در ابتدای این مقاله نویسندگان با اشاره به همه گیری کرونا به موضوع بحران جهانی اقتصاد و سیستم های سیاسی پوپولیستی پرداخته اند. بنا به اعتقاد نویسندگان، رهبران استبدادی پوپولیستی از احساس ناامنی ناشی از این بیماری برای افزایش قدرت شخصی خود، سوءاستفاده کرده و به این ترتیب دموکراسیهای شکننده را تضعیف میکنند. برخی از آنها، از دونالد ترامپ گرفته تا ژائیر بولسونارو، نگرشی از انکار را اتخاذ کرده و توصیههای دانشمندان و متخصصان بهداشت را نادیده گرفته اند.
سپس نویسندگان به ناکارمد بودن همکاریهای بین المللی در قالب نهاد های بین المللی اشاره کرده و تاکید دارند که در حال حاضر ضربه بزرگی به همکاریهای بین المللی وارد شده است. رفتارخودخواهانه و غیر منطقی برخی از رهبران مانع از دسترسی کالاهای اساسی و دارو میشود. اعمال دزدی دریایی ناب توسط قدرتمندترینها صورت میپذیرد. سازمانهای چند جانبه مانند سازمان جهانی بهداشت، تحت اتهامات دروغین و تعصبات سیاسی از منابع محروم میشوند. شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان قدرتمندترین نهاد بین المللی، در رابطه با این فاجعه قادر به اتخاذ تصمیم و حتی توصیه ای معنادار نیست. نهادهای غیررسمی، مانند گروه بیست، نه تنها نمیتوانند اختلافات بین اعضای خود را بر طرف کنند، بلکه قادر به تصویب برنامه ای عملی برای مقابله با این بحران نیستند. درخواستهای دبیرکل سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی حقوق بشر که بارها توسط پاپ فرانسیس (رهبر کاتولیک های جهان) در خصوص تعلیق مجازات های یک جانبه علیه کشورهایی همچون ایران، کوبا و ونزوئلا و... به منظور خرید مواد اولیه پزشکی و دریافت کمک های بشردوستانه تکرار شده اند، به طور کل نادیده انگاشته میشوند. چند جانبه گرایی بدون هیچ شرمی از بین رفته است.
نویسندگان با بیان اینکه این بیماری همه گیر، ستونهای شیوه زندگی ما و نظم بین المللی را به لرزه درآورده است، اذعان می دارند که یک اتفاق نظر تقریبا جهانی وجود دارد که سیستم جهانی بایستی به روشی بسیار اساسی بازسازی شود و سوال در چگونگی آن است. همانطور که ما به آینده نگاه میکنیم - و فرض اینکه کابوس فعلی با وجود تمامی ضرر هایش سرانجام از بین خواهد رفت، - مطمئن هستیم که جهان هرگز همانند گذشته نخواهد بود. باید امیدوار باشیم که بشر درسهایی از حمله غیر منتظره این موجود میکروسکوپی که مرگ و بدبختی را برای همگان و علی الخصوص برای قشر آسیب پذیر، به ارمغان آورده است، فراگیرد.
در این مقاله، نویسندگان مفهوم جدید " تله توسیدیدی " را مطرح میکنند. این مفهوم به نوعی جنگ سرد در خصوص درگیری ناشی از ظهور یک ابرقدرت جدید و در مخالفت با قدرت قبلی حاکم، اشاره دارد. براساس این دیدگاه ، "سبقت" چین از ایالات متحده، روندی که حتی قبل از همه گیری اجتناب ناپذیر به نظر می رسید - تسریع میشود و بی ثباتی بزرگی ایجاد میگردد. در همین زمان، بسیاری از دولت ها به نوعی انزوا فرو رفته و نسبت به ارزش همکاریهای بین المللی شک میکنند. بشریت همچنین ممکن است وارد "جنگ همه علیه همه" شود. این جنگ میتواند خطرات زیادی برای امنیت و رفاه بشر به وجود آورد. دنیای کاملاً نابرابری که اکنون بسیار نابرابر است، بسیار ناشایست خواهد شد و انواع درگیری و آشفتگی اجتماعی را تحمل خواهد کرد. در چنین شرایطی، استفاده یکجانبه از نیروهای نظامی ممکن است بیشتر شده، گفتگو و همکاریهای صلح آمیز را فرسایش دهد.
البته نویسندگان، احتمالات دیگری را نیز دور از ذهن نمی دانند. در جهان پس از کرونا، ممکن است بشریت بیشتر به همبستگی روی آورد. برای مثال، ممکن است تعداد معینی از کشورها یا نهادهای فرامنطقهای مانند اتحادیه اروپا به ادغام با کشورهای در حال توسعه در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا تمایل نشان دهند، به گونه ای که به ایجاد جهانی چند قطبی و عاری از هژمونی یک جانبه بیانجامد. این اتحادها، براساس "هندسه متغیر" ، امکان برقراری مجدد و واقعی نظم چند جانبه را فراهم می آورند. در این سناریو، چین، ایالات متحده و روسیه ممکن است متقاعد شوند که گفتگو و همکاری سودمندتر از جنگ سرد خواهد بود.
در خاتمه، نویسندگان اعلام می دارند که رسیدن به آرامانشهر به شرطی میسر میشود که کشورها راههایی برای دموکراتیک کردن سیستم های سیاسی خود پیدا کرده و سعی در برآورده ساختن نیازهای ملت خود به ویژه بخش های آسیب پذیرتر کنند. عدالت اجتماعی و دولت دموکراتیک باید دست به دست هم دهند.
دیدگاه تان را بنویسید