ارسال به دیگران پرینت

آسیب‌شناسی فرزندکشی| 20 درصد قتل‌ها ناموسی است

قتل فجیع رومینا (کودک تالشی) به دست پدر، بازتاب گسترده‌ای در میان فعالان سیاسی، حقوق زنان، کودکان، کاربران شبکه‌های اجتماعی و افکار عمومی داشته است. جامعه‌شناسان و فعالان اجتماعی معتقدند وجود خلأهای عاطفی در خانواده‌های امروز ایران و ناآشنایی و نبود آموزش مهارت‌های اجتماعی در خانواده‌ها و آموزش‌و‌پرورش، موجب افزایش آسیب‌های اجتماعی از‌جمله خشونت‌های خانگی، کودک‌آزاری و فرار دختران از خانه می‌شود.

 آسیب‌شناسی فرزندکشی| 20 درصد قتل‌ها ناموسی است

شرق- قتل فجیع رومینا (کودک تالشی) به دست پدر، بازتاب گسترده‌ای در میان فعالان سیاسی، حقوق زنان، کودکان، کاربران شبکه‌های اجتماعی و افکار عمومی داشته است. جامعه‌شناسان و فعالان اجتماعی معتقدند وجود خلأهای عاطفی در خانواده‌های امروز ایران و ناآشنایی و نبود آموزش مهارت‌های اجتماعی در خانواده‌ها و آموزش‌و‌پرورش، موجب افزایش آسیب‌های اجتماعی از‌جمله خشونت‌های خانگی، کودک‌آزاری و فرار دختران از خانه می‌شود.

از‌این‌رو انجمن «احیای ارزش‌ها» نشست «آسیب‌شناسی فرزند‌کشی» با محوریت قتل رومینا از منظر حقوقی، اجتماعی و روان‌شناختی را برگزار کرد.

در این نشست که به مدیریت الهه شعبانی، مدیرعامل انجمن احیای ارزش‌ها، برگزار شد، دکتر سعید مدنی پژوهشگر مسائل اجتماعی، دکتر مریم رسولیان روان‌پزشک، فرشید یزدانی مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان و خسرو منصوریان مؤسس گروه احیا حضور داشتند.

در ابتدای این جلسه الهه شعبانی (مدیر نشست) با طرح سؤالی از خسرو منصوریان گفت:‌ با توجه به اینکه شما فارغ‌التحصیل رشته مددکاری هستید و سال‌ها تجربه کار در حوزه اجتماعی را دارید، به‌عنوان فردی با این تخصص و تجربه کار در ان‌جی‌او در ماجرای قتل رومینا اشرفی، نقش نهادهای مدنی را چگونه تعریف می‌کنید؟

خسرو منصوریان با اشاره به اینکه امروز که بیش از 20 سال از تأسیس انجمن احیا می‌گذرد؛ انجمنی که در حوزه آسیب‌های اجتماعی کار می‌کند، گفت: باید بگویم متأسفانه ما به جای اینکه مسئله را حل کنیم، در دهه‌های گذشته سعی کردیم صورت‌مسئله را پاک کنیم. انکار بکنیم که این مسائل واقعیت دارند؛ بگذریم که اگر به صورت جدی هم مطرح می‌شد، انگ‌هایی هم به مطرح‌کنندگان این آسیب‌ها زده می‌شد. به تشویش اذهان عمومی متهم می‌شدند و باید هزینه سنگینی پرداخت می‌کردند. در ماجرای قتل رومینا، با وجود اینکه ما کانون اصلاح و تربیت داریم؛ اما هیچ‌گاه پدر و مادر رومینا یا آن پلیسی که او را دستگیر کرد، به سیستم اصلاح و تربیت موجود ارجاع نمی‌دهد. ما کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان داریم؛ اما چند کتاب از آنها منتشر شده است؟ نقش بهزیستی تا به حال چطور بوده است؟ آیا گذاشته تا یک دختر فرار کند و بعد پلیس دستگیرش کند، خانواده او را نپذیرند، آن‌ وقت بهزیستی در خانه‌هایی که برای این دختر و دختران دیگری با این شرایط در نظر گرفته است، پذیرفته شود؟ سیستم آموزشی و علمی ما چقدر روی این پدیده‌ها کار کردند؟ اینجاست که من جای همه اینها را خالی می‌بینم.او تصریح کرد: «باید توجه کرد که نص صریح قرآن است که دختران‌تان را نکشید، علاوه‌بر‌این در قرآن آمده نفسی که کسی را نکشته است، نباید کشت! چرا‌که وقتی یک نفر را می‌کشی، خلقی را می‌کشی و وقتی یک نفر را زنده کنید، خلقی را زنده کرده‌اید... . از همین‌جا از همکاران خواهش می‌کنم ما باید احساس کنیم رومینا فرزند خودمان است. رومینا اگر آن‌طور که باید و شاید دست نوازش پدر بر سرش کشیده می‌شد، با مردی که تقریبا هم‌سن‌و‌سال پدرش بود، وارد رابطه نمی‌شد. از نظر من رومینا پدر می‌خواست. من از پدر و مادرها و از حاکمیت دعوت می‌کنم تا جامعه مدنی و ان‌جی‌او‌ها را به کمک بگیرند و از آنها استفاده کنند».

