شرق-
در ماههای آغازین شیوع ویروس کرونا، حکومتهای کشورهای مختلف تلاش کردند واقعیت را طوری ارائه دهند که بتوانند انتقادها را کنترل و بیاثر کنند. نشریه نیویورکر در گزارشی مینویسد در چین پس از آنکه لی ونلیانگ، پزشکی در ووهان، توجهات را به این ویروس جلب کرد، پلیس از او بهدلیل شایعهپراکنی انتقاد کرد. وقتی که این پزشک چینی بر اثر همین بیماری درگذشت، حکومت درخواستهای عمومی در شبکههای اجتماعی برای آزادی بیان را سانسور کرد. حتی هفتهها بعد از اینکه این ویروس سروکلهاش پیدا و شیوعش آغاز شد، دولت محلی ووهان به رسانهها دستور داده بود تا اطلاعات را منتشر نکنند و اجازه داد حدود پنج میلیون نفر پیش از اعلام قرنطینه در 22 ژانویه این شهر را ترک کنند. در ایران درحالیکه دولت این کشور در روزهای نخست اعلام کرده بود فقط 12 نفر بر اثر این ویروس جان باختهاند، یکی از مقامات وزارت بهداشت در استان قم به خبرنگاران عدد دیگری را اعلام کرده وقتی ویروس کرونا به آمریکا رسید، موضوع اصلی فریبکاریهای سیاسی قرار گرفت.
بهتر است کمی به عقب برگردیم و نگاهی به تاریخ بیندازیم. ویروسی که این روزها ما آن را با نام آنفلوانزای اسپانیایی میشناسیم، در لحظه عجیبی از پیوند سیاست و پروپاگاندا همهگیر شد. بهار سال قبل از شیوع آن یعنی در آوریل 1917 آمریکا وارد جنگ جهانی اول شده بود و وودرو ویلسون، رئیسجمهور وقت این کشور، برای افزایش محبوبیت و سرکوب انتقادها علیه اقداماتش کمپینی به راه انداخته بود. او کمیتهای برای آمار عمومی ایجاد کرد که قرار بود مروج «تبلیغاتی به معنای واقعی کلمه، به معنای تبلیغ ایمان» باشد. ویلسون علاوه بر این قانون فتنه را امضا کرد که به موجب آن «خیانت، بیحرمتی، ناسزاگویی یا استفاده از واژگان نامناسب درباره حکومت» یا هر چیز دیگری که مانع اقدامات دولت در جهت جنگ میشد، جرم به شمار میرفت. دولت آمریکا در سراسر کشور با نصب پوسترهایی از شهروندان خواسته بود «هرکسی را که داستانهای ناخوشایندی» درباره جنگ بازگو میکند، معرفی کنند.
در اوایل 1918، ویروسی که گفتیم –تعداد قربانیانش از مجموع کشتهشدگان نظامی دو جنگ جهانی بیشتر بود- تعداد زیادی از افراد یکی از پایگاههای ارتش آمریکا در کانزاس را درگیر کرده و بهسرعت در حال سرایت به دیگر پایگاهها بود. جان بری، مورخ آمریکایی، در کتاب «آنفلوانزای بزرگ» خود نوشته است: همزمان با سرایت این ویروس به مردم، مقامات دولتی امور بهداشتی «برای (حمایت) از اقدامات جنگی و ماشین تبلیغاتی که ویلسون ساخته بود (درباره شرایط) دروغ گفتند». یک کشتی جنگی این ویروس را با خود به فیلادلفیا برد و مرگ ملوانان شروع شد، اما از رئیس بخش بهداشت این شهر ویلمر کروسن که بیشتر وابستگی سیاسی داشت تا پزشکی این مرگها و بیماری را نادیده گرفت و آن را «آنفلوانزا یا بیماریای قدیمی» توصیف کرد، همگی دروغ میگفتند. با افزایش تعداد قربانیان، کروسن به مردم اطمینان داد که فیلادلفیا در مسیر مقابله با این اپیدمی قرار گرفته است. برخی رسانهها هم اینجا به کمک کروسن آمدند و این خبر دروغین را منتشر کردند. درحالیکه بیمارستانهای محلی دیگر برای پذیرش بیماران ظرفیت نداشتند، رسانههایی مانند Inquirer در تیتری نوشته بود «مراقبتهای برجسته پزشکی شیوع این بیماری را متوقف کرده است». در هفتهای که این تیتر منتشر شد، بیش از 450 نفر جان خود را بر اثر این آنفلوانزا از دست دادند.
در نیویورک و لسآنجلس هم مقامات در اقدامی مشابه با کروسن، به غلط به مردم اطمینان دادند، تا زمانی که دیگر نمیشد واقعیت را پنهان کرد: در شهرها و شهرستانها دیگر تابوت پیدا نمیشد و کشیشها سوار بر گاریها در خیابانها از مردم میخواستند مردگان خودشان را بیرون بیاورند. در نهایت این بیماری آنفلوانزای اسپانیایی نام گرفت نه به این دلیل که منشأ آن اسپانیا بود، بلکه به این خاطر که وقتی آلفونسوی سیزدهم، پادشاه اسپانیا به این بیماری دچار شد، دیگر رسانههای اسپانیایی مجبور نبودند برای گزارش آن به محدودیتها تن دهند.
در سراسر تاریخ بیماریها همواره آزمونی دشوار برای رهبران سیاسی و وفاداری آنها به حقایق بودهاند. هووارد مرکل، مورخ پزشکی دانشگاه میشیگان، دراینباره گفته است «در هر جایی از سیاست گرفته تا در بازار، پنهانکاری تقریبا همیشه به گسترش یک پندمیک (همهگیری) و بدترشدن مدیریت بهداشت عمومی منجر شده است. در سال 1892، دولت آلمان از ترس اینکه تعطیلی بندر هامبورگ ضربه اقتصادی عظیمی به این کشور بزند، شیوع وبا را پنهان کرد و به همهگیری آن دامن زد. در سال 1982 با گسترش بیماری ایدز در میان مردان همجنسگرا، مرکز کنترل و جلوگیری از بیماریهای آمریکا اعلام همهگیری کرد؛ اما وقتی که از سخنگوی رونالد ریگان، رئیسجمهوری وقت آمریکا، خواسته شد تا دراینباره اظهارنظر کند، او به یک جوک بسنده کرد؛ هرچند که در نهایت ریگان مجبور شد در سپتامبر 1985 در مقابل عموم مردم از این بیماری بگوید.
امسال وقتی ویروس کرونا به آمریکا رسید؛ درحالیکه در بسیاری از نقاط جهان قربانی میگرفت، حامیان دونالد ترامپ، رئیسجمهور فعلی آمریکا، آن را بهعنوان سلاحی برای از پا درآوردن دولت و یک سرماخوردگی ساده توصیف کردند. کمی بعدتر بازار سهام سراسر جهان به این ویروس واکنش نشان داد و سقوط کرد. لری کودلو، از مقامات اقتصادی دولت ترامپ، اعلام کرد که برای پیامد احتمالی اینچنینی آمادهاند؛ اما این جمله سرمایهگذاران را آرام نکرد و بازار سهام آمریکا به سقوط خود ادامه داد؛ بهویژه پس از آنکه در واکنش به سخنان کودلو، رئیس مرکز ملی واکسیناسیون و بیماریهای واگیردار آمریکا به شهروندان این کشور هشدار داد تا برای دورهای از دورکاری و دیگر اقدامات برای جلوگیری از شیوع این بیماری آماده شوند.
مقامات دولت آمریکا بااینحال به اقدامات خود برای بیاثرکردن هشدار کارشناسان پزشکی و بهداشتی ادامه دادند؛ تاجاییکه ترامپ در توییتی نوشت: «مراجع اخبار جعلی مثل سیانان هر کاری میکنند که تا جای ممکن ویروس کرونا را بد جلوه بدهند... ؛ مانند رفقای دموکراتشان که فقط حرف میزنند و هیچ عملی ندارند؛ اما آمریکا در وضعیت فوقالعاده قرار دارد»؛ اما مرجع نگرانیها فقط محدود به دموکراتها نبود. سهشنبه گذشته که چاد ولف، وزیر موقت امنیت داخلی آمریکا در جلسه رسیدگی به بودجه شهادت میداد، آمار مرگومیر ناشی از کرونا را به آنفلوانزا تشبیه کرد؛ هرچند که اکنون به نظر میرسد دیگر مشخص شده است که ویروس کرونا در مقایسه با آنفلوانزا کشندهتر است.
درحالحاضر دولت آمریکا برای پرکردن خلأهای موجود در نهادهایی که توانایی مقابله با مدیریت چنین ویروسی را دارند، بهشدت تحت فشار است. در دو سال گذشته، ترامپ تعداد کارشناسانی را که در سازمانهای بیماریهای مسری اورژانسی مشغول بودهاند، بسیار کم کرده است. سال 2018 مرکز کنترل و پیشگیری بیماریهای آمریکا اعلام کرد فعالیتش را در 39 کشور از مجموع 45 کشوری که پیشتر در آنها فعال بوده، متوقف میکند و به فعالیت در کشورهایی که اولویت محسوب میشوند، ادامه میدهد که متأسفانه چین یکی از این کشورها نبود. می همان سال جان بولتون، مشاور امنیت ملی وقت آمریکا تیم امنیت بهداشت جهانی را منحل کرد. کارشناسان این نهادها را ترک کردند و تا امروز جای خالی هیچکدام از آنها پر نشده است.
سال 2017 همزمان با صدمین سالگرد شیوع آنفلوانزای اسپانیایی، جان بری نوشت: «مهمترین درسی که باید از وقایع 1918 گرفت، این است که باید واقعیت را گفت. جدای از اینکه صداقت به آمادگی بیشتر جامعه کمک میکند، تداوم این صداقت میتواند شخصیت و رهبری سیاستمداران را در مواجهه با یک بحران تقویت کند».
دیدگاه تان را بنویسید