تجارت فردا- انتخابات ایالت متحده بواسطه نوع سیاست ورزی این کشور و رویکرد سیاست خارجی آن بویژه پس از کنار گذاشتن انزواگرایی نه تنها در داخل آمریکا بلکه برای سایر کشورها حائز اهمیت موضوعی است که به دقت رصد می شود با وجود اینکه ساختار حکومتی آمریکا قائم به افراد نیست و این سیستم است که در نهایت کنش سیاسی را رقم می زند.
اما به هر ترتیب حضور هرشخص در راس نظام اجرایی این کشور ،آثار غیر قابل چشم پوشی به دنبال خواهد داشت.
در این رابطه مهدی مطهر نیا استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی براین مساله تاکید دارد که در بر همان پاشنه خواهید چرخید و هر طیفی که در آمریکا به قدرت برسد، رویکرد خود را در قبال ایران تغییر نخواهد داد.
با توجه به اینکه هیات حاکمه ایالات متحده به طور معمول، استراتژی های نسبتاً مشخصی در قبال کشورها دارد، آیا ایران می تواند(یا باید) به آنچه در انتخابات سال ۲۰۲۰ آمریکا رخ می دهد دل ببندد.
اصولاً اعتقاد و رویکرد کشورها به آنچه در کشورهای دیگر برای معیار رفتارها و کنش های سیاسی شان رخ می دهد، امر اشتباهی است. اینکه ما ببینیم آیا در کشوری مانند آمریکا چه رخ خواهد داد و بر مبنای آنچه در آمریکا رخ خواهد داد سیاست های خود را تنظیم کنیم، اساساً اصل نادرستی است.
ما باید هر چیز را در جایگاه خود بکار ببریم. در ایالات متحده آمریکا هر کنش و اقدامی بر مبنای پارادایم خاص، دکترین، سیاست کلان، استراتژی و تاکتیک ها و تکنیک های برخاسته از آنها ایجاد می شود. آمریکایی ها در کشوری زیست می کنند که دانش های آن اجتماع پرور و دولت ساز است. این اتاق های فکر و مراکز استراتژیک در دانشکده ها و اندیشکده
های ایالات متحده آمریکاست که به هر تقدیر آنها را تنظیم و روسای جمهور در قالب نماینده های دموکراسی در ایالات متحده آمریکا آن را پیاده ساری می کنند.
فلذا انتخابات آینده آمریکا در ۲۰۲۰ بسیار برای ما مهم است و باید به آن توجه داشته باشیم و فراوان نسبت به آن دانش و فهم و ادراک بوجود بیاوریم و دانا باشیم. اما دل بستن به آنچه در انتخابات آمریکا رخ خواهد داد، یا ترامپ رئیس جمهور
آمریکا خواهد ماند یا نخواهد ماند و بر اساس آن برنامه ریزی کردن و مملکت و کشور آینده آن را معطل کردن بسیار کار ناشایسته ای است. در ایالات متحده آمریکا تمایز میان روسای جمهور دموکرات و جمهوری خواه در حد اعلای آن در استراتژی هاست که آن هم کمتر دیده می شود.
در تاکتیک ها و تکنیک ها متفاوت است. دکترین محدودسازی همکاری بین المللی با ایران و محاصره منطقه ای تهران را دنبال می کردند، همان گونه که بارها گفته ام و در مصاحبه های گوناگون اشاره کرده ام، از سال۲۰۱۸ به این سو، آمریکایی ها به دنبال دکترین تبدیل چالش ایران برای آمریکا و جهان به یک تهدید متوجه واشنگتن و کل امنیت بین المللی هستند. لذا می بینیم در آوریل ۲۰۰۸ میز مذاکره را ترک می کنند، آن گونه که ظریف به آن اشاره می کند. لذا باید بگویم که اگر یک رئیس جمهور دموکرات حتی سندرز یا دیگر کاندیداهای رئیس جمهور دموکرات روی کار بیایند در ادبیات و تاکتیک و تکنیک و درنهایت استراتژی پیاده سازی این دکترین با یکدیگر تفاوت خواهند داشت.
اما در اقدام ها درنهایت آن را پیاده سازی خواهند کرد. این امری است که باید به آن توجه داشته باشیم. باید این را بدانیم که آیا می خواهیم در برابر آمریکا بایستیم یا در کنار او قرار بگیریم یا می خواهیم به عنوان کشوری که تلاش دارد به صورت عادی همان گونه که با پایتخت های کشورهای دیگر بر اساس منافع خود برخورد می کند، با پایتختی کشوری مانند آمریکا در واشنگتن روبه رو شود.
درصورت پیروزی یا شکست ترامپ در این انتخابات سناریوهای احتمالی پیش روی ایران چه خواهد بود؟ در صورت پیروزی ترامپ ، آیا احتمال اتخاذ رویکردی کاملا متفاوت از سوی او در قبال ایران نسبت به رویکرد کنونی اش وجود دارد؟
ترامپ بر مبنای دکترین امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۱۸، هفده بار از ایران به عنوان دشمن آمریکا نام برده است. نه ترامپ، بلکه سیستم امنیت ملی آمریکا از آن سال به بعد به باور من ایران را نه به عنوان چالش که به عنوان دشمن معرفی می کند. حال اگر رئیس جمهور دموکرات روی کار بیاید، آیا ایران را به عنوان دشمن ایالات متحده نخواهد دانست؟
هم اکنون در کنگره ایالات متحده و مجلس نمایندگان شاهد سخنرانی مشهور ترامپبوده ایم که در آن نانسی پلوسی متن سخنرانی او را پاره کرد. اما زمانی که او در ارتباط با ایران سخن گفت تمام دموکرات های سفیدپوش حاضر در کنگره در آن روز جای خود نانسی پلوسی با رئیس جمهور آمریکا همراهی کردند.
آنها تنها در تاکتیک ها و تکنیک ها در برخورد با ایران تفاوت و تمایز پیدا می کنند. اما در استراتژی ها و سیاست های کلان و دکترین و پارادایمشان وحدت نظر در ارتباط با ایران دارند. در حالی که با شما صحبت می کنم و در زمانی که این مصاحبه انجام می شود بر این باورم که ترامپ رئیس جمهور آینده آمریکا خواهند ماند و سیاست های او نسبت به ایران در آینده با توجه به استقرار او در بخش دوم ریاست جمهوری احتمال برخورد شدید را داراست عرض می کنم این احتمال را داراست. ولی اینکه یک دموکرات هم احتمال دارد در آمریکا رئیس جمهور شود، در آمریکا امکان پذیر است.
چراکه آمریکا کشور شگفتی هاست و کشوری است که گاه و بیگاه حتی در بسیاری اوقات تجربه شده که در روزهای آخر منتهی به انتخابات تغییرات شگرفی را شاهد بوده است. اکنون که در ماه های آغازین سال ۲۰۲۰ هستیم و تا انتخابات چندین ماه باقی است می تواند تغییراتی رخ دهد. اما آنچه قرائن نشان می دهد، این است که ترامپ برنده انتخابات خواهد بود و او در وضعیت بسیار مناسبی به سر می برد.
استیضاح دموکرات ها به او اثر نداشته و او را قوی تر کرده است. او اشتغال بیشتری در آمریکا ایجاد کرده و توانسته اقتصاد آمریکا را نسبت به گذشته شکوفا کند و امید به آینده را در مملکت خود افزایش داده است و در عرصه سیاست خارجی بنا به تعریفی که آمریکایی ها از پیروزی و موفقیت در برخورد با دشمنان ایالات متحده آمریکا دارند توانسته است ابوبکر البغدادی و به تعبیر خود آنها دشمن دیگری به نام قاسم سلیمانی را از میان بردارد. خیلی از روسای جمهور با کمتر از این دستاوردها توانسته اند در کاخ سفید در دوره دوم باقی بمانند. همه قرائن نشان می دهد کا در سال ۲۰۲۰ و در ماه منتهی به انتخابات ایالات متحده آمریکا از هم اکنون باید ترامپ را رئیس جمهور آمریکا بدانیم، مگر اینکه در اینده یک شگفتی رخ دهد.
ترامپ رئیس جمهور آینده آمریکا خواهد ماند و سیاست های او نسبت به ایران در آینده با توجه به استقرار او در بخش دوم ریاست جمهوری احتمال برخورد شدید را داراست.
تا فرارسیدن انتخابات آمریکا زمان زیادی مانده؛ آیا در این فاصله می توان احتمال تغییر در شرایط میان ایران و آمریکا را مطرح کرد؟ در بحران فزاینده کنونی بین این دو کشور، آیا تلاشی از سوی طرفین برای بهبود شرایط صورت خواهد گرفت؟
چالش آوردگاهی است که مملو از تهدید و فرصت توامان است و سیاستمداران برجسته از فرصت ها استفاده و تهدیدها را تبدیل به فرصت می کنند ایران برای آمریکا در این چهار دهه چالش بوده است.
ایران آمریکا را تهدید کرده ولی آمریکا از تهدید ایران استفاده کرده و در منطقه حضور پیدا کرده است. هزینه های آمدن خود به آسیا را به دیگر متحدان خود تحمیل کرده است. آمدن خود برای منطقه را برای بخشی از افکار عمومی جهتن مقبولیت بخشیده است اما اکنون دیگر ایران برای آمریکا چالش نیست.
ایران در برابر آمریکا می ایستد و آمریکا از تمام فرصت های موجود در این چالش و تبدیل تهدیدها به فرصت بهره برده و اکنون زمان این است که تکلیف خود را با تهران مشخص کند. چون می خواهد نظم نوین جهانی را شکل دهد و ایران در منطق تشکیل نظم نوین جهانی یک مانع برای آمریکا محسوب می شود و آمریکا باید تکلیف خود را با تهران مشخص کند، چه یک رئیس جمهور دموکرات در کاخ سفید باشد چه یک رییس جمهور جمهوری خواه.
امریکایی ها می گویند در هر کجا و هر لحظه و در هر مکانی در دنیا آماده مذاکره با ایران هستیم؛ به این شرط که ایران درخواست های دوازده گانه ما را بپذیرد.
در ایران بخشی در ساختار قدرت می گویند ناچار به مذاکره با آمریکا هستیم. اما بخشی که این حرف را می زنند، تصمیم گیرنده نیستند. تصمیم گیرنده در ایران در همه عرصه های مهم سیاسی چه داخل و چه خارج از کشور رهبری جمهوری اسلامی است. ظریف می گوید: در آوریل سال ۲۰۱۸ ایران هوک و آمریکایی ها از میز مذاکره با ما برخاستند و در آگوست سال ۲۰۱۸ یعنی حدود سه ماه بعد، این مذاکرات هر سه ماه یک بار صورت می گیرد.
رهبری جمهوری اسلامی ایران هرگونه مذاکره با آمریکا را ممنوع اعلام کرد. این ممنوعیت ناشی از نوع درخواست های ایالات متحده آمریکاست. ایران با توجه به آنچه ظریف اعلام کرده حتی در دوره ترامپ با برایان هوک هم مذاکره می کرده است.
از این رو باید بگوییم اکنون آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که مذاکره با ایران باید در زمانی صورت بگیرد که ایران درخواست های ایالات متحده آمریکا را بپذیرد که به عنوان پیش شرط از آن یاد می شود. ولی آمریکا می گوید برای مذاکره با ایران پیش شرطی ندارم؛ بلکه ۱۲ درخواست از ایران دارم که در انتهای مذاکره باید انجام دهد. اگر ایران با نظام
جمهوری اسلامی این ۱۲ درخواست را انجام دهد دیگر نظام جمهوری اسلامی نخواهد بود و رهبری جمهوری اسلامی این را نمی پذیرد. پس کوششی که در ارتباط با مذاکره با ایران و آمریکا انجام می شود هم اکنون در وضعیت بن بست گفتمانی قرار گرفته است. قبلا گفته ام روابط ایران و آمریکا اتمیزه شده است.
در هسته مرکزی آن نوترون وجود دارد، یعنی بحران واژگان وجود دارد. ما از مذاکره صحبت می کنیم و مذاکره رابه گونه ای تعریف می کنیم که خودمان می خواهیم. آمریکایی ها به گونه ای تعریف دارند که آمریکایی است و این دو نمی توانند به هم پیوند بخورند. از این رو در لایه میانی نوترون- پروتون و این اتمیزه شدن بحران گفتمانی وجود دارد که دو گفتمانی که همدیگر را ادراک نمی کنند روبه روی هم قرار می گیرند. در لایه های بیرونی و الکترونی آن برخوردهای سیاسی و محاصره اقتصادی و تحریم ها بوجود می آید و در این بین، این شکافت هسته ای مردم را تحت فشار قرار داده است.
مردم ایران اکنون در یک بافت موقعیتی قرار دارند و دولت در ایران با وجودی که بودجه بدون نفت می بندد، مالیات ها را افزایش می دهد و اجناس گران می شود. این بر مردم فشار می آورد. اینکه مردم تا چه حد این فشار را تحمل خواهند کرد، باید دولتمردان و نهادهای مرتبط آن را بررسی کنند و ببینند حد تحمل مردم در این مسائل چقدر است. وقایع نشان می دهد حد تحمل مردم پایین آمده و این را در نوع اعتراضاتی که مردم گاه و بیگاه نشان می دهند به نمایش می گذارند. مردم در عین حال دیده می شود در بسیاری از مواقع از آنچه ارزش های انقلابی حکومت است هم حمایت می کنند.
اینها مسائلی است که باید مورد توجه علمای علم سیاست و روانشناسی و جامعه شناسی و کنسرسیومی از تخصص های گوناگون قرار گیرد. باید بپذیریم که وضعیت کنونی یک وضعیت حاد در تصمیم سازی و تصمیم گیری است.
نمی توان بر اساس دیدگاه های خارج از واقعیت های موجود تصمیم درستی گرفت و اگر تصمیم نادرستی خارج از واقعیت ها گرفته شود می تواند هزینه های بالایی را بر ملت تحمیل کند. آنچه اصل است تصمیم گیرنده در ساختار و بافتار قدرت در جمهوری اسلامی ایران، رهبر جمهوری اسلامی هستند.
این روزها اولین تصویر از کاندیداهای اصلی حزب دموکرات در انتخابات ۲۰۲۰ امریکا روشن شده است؛ پیت بوتیجج و برنی سندرز درباره ایران چه فکر می کنند و کدام یک بطور بالقوه برای ایران مناسبترند؟ آیا احتمال حضور ناگهانی و موفقیت کاندیدایی همچون بلومبرگ در این انتخابات وجود دارد و او در برابر ایران چه مواضعی خواهد داشت؟
چیزی که مشخص است دموکرات ها در تاکتیک ها و تکنیک ها نسبت به ایران و در ادبیاتی که در ارتباط با تهران به کار می برند، بسیار محترمانه تر و بر این باور هستند که اگر ایران پای میز مذاکره از طرف آمریکا بنشیند کم کم ایران خود را با یک وضعیت عادی و رفتار و منش عادی با دیگر کشورهای جهان در نظام بین الملل قرار خواهد داد. در حالی که جمهوری خواهان رادیکال مانند نئومحافظه کاران و دیدگاه ترامپی می گویند ایران بارها نشان داده که از مذاکره و رسیدن به توافق ها به عنوان ابزاری برای فرار از وضعیت فشاری که در آن قرار گرفته استفاده کرده است. از این رو ایران هیچ گاه به عنوان بازیگری عادی در نظام بین الملل برخورد نمی کند. اینکه آیا جمهوری خواهان درست می گویند یا دموکرات ها، بحث دیگری است.
اما دموکرات ها آنگونه که جمهوری خواهان در ارتباط با ایران تفسیر می کنند تفسیر ندارند اما عین جمهوری خواهان معتقدند رئیس جمهور و وزیر امور خارجه در ایران تصمیمگیر اصلی نیستند، چراکه اوباماهم وقتی سرکار بود به رئیس جمهور وقت ایران- احمدی نژاد- نامه نمی نوشت، به رهبری نامه می نوشت.
در نهایت همان گونه که در پاسخ به پرسش نخست گفتم آمریکایی ها در میان دموکرات ها و جمهوری خواه ها در موضوعی به نام ایران حداقل اختلاف را باهم دارند و در استراتژی و سیاست کلان و در دکترین و پارادایمشان در برخورد با تهران تمایزی بین اینها نمی توان قائل شد حتی برنی سندرز. او اکنون این طور سخن می گوید: زمانی که روی کار بیاید باید دکترین تعیین شده سازمان های اطلاعاتی بر اساس اطلاعاتی که دارند و دستگاه سیاست خارجی را در ارتباط با ایران دنبال کنند . البته با یک ماه عسل جدید و بازگشت به میز مذاکره و به جای اینکه دیماندها را داریم می گوید: شایسته است این درخواست های ملت آمریکا را پذیرا باشید و درخواست ها را به گونه ای دیگر و ادبیاتی دیگر ولی با همان محتوا تقریبا بیان خواهد کرد. آمریکا برخلاف کشورهای پیشرفته اروپایی و شبیه ایران در انتخابات عمل می کند.
در ایران همه پیش بینی می کنند آقای ایکس رییس جمهور خواهد بود ولی سه روز آخر منتهی به انتخابات اقای ایگرگ انتخاب می شود. در ایالات متحده آمریکا چیزی شبیه به ایران وجود دارد. افکار عمومی به سرعت تغییر رویه می دهند. در
آمریکا کارت های الکترال عمل می کنند. ضد دموکراتیک نیستند و یک قاعده معنادار در جهت عدالت انتخاباتی در ایالات متحده آمریکا با ۵۰ ایالت گسترده است. لذا می بینیم هیلاری کلینتون رای بیشتری از ترامپ می آورد ولی ترامپ رئیس جمهور می شود. این رئیس جمهور شدن ترامپ قانونی و دموکراتیک است. پس در آمریکا باید منتظر شد.
آنچه اکنون وجود دارد این است که در جبهه دموکرات ها برنی سندرز و بوتیجج الان بیشتر موفقیت دارند اما ایا اینها صد درصد خواهند رسید؟ به نظر می رسد در میان دموکرات ها همان اتفاقی که در میان جمهوری خواه ها افتاده در حال رخ دادن است. یعنی ژنرال های دموکرات ممکن است در برابر افسران تازه به دوران رسیده دموکرات ها در این انتخابات شکست بخورند و شخصیت یا فرد جدیدی که پدیده دموکرات هاست در انتخابات آینده در برابر ترامپ جبهه گیری کند. مانند بوتیجج.
"روابط ایران و آمریکا اتمیزه شده است و این دو نمی توانند به هم پیوند بخورند لذا در لایه میانی نوترون- پروتون و این اتمیزه شدن بحران گفتمانی وجود دارد که دوگفتمانی که همدیگر را ادراک نمی کنند روبه روی هم قرار می گیرند."
"ثبات استراتژی"
در استراتژی و سیاست کلان و در دکترین و پارادایمشان در برخورد با تهران تمایزی بین اینها نمی توان قائل شد حتی برنی سندرز. او اکنون این طور سخن می گوید: زمانی که روی کار بیاید باید دکترین تعیین شده سازمان های اطلاعاتی بر اساس اطلاعاتی که دارند و دستگاه سیاست خارجی را در ارتباط با ایران دنبال کنند .
دیدگاه تان را بنویسید