در ادامه این نشست، سعید مدنی جامعه‌شناس با اشاره به اینکه دامنه قتل‌های ناموسی منحصر به یک منطقه خاص نیست، گفت: «البته در برخی مناطق بیشتر است؛ مثلا در استان خوزستان برخی برآوردها نشان می‌دهد که حدود 40 درصد قتل‌ها، ناموسی است. در مناطقی اصولا فرهنگ اجتماعی-قومی قوی‌تری دارند، این نوع قتل‌ها بیشتر دیده می‌شود. البته باید قبل از این می‌گفتم که در سطح جهان هم این مسئله وجود دارد. برآورد یونیسف این است که هر سال حدود پنج هزار قتل ناموسی در سطح جهان رخ می‌دهد. به‌هر‌حال در ایران هم مسئله‌‌ای است که از گذشته وجود داشته است و آمارها حاکی از آن است که حدود 20 درصد کل قتل‌هایی که سالانه انجام می‌شود و 50 درصد قتل‌های خانوادگی ناموسی هستند. با در‌نظر‌گرفتن میانگین دوهزارو 500 قتل در سال که در ایران رخ می‌دهد، 350 قتل، قتل ناموسی است».او افزود: «اما نکته‌‌ای که وجود دارد، این است که در واقع در قتل‌های ناموسی، مثل بسیاری از مسائل اجتماعی که امروزه با آنها سروکار داریم، ترکیبی از عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی وجود دارد. برای شناخت این پدیده‌ها چاره‌‌ای نداریم؛ جز اینکه پیوند و ارتباط این عوامل را با هم ببینیم. در طول چند هفته‌‌ای که از این حادثه می‌گذرد، اظهارنظرهای گسترده‌‌ای درباره آن شده است که البته خوب است؛ به‌ویژه در جامعه مدنی، رسانه‌ها و فضای عمومی وقتی مسئله‌‌ای مطرح می‌شود و پروبلماتیک جامعه می‌شود، به خودی خود خوب است و اثرات مثبت دارد؛ اما شاید ایرادی که بتوان به آن توجه کرد، این است که در اغلب مواقع به پیش‌زمینه‌های این حادثه توجه نشده است».

