ارسال به دیگران پرینت

یک مجسمه شهری که بار اعتراضی داشت جمع‌آوری شد

پاسخ شهرداری ناحیه دو در بلوار کشاورز یک جمله بود: «بار اعترضی داره» رویکرد شهرداری به مجمسه‌های شهری، رویکرد سفارشی است. استقبال از مجمسمه هنرمند مستقل یعنی پذیرفتن کثرت صداها، صدا‌هایی که لزوما در خطوط گورخر‌های میان آرژانتین و تخم‌مرغ‌های رنگی میدان آزادی جا نمی‌شوند.

یک مجسمه شهری که بار اعتراضی داشت جمع‌آوری شد

کسی مطلع نشد جز راننده جرثقیل و شخصی که تشخیص داد، ضمیر اول شخصی یعنی اعتراض «ما» بعد از یک سال هم‌نشینی با پیاده‌روی پارک لاله، شبانه به انبار خدمات شهری شهرداری منتقل شد. حجم بتنی «ما» ساخته «افشین صیقلی» مجسمه‌ساز از دل هفتمین دوسالانه مجسمه‌سازی تهران در سال ۱۳۹۷ بیرون آمد. قرار نبود کار «ما» به انبار شهرداری برسد حتی قرار نبود «ما» در ضلع غربی پارک لاله، مقدم بازدیدکنندگان در بازارچه خوداشتغالی پارک لاله را خوشامد بگوید.

از همان روز‌های اول، داوران معتقد بودند که «ما» را باید گذاشت در ورودی موزه هنر‌های معاصر تهران، داوران معتقد بودند «ما» باید بزرگ باشد و حجیم، آنقدر که «موزه را ببلعد». نمایشگاه که تمام شد، چند روزی «ما» مقابل موزه هنر‌های معاصر ایران را غرق کرد، اما این حضور دیری نپایید، موزه هنر‌های معاصر تهران مجوز نداشت و تصمیم گرفت کمی بالاتر، ما بنشیند سردر ورودی «گذر هنر و فرهنگ».

حالا سازنده «ما» می‌گوید که «ما» بعد از گذشت دو سال در اردیبهشت سال ۱۳۹۹ از پیاده‌رو‌های خیابان کارگر شمالی محو شده است، جابه‌جایی غیراصولی از «ما» یک «میم» و «الف» به جا گذاشته است که بند هستند به چند میلگرد. روایت این گزارش، روایت مجسمه‌سازی است که چندان هم از تغییر مکان اثرش گله‌ای ندارد. او می‌گوید که «ما» هر جا که باشد، فضای خود را تحت تاثیر خواهد داد حتی در انتهای خیابان کارگر شمالی در آستانه یک پرتگاه.

قاب اول: هنرمندان بر پا، مجسمه‌ها بر جا

«در اوایل خدمت من در سازمان زیباسازی یادم می‌آید که برای ساختن یک سری مجسمه‌های خیلی کوچک و کم هزینه مخالفت می‌شد و می‌گفتند که اصلا چرا باید ساخته شود؟ مجسمه به چه درد می‌خورد؟ وقتی هم که مجسمه ساخته می‌شد و قرار بود در جای خودش نصب شود، عده‌ای می‌آمدند و می‌گفتند که برای آن محل مجسمه نمی‌خواهند و سعی داشتند که مانع نصب آن شوند. الان آدم‌هایی وجود دارند که در گذشته با یک مجسمه هم مخالفت داشتند ولی در حال حاضر مطالبه مجسمه در شهر دارند.» (معاون فرهنگی و هنر‌های سازمان زیباسازی شهرداری تهران، ۱۲ تیر ۱۳۹۸، هنرآنلاین)

بازارچه خوداشتغالی پارک لاله پر است از گربه‌های سرگردان، کلاغ‌های زمین‌نشین، دانشجویانی که ماکارونی‌های ۶ هزار تومانی را هورت می‌کشند، دکان‌های ارزان قاب‌سازی و لباس‌های الیاف طبیعی و غرفه‌هایی که یکی پشت سر دیگری بسته می‌شوند. تمام این مجموعه، اما گره کوری است در دستان اداره کار و شهرداری، «می‌گن آدماش آدمای اداره کاره هستن، اما مثل اینکه زور شهرداری داره می‌ره بالا.»

زمزمه تخریب بازارچه تازه نیست، دهه ۸۰ بود که وزارت کار مساحتی حدود ۶ هزار مترمربع را به هنرمندان واگذار و بعد از خود سلب مسوولیت کرد. مشکلات بازارچه از همین نقطه شروع شد، این اراضی پیش‌تر برای نگهداری گنجینه آثار و توسعه موزه هنر‌های معاصر در نظر گرفته شده بود با این تغییر کاربری، موزه هنر‌های معاصر برای بازپس‌گیری این اراضی با وزارت ارشاد مکاتبه می‌کرد.

بازیگر سوم، اما شهرداری بود، قطع خدمات شهری، برخورد‌های قهری و به رسمیت نشناختن از جمله رویکرد‌های مختلف شهرداری نسبت به این تکه زمینی بود که از سر صدقه به هنرمندان واگذار شده بود و حالا هر کسی سهم خود را از این زمین می‌خواست.

«ما» مقابل همین بلبشو قد علم کرد. در جایی که نهاد‌ها به جان هم افتاده بودند تا بالاخره پیروز میدان باشند و این زمین‌ها را تصاحب کنند، «ما» با حجم بتنی خود صدای هنرمندانی بود که چرخ زندگی را با این بازارچه می‌چرخاندند. «ظاهرا شهرداری بالاخره موفق شده و قراره اینجا بشه پارک مجسمه.» اولین اقدام برای شکل‌گیری پارک مجسمه، جز اخراج هنرمندان از این فضا، برچیدن «ما» ست. حالا که قرار است کسب‌و‌کار‌های کوچک از این محل رانده شوند، بهتر است مایی هم در کار نباشد.

حالا ۱۰ سال می‌شود که هجرت مجسمه‌های موثر در تاریخ مجسمه‌سازی معاصر کشور به مکانی به نام «موزه مجسمه‌ها» یا «پارک مجسمه‌ها» مطرح است. حالا به نظر می‌رسد، پارک خوداشتغالی یکی از مقاصد نهایی فردوسی میدان فردوسی‌نشین است. قرار است، نسخه‌های اصلی مجسمه‌های شهری تهران در این پارک دور هم جمع شوند و فردوسی در نسخه بدل خود برود، بنشیند در میدان فردوسی و از چرخ و دود بی‌انت‌های خودرو‌ها سرفه کند و خون دل بخورد. «به عنوان یه مجسمه‌ساز با این کار موافقید؟» «موافقم، چون شهری نداریم که برای مجمسه‌ها امنیت داشته و احترام قائل باشه.» «به نظر می‌رسد بین ۷ تا ۹ مجسمه به سرقت رفته باشد، اما تعداد این مجسمه‌ها مهم نیست بلکه نفس کار، عمل ناخوشایندی را نشان می‌دهد.» (مرتضی تمدن، استاندار تهران، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹، ایرنا)

میم و الف یعنی اعتراض

«این اتفاق برای گذشته است و دیگر رخ نداده ولی ما همه مجسمه‌های شهری را به دلیل اینکه از اموال سازمان زیباسازی هستند، بیمه کرده‌ایم.» (برزین ضرغامی مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران، ۶ آذر، ۱۳۹۷، مهر)

«کنترل مفهوم حجم برای من جای سوال دارد، می‌شود به این مجسمه انگ اعتراضی زد برای من، اما چنین نبود.» بتن اگر دقیق قالب‌گیری نشود به مرور زمان می‌ریزد. ۶ ماه تا یک سال که از اجرا بگذرد، تکه‌های سیمان جدا می‌شوند و رد زمان خود را به شکل تخریب روی مجسمه باقی می‌گذارد. چند باری «بچه‌های بازارچه» زخم‌های «ما» را ترمیم کردند.

دست‌هایی که سه تن بتن را در قالب‌های میم و الف ریختند در جست‌وجوی همین مفهوم بودند. این دست‌ها می‌خواستند، نشان دهند که زمان چگونه «ما» را فرسوده می‌کند، ناامید و تکه‌تکه می‌کند، اما همین دست‌ها می‌خواستند، نشان دهند که زخم‌های «ما» قابل ترمیم هم هست. «اردیبهشت ماه بود، نشسته بودم توی کافه، یکی از دوستام پیام داد و پرسید از کارت دو تا نسخه داری؟ گفتم نه، همون یه دونست.» در یکی از شب‌های اردیبهشت ماه، «ما» را با جرثقیل بردند به انبار خدمات شهری شهرداری، جایی در شمالی‌ترین شمال کارگر شمالی.

ما که از مقابل بازارچه برچیده شد، «ما» شد «میم» و «الفی» که با چند آرماتور به یکدیگر متصل مانده بودند. حالا «ما» در انتهای پرتگاهی رو به دره، در دو «میم» و «الف» زخم خورده خلاصه می‌شود. «رفتم جلوی بازارچه، مجسمه نبود، پرسیدم از بچه‌های بازارچه، گفتن اومدن دو، سه شب پیش جمعش کرد و بردن با جرثقیل شهرداری، رفتم انبار تجهیزات، دنبال کارمو گرفتم، نگهبان کارگاه خوشحال شد و گفت بالاخره صاحبش پیدا شد و بعد اضافه کرد: حالا منظورت چیه از ما؟»

مقابل ما دره‌ای عمیق است ۴ نفر که تلاش کنند، می‌توانند این حجم بتنی را هل بدهند و بیندازند ته دره دپوی ضایعات. در افق و پس دره، کارگاه ساختمانی پیداست و انتهای تیز میلگرد‌ها آسمان تهران را می‌خراشند، میم و الفی که به چند میلگرد وصل هستند حتی در این قاب غم‌زده از تهران نیز در قاموس «ما» هستند: «کارگرای همین کارگاه و انبار هم می‌پرسن منظورت چیه، ما یک سوال دقیق بود با جواب نادقیق، ما کی هستیم؟»

در جست و جوی «ما»

«متاسفانه ما در زمینه مجسمه‌های شهری، رفتار‌های مناسبی را شاهد نیستیم.» (نادر قشقایی، رییس انجمن مجسمه‌سازان ایران، ۷ بهمن ۱۳۹۴، ایسنا)

پاسخ شهرداری ناحیه دو در بلوار کشاورز یک جمله بود: «بار اعترضی داره» رویکرد شهرداری به مجمسه‌های شهری، رویکرد سفارشی است. استقبال از مجمسمه هنرمند مستقل یعنی پذیرفتن کثرت صداها، صدا‌هایی که لزوما در خطوط گورخر‌های میان آرژانتین و تخم‌مرغ‌های رنگی میدان آزادی جا نمی‌شوند.

این رویکرد بیش از همه در نحوه مواجهه شهرداری با هنر استنسیل و گرافیتی شهری بیش از پیش به چشم می‌خورد: پاک کردن. «هفته اولی که ما جلوی موزه بود، گرافیتی‌کاری سه تا استنسیل زد و روی ما نوشت: هنر به قیمت چند؟ من نمی‌خواستم پاکش کنم، بهم گفتن بیا کار خودته اینا رو پاک کن که توی پروپزال نیست. مجبور شدیم پاک کنیم، من نمی‌خواستم هیچ کدوم از اینا پاک بشن، اما مجبور شدیم.»

این اعتراض‌ها هم بخشی از زاویه دید به شهر است، شیوه‌ای برای بیان هنرمندانه و برقراری دیالوگ با شهر. اما عموما مجسمه‌های شهری یکدست هستند و یک‌صدا حتی اگر با مجوز و هماهنگی هم در جایی نصب شوند، حتی اگر یک سالی را هم در جایی دوام بیاورند، باز هم ممکن است به نظر شخصی «اعتراضی» و «نامناسب» برسند.

با این حال هنر شهری در تهران «نویز» دارد: «انگار می‌خوایم یه موج رادیو رو بشنویم، اما کل مدت داریم فقط فرکانس رو تنظیم می‌کنیم و فرصت گوش دادن و شنیدن نداریم.» شهرسازی تهران فرصت چندانی به شکل‌گیری فضا‌های عمومی نمی‌دهد، چه برسد به هنر شهری. روزی قرار بود که جای پلاسکو، یادمان شهری ساخته شود، پلاسکو در اختیار مردم قرار بگیرد تا به زبان هنر شهری، یاد و خاطره شهدای آتش‌نشان در تقاطع استانبول حفظ شود با این حال حالا ساختمانی مکعبی قرار است به جای درد و رنج تهران ساخته شود.

«ما» به زعم سازنده‌اش می‌خواست با شهروندان وارد گفتگو شود، زمان را بپذیرد و بگوید که زخم‌های ما پاک کردنی نیست، ترمیم شدنی است. «همه می‌پرسیدن منظور من چیه، منظور و پاسخ منو باید توی نقش رستم پیدا کنید، جایی که آثار پشت سر هم پاک می‌شن.»

 

منبع : فرارو
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه