چهار نکته درباره مواجهه با بیماری همهگیر: هیچ کس غم ما را ندارد خودمان باید غمگسار یکدیگر باشیم
نویسنده و پژوهشگر فلسفه و روان – مصطفی ملکیان
صدا- به عنوان یک شهروند کوچک ایرانی، می خواستم بدون اینکه عظمت و عمق فاجعه ای را که در انتهای سال در کشور ها پیش آمد، انکار کنم، چهار نکته را به دوستان و هموطنان گرامی تذکر دهم:
نکته اول که نظرا خیلی واضح است، اما ممکن است عملا ما کمتر به آن توجه کنیم؛ این است که در برابر بیماری، جز پیشگیری و درمان هیچ کار دیگری نمی شود کرد. بنابراین، هر چه این بیماری برای افراد ناگوار باشد؛ باید بدانند که فقط می شود کارهایی کرد برای پیشگیری از . ابتلای به این بیماری و کارهایی کرد برای درمان بیماری، در صورت مبتلا شدن. هر کار دیگری غیر از این دو کار، و کاری است زاید و یا مضر به حال ما. بنابراین، همیشه باید و به این نکته توجه کنیم که آیا من در قبال این بیماری،
واکنش پیشگیرانه و درمان گرانه نسبت به خودم و دیگران دارم، یا نه. اگر این واکنش پیشگیرانه و درمان گرانه را انجام دهم، هیچ چیز دیگر بر عهده من نیست و وارد هیچ امر دیگری نباید شوم. و اگر نسبت به خود یا دیگران، این واکنش پیشگیرانه یا درمان گرایانه را ندارم، هر واکنش دیگری زاید خواهد بود و بلکه، مضر. اینکه ما بتوانیم با آرامش فقط هم و غم خود را مصروف به این کنیم که آیا داریم به پیشگیری یا درمان این بیماری در باب خودمان با در باب دیگران کمک می کنیم یا نه؛ مهم ترین کار و یگانه کار است.
نکته دوم که اختصاص به این بیماری ندارد، نکته ای است که در روانشناسی اجتماعی هم محل تاکید است و آن، اینکه ترس از مصائب، بیشتر از خود مصائب لطمه زننده است؛ هم به فرد و هم به جامعه. اینکه من از X بترسم؟ هر چقدر خود X خطرناک باشد، ولی ترس از X از خود، خطرناک تر است. این نکته ای است عام که در مورد این بیماری هم، صدق می کند. من در عین حال که از این بیماری وحشت و ترس دارم؛ اما باید توجه کنم اثر مخرب و ویرانگر این ترس و وحشتی که دارم، بیشتر از خود بیماری است. بنابراین، ما باید با قوت قلب و شجاعت با این بیماری مواجه شویم و نه با ترس.
نکته سوم اینکه، مسلما کسانی هستند که نه از سر سوء نیت، بدسگالی و بداندیشی، بلکه از سر جهل و نادانی، کارهایی می کنند که این کارها، بالمآل به سود ما نیست. از جمله، بسیاری از سخنانی که در دنیای مجازی و در دنیای حقیقی رد و بدل می شود؛ ردوبدل مطالبی است که اگر هم، هیچ سوءنیت و بداندیشی در پشت آن ها نباشد که علی القاعده هم نیست، ولی چون از سر جهل و نادانی است؛ می تواند آثار روانی و ذهنی ویرانگری داشته باشد. اگر ما نمی توانیم جلوی آن کسانی که این نوع سخنان را ردوبدل می کنند، بگیریم؛ اما می توانیم جلوی تاثیر آن ها بر ذهن و ضمیر خود را بگیریم. ما به نوعی حفاظت و حفاظ ایجاد کردن بین ذهن و روان خودمان و این نوع اخبار و شایعات، نیاز داریم. این نکته را از این رو طرح می کنم که در مواقعی که مصیبتی در جامعه پدید می آید، این نوع شایعه پراکنی ها که عموما هم از سر جهل است؛ بیشتر می شود و به مراتب، بیشتر از وقتی است که ما امن و راحت زندگی می کنیم.
نکته چهارم اینکه، ما ایرانی ها یاد گرفته ایم و با گوشت و پوست خودمان احساس کرده ایم و دریافته ایم که کسی به فکر ما نیست. بنابراین، هر گونه ایمان و امید به دیگران در مواجهه با این مصیبت و در مواجهه با همه مصایب، را در نزد خودمان باید ریشه کن کنیم. فقط ما مردم، خودمان باید برای خودمان کاری کنیم. هیچ وقت به امید هیچ کسی که غیر از خود ما مردم باشد، نباشیم. تجارب ما در دهه های اخیر نشان داده که ما هر جا که در اندیشه خودمان بوده ایم کاری از پیش برده ایم. و هر جا که گمان برده ایم که کسانی از سر اعتمادی که به آنان داریم، به کمک ما خواهند آمد و به ما خدمتی خواهند کرد؛ سرخورده و ناامید شده ایی من گمانم بر این است که در اینجا هم، فرض را باید بر این بگیریم که هیچ کس در اندیشه ما نیست، هیچ کس غم ما را ندارد و بنابراین، حال که هیچ کس غم ما را ندارد، خودمان باید غمگسار یکدیگر باشیم. از این لحاظ، می خواهم بگویم در عین حال که جای تاسف فراوانی دارد که چنین سخنی را بیان می کنم؛ اما واقعیت تلخی است که فقط خودمان می توانیم در اندیشه خودمان باشیم و بنابراین، شهروندان فقط خودشان می توانند به یکدیگر کمک کنند اینکه به انتظار بمانند تا با برنامه ریزی های خوبی با اجرای برنامه ریزی ها خوب صورت بگیرد؛ چیزی است که اگر به امید آن نباشیم، بسیار سودمندتر خواهد بود
در پایان، امیدوارم که همه ما ایرانیان اولا، به زودی این ماجرا را پشت سر بگذاریم و ثانیا، آنچه را در این مدت دیدیم، هیچ گاه فراموش نکنیم. در این روزها دیدیم که چقدر به هم محتاجیم. دیدیم که چقدر به محبت یکدیگر نیازمندیم. امیدوارم وقتی هم که این بیماری رخت بربست؛ این نیاز و احتیاج را فراموش نکنیم. به گمان من، در این روزها درس های زیادی آموخته ایم که اگر این درس ها فراموش نشوند؛ می توانند سرمایه ای اجتماعی برای ایران ما باشند.
با امید خوبی و خوشی همه ایرانیان و با بهترین آرزوها برای همه انسان ها...
دیدگاه تان را بنویسید