او با اشاره به اینکه یکی از ضعف‌هایی که ندیدن این پیشینه منجر به آن می‌شود، توجه‌نکردن به عوامل ساختاری است، خاطرنشان کرد: «آیا اگر رومینا و خانواده‌اش در تهران زندگی می‌کردند، آیا امکان داشت این اتفاق رخ دهد؟ (اینکه فردی به خواستگاری برود و به هر دلیلی جواب رد بشنود که این هم باید بررسی شود) بنابراین عمق و میزان فرهنگ مردسالار یا سنتی در این حادثه مؤثر بوده و نمی‌شود این فرهنگ را در بستر آن ساختار نادیده گرفت. یا به‌طور مشخص اینکه نظام حقوقی و ساختار حقوقی موجود کارآمدی لازم را ندارد و نمی‌تواند مانع به‌وجود‌آمدن این اتفاقات شود. اینها هم وجوهی از قضیه است که پیش از این حادثه هم وجود داشتند. پس نادیده‌گرفتن پیشینه‌ها باعث می‌شود که فقط جنبه‌های روان‌شناختی، خانوادگی و فردی حادثه را ببینیم و آن را به مسئله جنایی تبدیل کنیم. همان‌طور که گفتم، ابعاد اجتماعی این حوادث ازجمله قتل رومینا پیوندی قوی با ابعاد دیگر ازجمله بعد حقوقی آن دارد. طبق بند 5 اصل 156 قانون اساسی یکی از وظایف قوه قضائیه پیشگیری از جرم است اما در این قضیه ما هیچ ردی از پیشگیری نمی‌بینیم. در برخی از مناطق ایران زمینه قتل‌های ناموسی وجود دارد و وظیفه قوه قضائیه است که به اعتبار وظیفه‌‌ای که قانون اساسی بر عهده‌اش گذاشته باید پیگیری کند. وقتی جنبه پیشگیرانه موردتوجه قرار نگیرد، مجازت چه اهمیتی دارد؟ درحال‌حاضر هم جز برخی کارهای محدود و ناچیز، فعالیت و برنامه جدی در رابطه با پیشگیری از قتل‌های ناموسی را در هیچ جا نمی‌بینیم. بنابراین حادثه رومینا ما را هوشیار می‌کند که وقتی اقدام پیشگیرانه انجام نشود و بعد از رخ‌دادن اتفاق هر اقدامی هم صورت گیرد، نمی‌تواند مشکلی را حل کند».

مدنی در پایان خاطرنشان کرد:«در نهایت باید در مورد ابعاد اجتماعی این ماجرا هم صحبت کنم. اولا بحث ناموس، یک برساخته اجتماعی است. یعنی تحت‌تأثیر بستر فرهنگی است. ضرورت عفت و پاکدامنی که معمولا در جامعه سنتی با فرهنگ مردسالار وجود دارد، مکانیسم کنترل مردان بر رفتارهای زنان است. این فرهنگ نه در سطح خانواده بلکه در سطح اجتماع هم اثرگذار است. در مورد این پرونده هم شواهدی وجود دارد که فضای بعد از فرار رومینا، فضای اجتماعی آن منطقه را مستعد این اتفاق کرده بود، به‌این‌ترتیب نباید فشار مشوق‌های اجتماعی را نادیده بگیریم. با ادامه این نوع فرهنگ، بازهم این رفتار تکرار خواهد شد. بخشی که کمتر به آن توجه شده و به نظر من مهم‌ترین بخش ماجرا است، این است که انتظار می‌رود نظام آموزشی بچه‌ها را برای مواجهه با زندگی اجتماعی‌تر تربیت کنند. جنبه دیگری که در این ماجرا باید دید، نقش خانواده است. ظاهرا اتفاقی که در نسل سوم (از خانواده گسترده به خانواده هسته‌ای، از خانواده هسته‌‌ای به الگوهای جدید خانواده) تحول خانواده در ایران در حال رخ‌دادن است، نشان می‌دهد که خانواده آن کارکرد حتی به‌طور سنتی را که در گذشته داشته است، دیگر ندارد. در فرایند مداخله‌‌ای که در دهه‌های گذشته به‌صورت مداوم در حوزه خصوصی و حوزه خانواده اتفاق افتاده است، کارکرد معمولی که از خانواده انتظار می‌رود (دختر آموزش‌هایی را از مادرش ببینند و پسر هم آموزش‌هایی را از پدرش ببیند) بعد هم جمع خانوادگی مهارت‌هایی را به دست می‌آورد، از دست رفته است. می‌توانم بگویم جامعه ایران و مخصوصا کودکان در شرایطی که مجموعه عواملی که تماما علیه آنها است، در یک وضعیت بی‌دفاع قرار گرفته‌اند و نهادهایی که قرار بود از آنها دفاع کنند، مانند خانواده، نهاد آموزشی و حقوقی کارکردی ندارند. اینها را جمع بزنید با مجموعه شرایطی که در چند سال اخیر داشتیم؛ فقر، نابرابری و افزایش شکاف اجتماعی و طبقاتی به این اتفاقات کمک می‌کنند».

