کند. مگر نه اینکه هم روسیه و هم چین، به همه قطعنامههای تحریم و نیز تحریم تسلیحاتی رأی داده بودند. بنابراین در زمانی که اجماع بینالمللی علیه ایران هر روز فشردهتر میشد و تحریمها افزایش مییافت و منطقه علیه ایران برانگیختهتر میشد با نگاهی نافذ و راهبردی، ایران وارد این مذاکرات شد و به نظر من پیروز نسبی از میدان بیرون آمد. برای قضاوت بهتر بیایید فرض کنیم اگر آن مذاکرات انجام نمیشد اکنون ما در کجا قرار داشتیم. روند قطعنامههای ششگانه که همه اعضای شورای امنیت به آن رأی داده بودند هر روز سختتر میشد و ما در تحریم قانونی بینالمللی قرار داشتیم و همه کشورهای اروپایی علیه ما برانگیخته میشدند. همه تحریمهای یکجانبهای که اکنون آمریکا علیه ما و برخلاف قوانین بینالمللی اتخاذ کرده، همه دنیا به صورت قانونی علیه ما اعمال میکردند و حتی روزنههایی که اکنون برای تنفس وجود داشت تا ما مقاومت کنیم، وجود نمیداشت. امروز که ما از انزوای آمریکا در شورای امنیت برای شکستش در استفاده از مکانیسم ماشه و بازگرداندان تحریمها خوشحال میشویم، باید بدانیم که این پیروزی ما به خاطر همان برجام است. اگر برجام نبود تحریم تسلیحاتی ما پایان نمیپذیرفت. اساسا باید از خود بپرسیم کشورهای دیگر نظیر عراق و لیبی و کره شمالی و دیگر کشورها که تحت فصل هفت منشور ملل متحد تحریم شدهاند، آیا توانستهاند با عزت از آن خارج شوند. شیوه ایران بینظیر بوده است که با یک مذاکره، بسیاری از این تحریمها و قطعنامههای فصل هفت را کان لم یکن کرده است.
آیا این نشانه خوبی نیست که دشمنان قسمخورده منطقهای ما نظیر اسرائیل و عربستان هرچه از دستشان در خفا و به طور علنی برمیآمد برای جلوگیری از بهثمررسیدن برجام انجام دادهاند، اگر مذاکرات برجام حرکت خوبی برای ما نبود چرا دشمنان ما همه علیه آن بودند. این مذاکرات باعث شد آنچه در این سالها براساس قطعنامههای تحریمی از دست داده بودیم بازپس بگیریم. در واقع حقوقی را از ما گرفته بودند یا اشغال کرده بودند، مثل ازدستدادن سرزمینهای ملی بود که با برجام آن را بازپس گرفتیم و این را نمیتوان دستکم گرفت. نکته دیگر اینکه پرستیژ بینالمللی بسیار قوی، محترم و منطقی در دنیا پیدا کردیم. کشوری که به یکدندگی و افراطیگری و غیرمنطقیبودن متهمش کرده بودند و تصویر منفی از او ارائه شده بود با این مذاکرات چهرهای منطقی و هوشمندانه به خود گرفت. وزیر خارجه ایران و تیم او به یک چهره مثبت بینالمللی تبدیل شد. من در آن زمان در یک سازمان بینالمللی که مقر آن در کشوری عربی بود مشغول به کار بودم و از نزدیک شاهد بودم چگونه به خاطر بازی هوشمندانهای که در مذاکرات به کار میرفت، رهبری ایران را میستودند و آن را در امتداد عزت ایرانیان باستان میدانستند. اینکه ایران در برابر پنج قدرت بزرگ جهانی با تمام وسایل و ابزار دیپلماسی آنها یکه و تنها و با تمام سنگاندازیهای دشمنان منطقه توانست آن را در همان حد به ثمر برساند نشانه قدرتمندی و اعتمادبهنفس است. این اقدام ایران به معنی استفاده بهموقع از فرصت بهدستآمده در زمان اوباما بود و کاری هوشمندانه بهشمار میآید. اینها همه از امتیازات برجام بود. بنابراین برجام در حد مقدورات زمان کار بسیار قابل تحسینی بود. اینکه ما در زمانی دیگر که شرایط با تحولات غیرمترقبه منفی تغییر پیدا کرده برجام را ارزیابی کنیم و با اهداف سیاسی داخلی آن را در هم بیامیزیم نه منصفانه به نظر میرسد و نه نزد اهل خرد جا میافتد. این ارزیابیهای تند و تیز بیشتر اهداف داخلی با تاریخ مصرف کوتاهمدت دارد.
درباره اینکه مذاکرات باید دربرگیرنده مسائل دیگر باشد به نظرم راهبرد رهبری معظم کاملا درست بود که در فرازی گفتند که اگر حسننیت در این مورد ثابت شد در موارد دیگر میتوان بررسی کرد. بنابراین به گمان من مذاکرات تدریجی و موردی در دوره بیاعتمادی شرط عقل و احتیاط بوده است.
در همین میانه بسیاری به برجام میتازند و این را که ترامپ توانست از آن خارج شود، معیوب و ضعیف ارزیابی میکنند. تحلیل شما در این زمینه چیست؟ برجام میتوانست به صورت دیگری خلق شود تا به سادگی امکان خروج از آن وجود نداشته باشد یا آنکه غیرقابل پیشبینیبودن فردی مثل ترامپ را در ازبینرفتن توافق مؤثر میدانید؟
برجام در اواخر دوران ریاستجمهوری اوباما امضا شد و احتمالا خود اوباما علاقهمند بود که آن را با تصویب کنگره محکمتر کند، ولی مقتضیات آن زمان همین بود که شد، زیرا کنگره در دست جمهوریخواهان بود. ولی سؤال اصلی این است که آیا اگر به تصویب کنگره میرسید ترامپ به آن پایبند میشد. پاسخ قطعا منفی است. ترامپ از معاهده تغییرات آبوهوا که ابعادی جهانی دارد و نیز از قرارداد نفتا که به تصویب مجلس آمریکا رسیده بود و بعضی دیگر از قراردادها و سازمانهای بینالمللی به سادگی خارج شد. اگر به سخنرانی ترامپ در آیپک (لابی صهیونیستها در آمریکا) قبل از رئیسجمهورشدن نگاه کنید، میبینید که او تقریبا تمام سخنرانی خود را به ایران اختصاص داد و در آنجا قول داد اگر رئیسجمهور شود، برجام را پاره خواهد کرد؛ بنابراین برجام به هر شکلی بود ترامپ به دنبال جلوگیری از اجرای آن بود. این ربطی به متدولوژی مذاکره یا محکمکاری قانونی آن ندارد. ولی موضوع خارجشدن ترامپ نشانه دو نکته است: اول اینکه چقدر دشمنان ما از برجام و این توافق برآشفته شدند و آن را موجب تقویت و توسعه ایران میدانستند و فکر میکردند ایران میتواند با برجام بهتدریج هم نفوذ سیاسی خود را گسترش بیشتری دهد و هم توسعه اقتصادی پیدا کند و قدرتمندتر شود. به همین خاطر، چنان ترامپ را حلقه کردند و به گوش او خواندند که او از برجام خارج شد. اگر دشمنان ما برجام را برای ایران مضر میدانستند یا فایده آن را کم میدانستند اینقدر برای خروج آمریکا از برجام هزینه نمیدادند. آمریکا حتی به قیمت ازدستدادن همپیمانان سنتی اروپایی خود از برجام خارج شد؛ بنابراین همین نکته نشان میدهد که برجام چقدر برای ما امتیاز داشت. نکته دوم اینکه ترامپ نشان داد که احترامی برای تعهدات بینالمللی آمریکا قائل نیست. به گمان بنده برجام به هر درجهای محکمکاری شده بود حتما توسط ترامپ نقض میشد و او از آن خارج میشد. مشکل بزرگ ترامپ و اشتباه او این بود که در سیاست خود نسبت به ایران دربست دنبالهرو تندروهای اسرائیل و عربستان بوده و سیاست مستقلی نداشته است.
نکته آخر درباره برجام این است که متأسفانه موضوع دعواها و رقابتهای داخلی قرار گرفته است و یک گروه نگران است که برجام اعتبار و کِرِدیتی برای گروه دیگر نشود. این در حالی است که به گمان من اعتبار و کردیت برجام اگر چیزی داشته باشد از آنِ نظام کشور است.
در نتیجه باید طرح نویی اندیشیده شود و به دنبال آن سیاست خارجی ایران باید به ابتکارات جدید بیندیشد که به این وضع خاتمه بدهد و طرح موازنه جدیدی را در منطقه و جهان درباره ایران شکل دهد. این کاری بسیار دشوار است که با مخالفت در داخل و هم خارج روبهرو میشود. بیاعتمادی عمیق و موجهی که به خارجیها بهویژه غربیها وجود دارد، ریشه در تجربیات گذشته دارد و به سادگی قابل ترمیم نیست، ولی کاری است که بهتر است با درایت و هدایت بهتدریج انجام شود.
موعد انتخابات آمریکا، این نوبت زمان بسیار حساسی برای ایران است. شما سالها در مجامع بینالمللی و کشورهای مختلف کار کردهاید. اساسا دموکرات یا جمهوریخواه بودن رئیسجمهور در آمریکا چقدر بر منافع ایران تأثیرگذار است و تجربه شما چه چیزی را نشان میدهد؟
اگرچه سیاست کلی آمریکا درباره ایران در طول سالهای متمادی گذشته به کلی اشتباه بوده و مبتنی بر خط و خطوطی بوده که تندروهای اسرائیل و عربستان از یک سو و برخی گروههای ایرانی مخالف از سوی دیگر ارائه میدادند ولی به وضوح هم احزاب و هم مهمتر از آنها رؤسای جمهور آمریکا با هم تفاوتهایی داشتهاند. یعنی قدرت رؤسای جمهور آمریکا که خود نماینده جمهوریخواه یا دموکرات هستند، دارای ظرفیتی است که به آنها امکان میدهد سیاستهای متفاوت و متمایز خود را نسبت به دیگری یا حتی نسبت به حزبشان اعمال کنند.
به نظر نمیرسد تا انتخابات آمریکا مذاکرهای بین تهران- واشنگتن از سر بگیرد. بعد از آن به نظر شما میتواند زمان مناسبی برای ازسرگیری گفتوگو و دستیابی به توافق باشد یا توافقکردن با ترامپ دور دوم را سختتر میبینید؟
آنچه امروز کاملا مشهود است این است که سیاست فشار حداکثری کاملا شکست خورده است. ترامپ شانس کمی برای مذاکره با ایران دارد و پیششرطهای ایران ممکن است برای ترامپ طاقتفرسا باشد. چون ترامپ مسئول ترور یکی از سرداران قهرمان ایران، سردار دلها قاسم سلیمانی بوده است. به گمان من هر کس به کاخ سفید راه یابد باید یک دوره اعتمادسازی را بین طرفین تعریف کند که در این دوره اعتمادسازی یکسری اقدامات عملی مشخص و بزرگ از طرف آمریکا عملا انجام شود تا اصولا مذاکرهای بین طرفین صورت گیرد. اقدامات و طول دوره اعتمادسازی مهم است. این اقدامات را وزارت خارجه میتواند تعریف کند. توجه داشته باشیم که گفتوگو با آمریکا بر سر لیست بلندبالا و سنگینی از مسائل مسیر بسیار دشواری است. اولین دشواری آن این است که دشمنان ایران از آن میترسند. برخی در منطقه تصور میکنند که زلزلهای در پایههای حکومتشان رخ خواهد داد و بنابراین به هر قیمت و وسیلهای و با خرج میلیاردها دلار سعی در جلوگیری از آن دارند؛کمااینکه در قضیه برجام داشتهاند و همچنان ادامه میدهند. لابی آنها نهتنها در خارج بلکه به اشکالی در داخل هم راه پیدا میکند. بنابراین مسیر برای هر دو طرف بس دشوار است.
دیدگاه تان را بنویسید