مثنى عبد الله القدس العربی، چاپ لندن نوشت: قرار است در پانزدهم ماه جاری مذاکرهای بین عراق و آمریکا برگزار شود. وزیر خارجه آمریکا هدف از این مذاکره را بررسی حضور آینده نیروهای آمریکایی در عراق و همچنین، بهترین راههای حمایت از عراق مستقل، اعلام کرده است. اما این مذاکره بر چه پایههایی استوار خواهد بود؟
اگر اعتماد، عنصر اساسی در مذاکرات سیاسی است، آیا واقعا این عنصر بین دو طرف وجود دارد؟ زمانی که واشنگتن به صراحت میگوید به دنبال آن است تا از عراق بعنوان میدان مقابله با دشمن ایرانی استفاده کند، در این صورت، هدف عراق از مذاکره با ایالات متحده چیست؟ اولین پایههای ایجاد رابطه فعال و صحیح بین بغداد و واشنگتن، ان است که بغداد اهداف خود از این مذاکره را مشخص کند و منافع عراق و آمریکا از این مذاکره و همچنین اوراق فشاری که در دست دو طرف است، معین شود. همه این موارد به درک واضح سیاستگذاران عراقی از منافع ملی کشورشان باز میگردد و برای تحقق این مهم، باید حق حاکمیت کاملی در تفکر این سیاستمداران وجود داشته باشد، حاکمیتی به دور از واشنگتن و تهران.
اما اهداف ایالات متحده از مذاکره، همانطور که گذشت، مشخص شدن سرنوشت آینده حضور نیروهای آمریکایی در عراق است؛ و با توجه به اینکه عراق در استراتژی واشنگتن مرکز ثقل منطقه است که بر دیگر کشورها تاثیر میگذارد و از آنجا که واشنگتن در حال درگیری با تهران است، برای تکمیل نقشه فشار خود بر آن تلاش میکند و در مقابلهای سرنوشت ساز با روسیه و چین قرار دارد، تا آنها را از نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه دور کند، بنابراین، حضور نظامی آمریکا در عراق، یک گزینه برای واشنگتن نیست، بلکه ضرورتی مهم است که منافع آن اقتضا میکند.
این واشنگتن است که عراق جدید را ساخته و نظام سیاسی طایفهای آن را استوار کرده است. احتمالا موسسات آمریکایی که پشت سیاستهای عراق ایستاده اند، متوجه فاجعه روی کار آمدن حاکمان فاسد در این کشور عربی شده اند و امروز قصد دارند برنامه هایشان را تغییر دهند. احتمالا این امر برای واشنگتن ممکن است و میتواند آن را اجرایی کند. اما تحلیل سیاسی، درست برعکس است، طبق این تحلیل، برای اینکه ایالات متحده بتواند منافع خود در عراق را حفظ کند، ناگزیر لازم است که عراق دولتی شکست خورده و فاقد حق حاکمیت باقی بماند. این تنها راه برای حکمرانی بر عراق است. اما نه به این شکل که عراق به یک دولت شکست خورده تمام عیار تبدیل شود که باری بر شانه آمریکا هم باشد و این کشور مجبور به تقبل هزینههای سیاسی، نظامی و اقتصادی عراق شود.
به این ترتیب، ما در برابر یک هدف سیاسی آمریکایی قرار داریم که تغییری اساسی در نظام عراق ایجاد نمیکند و هیچ استقلال و حق حاکمیتی به عراق نمیدهد، آمریکا تنها به دنبال گرفتن عراق از ایران است، تا نتواند از امکانات انسانی و اقتصادی آن بعنوان ریه تنفسی برای مقابله با تحریمها استفاده کند.
در برابر این چالشها، میتوان گفت عراق نمیداند از مذاکره آینده خود با واشنگتن چه میخواهد، چرا که این دولت تنها یک ساختار ظاهری است که تصمیمهای اساسی آن در جایی دیگر و در قالبهای خارجی اتخاذ میشود. همانطور که طبقه سیاسی حاکم به تنهایی نمیتواند دیدگاه واضحی در مورد منافع این کشور داشته باشد.
احزاب و شبه نظامیان وابسته به ایران در عراق معتقدند که حضور آمریکا منافع ایران را تهدید می کند، به همین دلیل بود که پس از ترور سردار سلیمانی، شعارهایی مبنی بر ضرورت اخراج نیروهای آمریکایی از عراق، بالا گرفت.
در این میان، کردها رفتاری دو گانه دارند، برخی از آنها یک بار با واشنگتن هستند و یک بار با تهران. طرف دیگری از کردها نیز هستند که میخواهند همزمان با واشنگتن و تهران باشند.
اما تشکلهای سنی عراق، حضور آمریکا را عامل توازنی در مقابل ترس خود از ایران و نیروهای شیعه آن در این کشور عربی میدانند.
دیدگاه تان را بنویسید