همچنین مریم رسولیان در ادامه با اشاره به صحبت‌های سعید مدنی گفت: همان‌طور که آقای دکتر مدنی مطرح کردند، این مسائل چند‌وجهی و چند‌فاکتوری است و واقعا نمی‌شود به‌هیچ‌وجه از یک منظر خاص آن را بررسی کرد. اگر در تعریف قتل‌های ناموسی کمی دقیق شویم، می‌بینیم قتل‌هایی هستند که یا در درون خانواده اتفاق می‌افتند یا بیرون خانواده. اگر در درون خانواده رخ دهد، اکثرا زن قربانی است. یعنی زن از نظر سایر مردان خانواده دچار بی‌ناموسی شده و این ننگ باید پاک شود. اگر قتل خارج از خانواده باشد، در بسیاری از مواقع قربانی مرد است. یعنی مردی که به ناموس آن خانواده تعرض کرده است. به نبود آمار مشخص اشاره شد، باید عرض کنم که کاملا درست است. ما آمار درست و به‌روزی در زمینه قتل‌های ناموسی نداریم. آقای دکتر مدنی به پنج هزار قتل ناموسی در دنیا اشاره کردند، اگر اشتباه نکنم حدود 10 سال است که آمار همین پنج هزار نفر است. این نشان‌دهنده آن است که در سطح جهان هم این مسائل کمتر دیده می‌شود. او با اشاره به اینکه در قتل‌های ناموسی دو مسئله بسیار پررنگ است یکی شرف و دیگری ننگ، تأکید کرد: «وقتی این دو در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، فرد به لحاظ روانی به‌شدت تحت فشار قرار خواهد گرفت. از اینجا به بعد، به ساختار روان‌شناختی فردی او بستگی دارد که تحت فشار ناشی از ننگ، شرم و از‌بین‌رفتن شرف، یعنی ارزش بسیار بزرگی که از دست داده و به‌جای آن بی‌آبرویی بزرگی را به دست آورده است، چه واکنشی نشان دهد. در واقع تمام روان فرد مورد تجاوز قرار گرفته است».

رسولیان گفت: «کم نیستند مادرهایی که پسرشان به سن بلوغ می‌رسد، دیگر او را نمی‌بوسند و در آغوش نمی‌گیرند و پدرانی که دختران خود را بعد از بلوغ در آغوش نمی‌گیرند. این یعنی تداخل جنسیت و مسائل جنسی. جامعه، مرزی برای تفکیک این دو قائل نیست و تا زمانی که این دو از هم تفکیک نشود، در نتیجه پدر از دخترش دوری می‌کند. پدر اگر به دخترش بگوید خوشگل شدی، دچار عذاب وجدان می‌شود؛ چون بار جنسی دارد. تا وقتی که اینها تا این حد درهم تنیده است، وقتی مردی با زنی حرف زد و خندید، اتهام جنسی می‌خورد و تنبیه می‌شود.

در ایران و در همه جای دنیا نیز وجود دارد. ما باید اینها را باز کرده و درباره آنها صحبت کنیم و مرزهای اینها را روشن کنیم. به میزانی که ظرفیت آدم‌ها بیشتر و بالاتر باشد، این مرزها هم روشن‌تر و مشخص‌تر خواهد بود. به نظر من یکی از معضلات جامعه ما این است. دختر دوست دارد در کودکی و نوجوانی به‌عنوان یک زن از پدرش تأیید بگیرد؛ اینکه تو زیبا هستی، تو خوبی و من به تو افتخار می‌کنم. اینها از نظر دختر بار جنسی ندارد، اما در ذهن پدر بار جنسی دارد و آن را دریغ می‌کند و هر نوع رفتار زنانه را در او سرکوب می‌کند. طبیعتا دختر برای ارضای این نیاز طبیعی سرکوب‌شده،  دنبال راهی می‌گردد؛ جایی که او را تأیید کند. شاید به دلیل محدودیت‌ها و دیگر نارسایی‌های جامعه باشد که دیده‌شدن‌های افراطی در نسل نوجوان ما شکل گرفته است».

وی در پایان سخنان خود تصریح کرد: «دختر و پسر در سن بلوغ نیازهایی دارند که بسیار خام و ابتدایی است. در پژوهش‌هایی دیده شده است که پسرها (دخترها خیلی کمتر) به دنبال رابطه عاطفی هستند و دنبال رابطه جنسی نیستند. در واقع بیشتر دنبال این هستند که دیده شوند و با فردی صحبت کنند. وقتی ما در فضای امن خانواده همه چیز را به‌شدت جنسیتی می‌کنیم، آن نوجوان بالطبع به خارج از خانواده پناه می‌برد که یا مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد یا آن نظارت خانوادگی در آن نیست. به همین دلیل ساختن فضای امن در جامعه و خانواده برای نوجوان که بتواند رابطه با جنس مخالف را تجربه کند، خاصیتی پیشگیرانه دارد و وقتی ما این فضاها را فراهم نمی‌کنیم، طبیعتا بستر آسیب مهیاتر خواهد شد. واقعا قربانی این داستان کل مردم ایران و همه بچه‌هایی هستند که این اخبار را خواندند و شنیدند».فرشید یزدانی، دیگر میهمان این نشست، با اشاره به وظایف جامعه مدنی در قبال آسیب‌های اجتماعی گفت: «به نظر وظیفه جامعه مدنی این است که در فضای احساسی، زمانی که عده‌ای به پدر لعنت می‌فرستند و عده‌‌ای هم به پسری که معشوق رومینا بوده، باید این فضای احساسی را کنترل کرده و به سمت عقلانیتی ببرد که راه‌گشا باشد. واقعیت این است که با وجود اینکه ما قانون حمایت از حقوق کودکان را با حق تحفظ پذیرفتیم، اما در قانون ما این است که باید از کودکانی که در معرض آسیب هستند، حمایت شود و ما به‌شدت در این زمینه ضعف داریم. به نظر می‌رسد اگر بخواهیم به رومینا کمی وجه اسطوره‌‌ای بدهیم، باید بگوییم ماجرای او تراژدی کودکی در ایران است. مدت‌ها از ترس پدر زندگی‌کردن و پناه‌آوردن به فردی که انتظار دارد به واسطه اختلاف سنی کمکش کند نه اینکه او را در جهت نیازهای جنسی خودش هدایت کند و به سمت دوستی و ازدواج ببرد؛ این تراژدی است».وی افزود: «حقوق رومینا هم به واسطه رابطه‌اش با آن مرد و هم به واسطه برخورد خانواده و برخورد حقوقی بعد از دستگیری‌اش پایمال شده است. هیچ‌کدام از اینها نقش خود را انجام ندادند و هرکدام به آن عصبیت دامن زد و در نهایت آن اتفاق برای رومینا افتاد. پدر هم تحت فشار خانوادگی که تو باید این لکه ننگ را از دامن خانواده پاک کنی (آنجایی که عمو می‌گوید اگر تو مراقب خانواده من هستی، من او را می‌کشم). اینها حقوق رومینا به‌عنوان کودک است و حق دیگر، حق انسان بر زندگی خودش است. نکته‌‌ای که خیلی مهم است، بحث خشونت است. ما در بحث حقوق کودک، مفهومی داریم به نام کودک‌آزاری، اما درستش خشونت علیه کودکان است. درست است که کودک‌آزاری داریم، بااین‌حال وقتی می‌گوییم کودک‌آزاری، منظورمان آزاری است که بزرگ‌سال به کودک وارد می‌کند، اما وقتی می‌گوییم خشونت علیه کودکان، منظورمان خشونتی سیستماتیک است که ساختار بر کودک تحمیل می‌کند. خشونت علیه کودکان هم افزایش پیدا می‌کند و هم تغییر شکل می‌دهد. در واقع خشونت بیشتر از آنکه جنبه فردی داشته باشد، وجه سیستماتیک و ساختاری دارد».

 

 

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه