شرق: همهگیری ویروس «کووید 19» معروف به «کرونا» جامعه ما را دچار چالشهای روانی- اجتماعی کرده است. بیشتر مردم نگران ابتلا به این ویروس هستند و نظم زندگی روزانه خود را از دست دادهاند. بعضی بهشدت مضطرب شدهاند و عدهای به سبب تشدید نگرانیهای شغلی و اقتصادی و همینطور محدودشدن روابط خانوادگی و اجتماعی، احساس افسردگی را تجربه میکنند. با وجود مفیدبودن انتشار توصیههای پزشکی و بهداشتی در رسانهها و شبکههای اجتماعی و ضرورت جدی عمل به این توصیهها، به نظر میرسد یکی از چالشهای مهم جامعه ما در این روزها حفظ همزمان سلامت جسم و روان است. همهگیری ویروس کرونا بار دیگر به ما نشان میدهد که ابتلا به ویروس و تعامل آن با بدن انسان فقط یک موضوع ویروسشناسی، ایمونولوژی یا پزشکی صرف نیست. در بررسی هر پدیده انسانی باید این نکته را در نظر داشت که وجود انسان ابعاد مختلفی دارد، به طوری که حتی برای کنترل یک بیماری واگیردار عفونی هم باید با یک نگاه همهجانبه به کلیت انسان توجه کرد و ابعاد روانی موضوع را در کنار ابعاد جسمی در نظر گرفت. در این میزگرد با حضور یک پزشک فوقتخصص ریه و یک روانپزشک، به بررسی ابعاد مختلف جسمی و روانی همهگیری کرونا میپردازیم. رامین سامی، پزشک فوقتخصص ریه، عضو هیئتعلمی دانشگاه علومپزشکی اصفهان و رئیس بیمارستان خورشید و حافظ باجغلی، روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی، با دو نگاه متفاوت، پدیده چندبعدی همهگیری کرونا را تحلیل میکنند.
شیوع بیماری کرونا در ایران باعث ایجاد نگرانیهای زیادی در سطح جامعه شده است. یکی از مسائل نگرانکننده این است که به نظر میرسد شمار مرگومیر مبتلایان در کشور ما نسبت به دیگر کشورها زیاد است. آیا کرونا در ایران کشندهتر از سایر جوامع بوده و وخامت اوضاع شدید و نگرانکننده است؟
سامی: وخامت اوضاع را در شروع یک اپیدمی نمیتوان پیشبینی کرد. ولی در کل ویروس کرونا قابلیت سرایت بالایی دارد که با شاخصی به نام پتانسیل انتقال عفونت (basic reproduction number) سنجیده میشود. این شاخص نشان میدهد هر فرد آلوده به طور متوسط میتواند چند فرد دیگر را آلوده کند. این عدد در مورد کرونا حدود چهار است؛ یعنی هر فرد مبتلا میتواند به صورت متوسط چهار نفر دیگر را آلوده کند. شاخص دیگری که برای یک اپیدمی ویروسی در نظر میگیریم، احتمال مرگ در مبتلایان است که با شاخص نرخ کشندگی (case fatality rate) سنجیده میشود. این شاخص در مورد ویروس کرونا پایین و حدود سه درصد است. بالاتر بهنظررسیدن نسبت مرگومیر به تعداد مبتلایان در ایران ناشی از این است که ما برای همه موارد کرونا تست تشخیصی نمیدهیم. در واقع در بروز همهگیری نیاز به تشخیص همه موارد مشکوک نیست. میزان تشخیص بیماران واقعی در جوامع مختلف بر اساس سیاستهای تشخیصی آن جامعه متفاوت است. اما میزان مرگومیر مشخص است. بنابراین صورت کسر قابل اندازهگیری است؛ درحالیکه مخرج کسر تابعی از شرایط جوامع مختلف است. موارد خفیف و تحت بالینی زیادی هستند که مورد آزمایش قرار نگرفتهاند و در مخرج این کسر وارد نشدهاند. به همین دلیل میزان کشندگی این بیماری در ایران بالا تصور شده است.
چرا موارد خفیف مورد آزمایش قرار نگرفتهاند؟ بعضی از بیماران این شکایت را دارند که با علائم سرماخوردگی به بیمارستان مراجعه کردهاند ولی بدون انجام هیچ تستی مرخص شدهاند. آیا ضروری نیست که از همه موارد مشکوک آزمایش گرفته شود؟
سامی: زمانی انجام یک تست تشخیصی ضروری است که درمان فرد را تحت تأثیر قرار دهد. اگر انجام دادن یا ندادن یک تست تأثیر چندانی در روند درمانی یک فرد نداشته باشد، نیاز به انجام تست نیست. بنابراین به نظر میرسد در بیمارانی که قرار است به صورت سرپایی درمان شوند، انجام تست ضرورتی نداشته باشد. اما در بیماران بستری لازم است برای قطعیشدن تشخیص آزمایش ویروسشناسی انجام شود. در اینجا مسئله مهمی به اسم «اقتصاد سلامت» مطرح میشود. در مدیریت بحران باید جنبههای اقتصادی را هم در نظر گرفت. شناسایی همه موارد خفیف ویروس کرونا در شرایط فعلی منطقی نیست. به همین دلیل آنهایی که علائم خفیف دارند، با توجه به شرایط موجود نیازی به تست ندارند.
یکی از مسائل بحثبرانگیز ضروری بودن یا نبودن استفاده از ماسک است. واقعا ماسک در کنترل کرونا تا چه اندازه مؤثر است؟
سامی: بعضی از میکروبها یا ویروسها مانند سل و آنفلوانزا آئروسل هستند، یعنی به دلیل وزن پایین در هوا معلق و قابل استنشاق هستند؛ درحالیکه بعضی از ویروسها مانند کرونا «دراپلت» هستند، یعنی به دلیل وزن بالا بهزودی روی زمین و سطوح مینشینند و راه انتقال آنها بیشتر با تماس دست صورت میگیرد. هرچند شواهدی مبنی بر آئروسلبودن کرونا مطرح شده ولی شواهد قویتر نشان میدهد که این ویروس بیشتر به صورت «دراپلت» وجود دارد و شستن مرتب دستها مسئله خیلی مهمتری در کنترل این بیماری است. بنابراین در صورتی که کسی مبتلا شده باشد، برای جلوگیری از ابتلای دیگران حتما باید ماسک بزند. پرسنل درمانی بیمارستانها که با ترشحات آلوده تنفسی بیماران در تماس هستند، هنگام اجرای خدمت ملزم به استفاده از ماسک هستند. همچنین در فضاهای بسته و پرازدحام که خطر استشمام ویروس بیشتر است، استفاده از ماسک مفید است. اما در موارد دیگر استفاده از ماسک کمک زیادی به پیشگیری از ابتلا نمیکند.
ترس از ابتلا به بیماری کرونا و تبعات همهگیری آن در جامعه به اندازه خود این همهگیری نگرانکننده شده است. آقای دکتر باجغلی، شما وضعیت فعلی سلامت روان جامعه را از نظر سطح اضطراب و احساس افسردگی چگونه ارزیابی میکنید؟
باجغلی: مردم ایران به دنبال این همهگیری ویروسی در معرض یک تهدید جمعی قرار گرفتهاند. این وضعیت ما را با ترسهای درونی که معمولا آنها را در جریان زندگی روزمره سرکوب میکنیم، روبهرو میکند. تصویر قدرتمند دروغینی که برای خود ساختهایم، از هم میپاشد و میفهمیم که بهسادگی میتوانیم مغلوب یک ویروس بشویم. از طرفی «توهم همه کار توانی» زدوده میشود و ما با این اضطراب عمیق مواجه میشویم که گاهی نمیتوانیم کنترل زیادی روی اوضاع داشته باشیم. البته اینها ترسهای جدیدی نیستند. همه ما در پنهانیترین لایههای ناخودآگاهمان این ترسها را تجربه میکنیم؛ اما معمولا با سازوکارهای دفاعی اجازه ورود آنها را به سطح خودآگاه نمیدهیم. در شرایط بحرانی این سازوکارهای دفاعی را از دست میدهیم و با واقعیتهای سهمگینی که همیشه بودهاند؛ اما انکارشان میکردهایم، مواجه میشویم. البته وقتی از تهدید جمعی صحبت میکنیم، داستان از نظر روانشناختی کمی پیچیدهتر میشود. علت آن مسریبودن ترس است. ترس، ترس میآورد و ترس، به تشدید و گسترش ترس دامن میزند. در یک تهدید جمعی مانند اپیدمی ویروسی، پیش از آنکه ویروس واقعی انتشار یابد، ترس ناشی از آن با سرعت و شدت بیشتری همهگیر میشود؛ یعنی ما اینجا با دو همهگیری مواجه هستیم: همهگیری ویروسی و همهگیری اضطراب. این اضطراب تا حد زیادی سازنده و محافظتکننده است و به احتیاط بیشتر منجر میشود؛ ولی از جایی به بعد آسیبرسان و غیرسازنده میشود.
یکی از چالشهای جدی که با همهگیری کرونا بیشتر به چشم آمده است، چالش اعتماد است. مردم به برخی مسئولان اعتماد ندارند و از عملکرد برخی در مواجهه با این بحران ناراضی هستند. به نظر شما کدام رفتارهای مسئولان در مواجهه با بحران مردم را بیاعتماد و ناراضی کرده است؟
باجغلی: اعتماد یک پویایی دوطرفه است. یک طرف آن به خود مردم و جنبههای تاریخی، فرهنگی و روانی برمیگردد که روی میزان اعتماد انسانها اثر میگذارد؛ اما یک طرف دیگر آن مسئولان هستند. مهمترین عامل مرتبط با مسئولان میزان شفافیت است. هرچقدر مسئولان شفافتر باشند، مردم اعتمادشان بیشتر میشود. بهویژه در زمانهای بحران و تهدیدهای جمعی که بازار شایعهسازی داغ است و مردم مستعد بیاعتمادی هستند. مسئله دیگر رعایت اصل عدالت از جانب مسئولان است. اگر مردم ببینند در شرایط بحرانی از ما بهترانی وجود دارند که منابع بیشتری را در اختیار دارند، طبیعی است که اعتمادشان را از دست بدهند. البته طبیعی است که در هر جامعهای منابع به صورت مساوی توزیع نمیشود و انسانها با این واقعیت کموبیش کنار آمدهاند؛ اما اگر بحث بر سر یک موضوع خاص مانند خدمات پزشکی در یک وضعیت بحرانی باشد، مسئله بهمراتب حساستر است. بهعنوان مثال در شرایط فعلی جامعه ما امکان اینکه از هر کسی که علائم خفیف ویروسی دارد، تست کرونا گرفته شود، وجود ندارد و این کیتهای تشخیصی برای آنهایی که علائم شدید دارند، اختصاص داده شده است؛ اما متأسفانه میبینیم که بعضی از مسئولان صرفا با وجود علائم خفیف تا متوسط از این کیتهای تشخیصی استفاده کردهاند و مثبتبودن کرونا را در رسانهها اعلام کردهاند. شاید آن مسئولان درباره محدودبودن کیتهای تشخیصی و ملاحظات علمی درباره ویروس کرونا بیاطلاع بودهاند. این مسئولیت برعهده دستاندرکاران نظام سلامت است که اهمیت پایبندی به اصل عدالت و مصادیق آن را به مردم و مسئولان آموزش بدهند. رفتارهای اشتباه از طرف مسئولان آسیبهای جدی به اعتماد مردم وارد میکند؛ مثلا یکی از مسئولان در صحبتهایش گفته قرنطینه مربوط به قرون وسطی است. درحالیکه هر کسی میتواند با یک جستوجوی اینترنتی ببیند که قانون قرنطینه در کشورهای پیشرفته وجود دارد. درست است که قرنطینه ملاحظات حقوقی زیادی دارد و در واقع در شرایطی مخالف آزادی شهروندی است؛ ولی درصورتیکه دلایل علمی مبتنی بر شواهد برای آن وجود داشته باشد و به تأیید وزارت بهداشت کشورها برسد، دولتها حق دارند که برای کنترل بیماری در شرایطی دست به قرنطینه بزنند. وقتی مردم ببینند که مسئولان به این سادگی چشمشان را روی واقعیتهای جهانی میبندند، طبیعی است که اعتمادشان سلب میشود.
آقای دکتر سامی، به نظر شما در شرایط فعلی قرنطینه ضروری است و میتواند گزینه مناسبی برای ما باشد؟
سامی: من هم با آقای دکتر باجغلی موافقم که قرنطینه در شرایطی میتواند برای کنترل یک بیماری واگیردار مفید باشد؛ اما این مسئله ابعاد خیلی زیادی دارد. شما در نظر بگیرید که وقتی شهر ووهان در چین قرنطینه شد، مردم در خانههایشان نشستند، دولت هم برای تهیه مواد غذایی به آنها ژتون داد و در نهایت مردم به این قرنطینه تمکین کردند؛ اما در کشور ما دولت مدرسهها را تعطیل کرد؛ ولی مردم دست بچههایشان را گرفتند و آنها را برای خرید به پاساژها بردند یا راهی مسافرت شدند. مسئله قرنطینه به این سادگی نیست. نمیتوانیم بگوییم؛ چون در چین جواب داده، ما هم باید همان کار را بکنیم. یک روش ممکن است در یک جامعه جواب بدهد و در جامعهای دیگر با شکست مواجه شود. من برای شما یک مثال از رشته خودم میزنم.یکی از مشکلات ما بیمارانی هستند که آسم شدید و دیابت را با هم دارند. درمان آسم شدید کورتون است، درحالیکه کورتون برای بیمارانی که دیابت دارند خوب نیست و میتواند قند آنها را بالا ببرد و حتی در مواردی دچار کتو اسیدوز دیابتی شوند که یک وضعیت اورژانس است. مدیریت این بیماران در جامعه ما خیلی سخت است. علتش این است که پزشک باید برای بیمار درمانی را شروع کند که فینفسه خطرناک است. شاید در یک جامعه دیگر دست پزشک برای مدیریت چنین شرایط دشواری بازتر باشد.
به نظر میرسد بخش مهمی از مسائل ما در مدیریت این بحران نیز ناشی از بیاعتمادی به نظام سلامت و حتی پزشکان است.
سامی: متأسفانه در سالهای اخیر شاهد هجمههای بالا به سیستمهای بهداشتی- درمانی بهویژه پزشکان بودهایم. شبکههای اجتماعی و تهیهکنندگان و کارگردانان برنامههای رسانهای بدون درنظرگرفتن پیامدهای ایجاد بیاعتمادی به قشر پزشک با شیوههای مختلف مردم را نسبت به جامعه پزشکی بدبین کردهاند. رفتار خطای رسانهای باعث ایجاد جو عدم اطمینان میشود. در حالی که در شرایط فعلی شاهد تلاش شبانهروزی سیستم بهداشتی- درمانی اعم از پزشک، پرستار و... به منظور کنترل این بیماری و نجات جان بیماران هستیم. پرسنل و پزشکان در شرایطی این مهم را انجام میدهند که سلامتشان را در معرض آسیب قرار دادهاند. اعتماد یکشبه به وجود نمیآید و یکشبه از بین نمیرود. در چنین شرایطی ناچاریم در مدیریت بحران با احتیاطی بیشتر وارد عمل شویم.
باجغلی: آقای دکتر سامی به نکته بسیار مهمی اشاره کردند. همانطور که در مثال ابتلای همزمان یک بیمار به آسم شدید و دیابت ذکر کردند، خیلی جاها پیش میآید که مدیریت بحران سلامت با خوانشهای اشتباه از طرف مردم همراه شود. اجازه دهید به بحث اقتصاد سلامت بپردازیم. در نظر بگیرید یک بیماری نادر در کشور داشته باشیم که مثلا فقط هزار نفر به آن مبتلا شده باشند. فرض کنید داروی آن هم در یک کشور خارجی موجود باشد ولی هزینه آن دارو که برای درمان هزار نفر مفید است، معادل تأمین زندگی 10 میلیون انسان باشد. در اینجا وقتی دولت بخواهد در سطح کلان تصمیمگیری کند چارهای ندارد که مسئله اقتصاد را در معادلات خود وارد کند. ممکن است در یک نگاه سطحی خوانشی غیرانسانی مطرح شود، ولی در نگاهی همهجانبهتر داستان متفاوت میشود. درست همانطور که تجویز کورتون برای بیمار مبتلا به آسم شدید که دیابت هم دارد، با اینکه از منظری خطرناک است، اما در کل با رعایت جوانب احتیاط میتواند به نفع بیمار باشد. البته به شرطی که مردم به پزشکان و به مسئولان اعتماد داشته باشند و به این اعتماد از جانب مسئولان و پزشکان آسیبی وارد نشده باشد.
سامی: دقیقا همینطور است. مدیریت بحران ابعادی مختلف دارد. قضاوت درباره مدیریت بحران در صلاحیت و تخصص بنده نیست و باید کارشناسان این علم پاسخ این سؤال را بدهند. به همین دلیل است که بنده به خودم اجازه نمیدهم درباره این تصمیم کلان اظهار نظر کنم.
شما به عنوان یک پزشک متخصص به خود اجازه نمیدهید درباره تصمیمهای کلان اظهار نظر کنید، ولی متأسفانه در این شرایط بحرانی، بسیاری از افراد بدون تخصص درباره ابعاد مختلف این بحران در شبکههای اجتماعی و رسانهها اظهار نظر و ایجاد نگرانی و وحشت میکنند. آقای دکتر باجغلی، شما به عنوان رواندرمانگر فکر میکنید ممکن است هشدارهای مکرر غیرتخصصی و حتی تخصصی از نظر رفتاری اثر معکوس داشته باشد و در میانمدت باعث کاهش سطح توجه به هشدارهای ایمنی در افراد شود؟
باجغلی: یکی از عوارض بحرانهای سلامت شیوع اخبار نادرست و نادقیق است. این شایعهها و اظهار نظرهای اشتباه باید جدی گرفته شوند و حتما باید بخشی از دستورالعمل مدیریت بحران قرار گیرند. شیوع این اظهار نظرهای اشتباه، باعث میشود دستورهای بهداشتی کارشناسانه در سایه قرار گیرند. از طرف دیگر این شایعات متأسفانه به تحلیلها یا خبرهای اشتباه محدود نمیشوند. دیده میشود روشهای درمانی و توصیههای تغذیهای که هیچ پایه و اساس علمی ندارند و گاهی حتی ضدعلم هستند، در جامعه فراگیر میشود و متأسفانه مقابله با آنها آن طور که باید جدی گرفته نمیشود.
سامی: در حال حاضر استرس این بیماری بهقدری زیاد شده که به دنبال آن افراد به خودشان آسیبهایی میزنند که ربطی به کرونا ندارد. یکی از پرسنل یکی از بیمارستانها به دلیل بیقراری ناشی از ترس کرونا موقع خونگیری از یک بیمار مبتلا به هپاتیت c سوزن در دستش فرو رفت. این فرد دچار کرونا نشد ولی خودش را در معرض خطر بزرگتری قرار داد. آنچه من به صورت روزانه میبینم این است که ترس از کرونا از خود کرونا آسیبرسانتر شده است. مراجعات مردم به بیمارستانها و کلینیکها خیلی زیاد و گاهی بیمورد است. مراجعه بسیار زیاد مردم به بیمارستانها به دنبال هر سرماخوردگی سادهای با علائم خفیف به یک معضل تبدیل شده و خودش به انتشار بیشتر این ویروس دامن میزند. از طرفی استرس میتواند سیستم ایمنی را ضعیف کند.
استرس علاوهبر کاهش سطح ایمنی جسمانی، از نظر روانی و عملکردی چه مسائلی ایجاد میکند؟
باجغلی: مقالههای زیادی تأثیر استرس در کاهش سیستم ایمنی را نشان دادهاند. البته با یقین نمیتوان در مورد تأثیر استرس بر مسریبودن کرونا اظهارنظر کرد و نیاز به مطالعات بیشتری دارد. اما آنچه با یقین میتوان گفت در راستای مثالی که آقای دکتر سامی، از پرسنل بیمارستان زدند، شیوع بیشتر رفتارهای ناسازگارانه به دنبال ترس از بیماری است. این ترس میتواند به عدم تمرکز در رانندگی و تصادفات منجر شود، بیاحتیاطیها و آسیبهای شغلی، بهویژه شغلهای حساس را در پی داشته باشد، آسیبهای خانوادگی در پی داشته باشد و درمجموع پیامدهای زیادی ایجاد کند که به طور مستقیم مرتبط با کرونا نباشند. از این منظر ترس ناشی از بیماری میتواند در ابعاد وسیع پیامدهای خطرناک و گاهی جبرانناپذیر به دنبال داشته باشد. البته این واقعیت را باید در نظر داشت که آمادهباشبودن برای مقابله با یک بیماری واگیردار حتما اضطراب عمومی را بیشتر میکند. این اضطراب تا حدی طبیعی و لازم است. اما صحبت سر مرزبندی آن است. سؤال مهم این است که از کجا به بعد این اضطراب از حالت کارکردیاش خارج و تبدیل به یک اضطراب آسیبرسان میشود. البته برای ما روانپزشکان هم این مرزبندیها در این شرایط سخت است؛ علتش این است که تعاریف ما عوض شده؛ مثلا من اگر دو هفته گذشته مراجعی میداشتم که به من میگفت روزانه 20 بار و هربار 20 ثانیه دستانم را با آب و صابون میشویم و این وسط چندینبار هم دستم را با الکل ضدعفونی میکنم، حتما با تشخیص اختلال وسواسی- اجباری شدید برایش درمان را شروع میکردم، درصورتیکه در شرایط فعلی این یک رفتار نرمال است.
سامی: بله، در شرایط بحرانی ما ناچاریم انعطاف بیشتری نشان دهیم و بسته به موقعیت تصمیمگیری کنیم.
مهمترین نکاتی که مردم برای حفظ سلامت خود در مواجهه با این همهگیری باید به آنها توجه کنند چیست؟
سامی: برخورد ما با بیماری کرونا باعث شده است اگر عوارض ناشی از استرس کرونا بیش از خود کرونا نباشد، کمتر از آن نیست. توصیه من به مردم عزیز این است که بهجای رصدکردن روزانه آمار مبتلایان و مرگومیر ناشی از آن، پیامهای بهداشتی متخصصان و مراجع ذیصلاح را دنبال کنند، بهداشت فردی را رعایت کنند، دستهایشان را مرتب بشویند، از تماس با افراد آلوده دوری کنند، در مکانهای پرازدحام تجمع نکنند و با رعایت این اصول سعی کنند زندگی عادی خود را ادامه دهند.
در این شرایط به مردم توصیههای مکرری درباره محدودکردن حضور در اجتماع، دورهمی، مسافرت، دستدادن و روبوسی میشود که عمل به آنها ضروری است، ولی افراد را تحت فشار روانی قرار میدهد. چگونه میتوان از سلامت جسم و روان به صورت همزمان محافظت کرد؟
باجغلی: یکی از خطرهای پنهانی هر بحران این است که یک بحران سلامت روان روی آن سوار شود و مانند یک گلوله برفی، خودش، خودش را بزرگتر کند. تمام این توصیههای بهداشتی باید جدی گرفته شوند، اما بههیچروی نباید اجازه بدهیم که روی زندگی نرمال ما تأثیر زیادی بگذارد. در این شرایط در صورتی که علائم سرماخوردگی، ولو در حد خفیف داشته باشیم خوب است که از نزدیکانمان دوری کنیم یا با رعایت اصول بهداشتی از فاصله با آنها صحبت کنیم. اما آنهایی که علامت ندارند نباید بهخاطر ترس از انتقال عفونت خودشان را از موهبت روابط انسانی محروم کنند و بحران بزرگتری را که همان افسردگی و اضطراب است در خودشان ایجاد کنند. من حتی کسانی را میبینم که از ترس انتقال عفونت به دیدن پدر یا مادرشان هم نمیروند. این ترسها آسیبهای جدی به سلامت روانی ما وارد میکند. بخش مهمی از عملکرد روانی- اجتماعی ما روابط بینفردی است و باید بتوانیم با رعایت جوانب احتیاط این عملکرد را در خودمان حفظ کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید