ارسال به دیگران پرینت

پندهای کرونا برای ایران و جهان

شیوع انفجاری نوع جهش‌یافته ویروس کرونا موسوم به کویید 19، پیام‌های بسیاری دربر دارد که با وجود اصل پایداری حیات اگر فرصتی برای پندپذیری باقی مانده باشد، توجه به آن می‌تواند آویزه گوش جهانیان شود.

پندهای کرونا برای ایران و جهان

شرق- شیوع انفجاری نوع جهش‌یافته ویروس کرونا موسوم به کویید 19، پیام‌های بسیاری دربر دارد که با وجود اصل پایداری حیات اگر فرصتی برای پندپذیری باقی مانده باشد، توجه به آن می‌تواند آویزه گوش جهانیان شود.

نخست: بشر امروز برای عبور از بحران جاری ناشی از همه‌گیر‌شدن ویروس کرونا لازم است درباره علت پیدایش و تکثیر برق‌آسای آن‌ تأمل کند و برای این پرسش پاسخ روشنی به‌دست بدهد که آیا این پدیده امری طبیعی و خارج از نحوه زیست او در کره خاکی است یا امری خودساخته و حاصل ادامه رژیم ناصواب زیستی‌اش به‌شمار می‌رود؟ طبعا پاسخ سیاست‌مداران با پاسخ دانشمندان تفاوت بسیار خواهد داشت و علت هم روشن است؛ هیچ سیاست‌مداری حاضر به قبول این واقعیت نیست که کشورش در پیدایش و تکثیر این بلیه مسئولیت داشته است (طرفه اینکه چینی‌ها حتی در این واقعیت که منشأ این ویروس در چین بوده تردیدآفرینی کرده‌اند). بنابراین سیاست‌مداران به‌دلیل منافع سیاسی بیشتر تابع منافع‌اند تا عقلانیت و اخلاق و عدالت.

دوم: کرونا تهدیدی علیه کل بشریت است و نه فقط مردمان یک کشور یا سرزمین. علت روشن است؛ جهانی‌شدن و گسترش ارتباطات سویه‌های متفاوتی دارد. مثلا تمامی آن منحصر به فراهم‌آمدن امکان بازدید از عجایبی مثل دیوار چین و گرفتن سلفی و ارسال هم‌زمان به دوستان در قاره دور‌دست نیست، بلکه سویه دیگرش انتقال بیماری‌هایی است که ممکن است ناشی از نوعی رژیم غذایی رایج میان مردمان یک منطقه خاص باشد؛ به همین سادگی! اگر روزگای دسته بیل و کلنگ و سنگ قبر ‌ از چین صادر می‌شده، چرا نباید انتظار داشت که اثرات ناخواسته سوپ خفاش که خوراک طایفه‌ای از مردمان آنجاست، سر از سرزمین‌های دیگر در‌آورد؟

سوم: در پرتو جهانی‌شدن ملل و دول دوست، رقیب یا متخاصم به یک اندازه درمعرض آسیب و بلکه شکست و ویرانی نسبی، ناشی از ظهور این ویروس مرگ‌بارند؛ بنابراین صرف‌نظر از دوستی‌ها و دشمنی‌های متداول میان بلوک‌های قدرت، لازم است همگان به یک احساس مشترک نه برای نجات بشریت لااقل برای حفظ قدرت خود، کاری بکنند و در وهله بعد نیز برای تکرار‌نشدن این بلای خودساخته آستین‌های همت‌شان را بالا بزنند و مانند اقدام مشابه پس از جنگ جهانی دوم، یعنی تشکیل جامعه ملل، این‌بار پروتکل‌های مؤثر و لازم‌الاجرای جهانی تدوین کنند و به تصویب نمایندگان همه ملل برساندند تا به‌عنوان نمونه دامنه تداخل زیست‌بوم بشر در حیات سایر جانداران وحشی دقیقا مطالعه شده و پس از آشکارشدن پیامدهای سوء آن محدود و کلا ممنوع شود.

چهارم: بشر امروز هنوز درک نکرده است که برای ادامه زندگی و حفظ حیات (این موهبت فوق‌العاده پیچیده و فوق‌العاده زیبا و بی‌نظیر) در زمینی که برای مدتی «معلوم» در اختیارش گذاشته شده است تا آبادش کند، نیازمند درک و شناخت درست سازوکار آن در تمامی ابعاد و عرصه‌هاست. پدیده‌هایی همچون گرمایش زمین و نابودی جنگل‌ها و تاراج منابع کمیاب زمینی و دریایی که دانشمندان سال‌هاست  درباره آن هشدار می‌دهند، هنوز که هنوز است جدی گرفته نمی‌شود و حتی با تمسخر و ریشخند از کنار آن عبور می‌کنند (نگاه کنید به سرانجام معاهده پاریس درباره گرمایش زمین و خروج دولت ترامپ از این معاهده). هنوز فعالیت زیست‌محیطی در بسیاری از کشورها ازجمله کشور ما ناشناخته یا حاشیه‌ای و متأسفانه در مواردی بسیار پرهزینه و حتی مرگ‌بار است.

پنجم: بدیهی است مدیریت جهاد در راه نجات زمین و حیات روی آن، بیش از آنکه در دستان سیاست‌مداران (که عموما عقل‌گریز یا عقل‌ستیزند) باشد، در صلاحیت دانشمندان متعهد و متفکران مستقل دنیاست که باید دست استمداد بشرِ درمانده امروز و مردمان رنج‌دیده را بگیرند و حکمرانان را سر عقل آورند و مجابشان کنند که زندگی مردم بی‌پناه را بازیچه حس قدرت‌طلبی و بلندپروازی خود قرار ندهند. در بحران جاری متأسفانه صدای این دسته از متفکران و دانشمندان گویی (اصلا) شنیده نمی‌شود و تک‌صداهایی مانند قهرمان کوچک سوئدی، گرتا تونبرگ در این میان استثنا است.

ششم: کرونا به همه ما می‌آموزد همان‌طوری که غفلت یا باورنداشتن به مقررات راهنمایی‌و‌رانندگی موجب سقوط راکب و مرکب به دره مرگ می‌شود، در صورت ادامه بی‌توجهی به سازوکار حیات و زیست‌بوم بشر، نباید انتظار رهایی از منجلاب وحشت و ناامنی و قحطی را از هیچ منبع طبیعی یا قدرت فراطبیعی داشت.

 زیرا قوانین حیات را کسی وضع کرده که خالق آن است و هم او همگان را به رعایت آن سفارش و تخطی از آن ‌را مستوجب عذاب و پشیمانی عنوان کرده است. پس آیا راهی جز بازگشت و اذعان به خطا و جبران آن وجود دارد؟ (روم:41) و بالاتر اینکه خالق نیروهای (فوق)‌طبیعی بی‌نیاز از آزمون است و بنابراین ارائه تفسیر خاص از سنخی که عموما شده است، نه‌تنها ایمان‌افزا نیست بلکه محکوم به سست‌شدن است تا ایمان تازه‌ای بروید.

هفتم: انسان‌های خداباور و خداناباور در این بحران جهانی به یک اندازه در معرض خطر و آسیب‌اند؛ چون به یک اندازه مسئول بوده‌اند. بنابراین هردو راهی جز شناخت درست سازوکار جهان طبیعت و پیچیدگی‌های حیات و ارائه راهکار برون‌رفت از وضع اسفبار کنونی را ندارند. باور خداباوران اقتضا می‌کند نسبت درستی با واقعیات مزبور برقرار کنند. بحران کرونا یک بار دیگر نشان داده است که هر باوری که بیگانه با این جنبه آگاهی‌بخشی باشد یا در مقابل بدیهیات عقلی و نتایج مطالعات علمی با پیچیدن نسخه‌های آن‌چنانی به بیراهه برود، پایه‌های ایمان را به دست خود ویران می‌کند (نگاه کنید به نقش یک فرقه مذهبی در کره جنوبی یا برخی حرکات متناظر آن در کشورمان که دستمایه طنز در فضای مجازی شده است). 

هشتم:انسان خداباور اعم از پیروان همه ادیان الهی گریزی از پذیرش این واقعیت ندارد که درک و تبیین روشن رابطه ایمان با شناخت واقعیات مسلم هستی و جهان طبیعت و نقش و آگاهی از مسئولیت انسان در قبال زیست‌بوم او، امری کاملا لازم و صد درصد ضروری است. کرونا و موارد مشابه به یک میزان تباه‌کننده چرخه زندگی است و در این میان تفاوتی میان انسان مسلمان یا مسیحی یا یهودی و بودایی از یک طرف با انسان خداناباور نیست؛ مادامی که مؤمنان قطع نظر از عنصر آگاهی از طرز کار واقعی و صحیح طبیعت تصور کنند بدون به کار بستن نتایج مطالعات علمی مصون از بلا بوده و قادر به تداوم اقتصاد و معیشت خود هستند و فقط کافی است به شعائر ظاهری اکتفا کنند.

نهم: انتظار از متفکران مسلمان بیش از بقیه دانشمندان است و باید در این میدان برای نجات بشریتی که تصور می‌کند چنان تمدنی عظیم برپا کرده که مو لای درز آن نمی‌رود اما می‌بینیم که خانه‌اش مانند لانه موری پر از آب شده، نقش پیشتازی داشته باشند. از این‌رو پیام کرونا بیش از آنکه هشداری به سیاست‌مداران عقل‌ستیز باشد، تلنگری به متفکران حوزه مختلف علوم (science) است تا در میراث اندیشگی خود تأمل کرده و آن ‌را به‌نحو صحیح برای مردم و همتایان خود در فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر بازگویی کنند و راهی برای زیست سالم و پایدار بشر امروز در کره خاک نشان دهند.

دهم: در آستانه بهار و نوروز، متأسفانه نبض زندگی کند شده و در کوچه‌ها، خیابان‌ها و بازار شور و شوق چندانی به‌ چشم نمی‌خورد. کسب‌و‌کار بی‌رونق و نگرانی در همه اقشار مشهود است. چیزی که می‌تواند روزنه امیدی به‌سوی روزهای پررونق باز کند، شعار و لفاظی و دادن امید کاذب نیست. صبر و بردباری و اصلاح نگرش و عقلانیت جمعی و بازکردن میدان برای دانشمندان و متفکران و شخصیت‌های مورد وثوق مردم است که می‌توانند نقش تاریخی و جهانی خود را ایفا کنند. این تحول رنسانس‌گونه را بازماندگان از این ابتلا شاهد خواهند بود و آن روز که چه‌بسا نگارنده و یا خدای نکرده شما نباشیم، روزی سازنده برای ایران و جهان خواهد بود.

 

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه