شیوع کرونا در ایران در کنار همه مسائلی که با آن روزانه دستوپنجه نرم میکنیم موجب شده تا موجی از ناامیدی و هراس اجتماعی هم در ایران شکل بگیرد. سلسله اخبار ناگواری که در چند وقت اخیر در کشور با آن مواجه شده بودیم از یکسو و ماهیت این حادثه که مسئلهای زودگذر نیست و شاید چند هفتهای را میهمان زندگیهای ما در ایران باشد موجب شده تا بسیاری این روزها مدام با ترس ابتلا به این بیماری دستوپنجه نرم کنند. چند روز پیش جمعی از جامعهشناسان و چهرههای دانشگاهی در نامهای به اتفاقات رخداده درباره شیوع کرونا واکنش نشان دادند و رفتار مسئولان را نقد کردند. آنها از لزوم کنترل هراس اجتماعی و همچنین تلاش برای بالابردن امید در جامعه حرف زده بودند. دکتر علی دینیترکمان که استاد اقتصاد و سیاستگذاری مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی است، یکی از امضاکنندگان این نامه بود. او در گفتوگویی بر لزوم ایجاد اعتماد برای کاهش هراس در جامعه سخن گفت. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
همهگیری کرونا با این سرعتی که در ایران در حال پیشروی است، موجب ایجاد هراسی در جامعه هم شده است. هراسی که بخشی از آن به جریان اطلاعرسانی دولتی درباره این بیماری بازمیگردد. به نظر شما دولت در گام نخست برای ایجاد این اعتماد در جامعه چه میتواند بکند؟
آنچه در شرایط فعلی میتواند به کاهش این هراس اجتماعی کمک کند حداقل در بخش تصمیمات دولتی این است که در گام نخست اطلاعرسانی صحیحی درباره این مسئله صورت بگیرد. یکی از موضوعاتی که در همین چند روز به این هراس اجتماعی دامن زده و ناشی از همان شیوه نادرست اطلاعرسانی است، اینکه تعداد مرگومیرهای ناشی از این بیماری با تعداد مبتلایان آن همخوانی ندارد. در جهان متوسط مرگومیرها سه درصد مبتلایان است. اما آمار هفته گذشته ایران چیز دیگری را نشان میداد؛ اینکه بیش از هفت درصد مبتلایان به بیماری در ایران جان باختهاند. همین بالاتربودن آمار مرگومیرها در ایران موجب افزایش هراس اجتماعی میشود.
یعنی اگر آمار تعداد مبتلایان بیشتری را معرفی کند و عدد مبتلایان به سمت واقعیشدن برود ممکن است امید در جامعه بالاتر برود؟
بله دقیقا. آنچه الان میبینیم این است که نرخ مرگومیر ما در این بیماری بسیار بالاتر از سایر نقاط جهان است و طبیعی است مردم از این مسئله بترسند؛ درواقع شاید عدهای فکر کنند که اعلام تعداد مبتلایان بیشتر کار درستی نباشد و وضعیت بیماری در کشور را بحرانی نشان دهد. اما با مقایسه همین آمار میبینیم که افزایش تعداد مبتلایان حداقل در شرایط کنونی ایران نویدبخش است؛ چراکه با واقعیترشدن آمار مردم میبینند نرخ مرگومیر پایینتر میآید و هراس اینکه بر اثر ابتلای احتمالی بیماری خودشان تا چه میزان در معرض مرگ قرار دارند هم در آنها کاهش مییابد. نکته دیگر این است که همین اطلاعات غیردقیق موجب میشود تا ابعاد خطر کم اندازهگیری شود. به هر حال اگر برآورد دقیقی از مسئله وجود داشته باشد معنیاش این است که نظام تصمیمسازی و نظام مدیریتی از تعداد مبتلایان آگاه است و برای درمان آنها و کنترل بیماری برنامه دارد و میتواند مبتلایان را غربال کرده، از سایر شهروندان جدا کند و در نتیجه شرایط را برای میزبانهای جدید بیماری محدود کند. طبیعتا اتخاذ چنین تصمیمهایی میتواند نگرانیهای عمومی را کم کند. ولی وقتی منبع اطلاعرسانی رسمی از اطلاعات غلط استفاده کند طبیعتا مردم هم سراغ منابع غیررسمی میروند و همین بیاعتمادی مردم به جریان اطلاعرسانی هم موجب میشود تا نگرانیهای عمومی بیشتر شود.
شیوه رفتار مسئولان با این اتفاق چه تأثیری بر گسترش هراس داشت؟
علاوه بر عدم اطلاعرسانی دقیق، شیوه برخورد دولت به عنوان متولی اصلی مبارزه با شیوع این بیماری هم موجب ترس عمومی در ایران شده است. قرنطینهنکردن شهرها و نوعی سهلانگاری در مبارزه با این بیماری موجب شده تا مردم بیشتر از ماجرا بترسند.
نکته مهم دیگر این است که مردم بدانند از آنها درست و دقیق در برابر این بیماری محافظت میشود، دانستن اینکه اقدامات پیشگیرانه و درمانی مناسبی هم از سوی دولت برای کنترل این بیماری و نجات جان شهروندان انجام شود؛ به ویژه اینکه تلاش شود تا از سازمان بینالمللی مانند بهداشت جهانی یا کشوری مانند چین که سابقه مقابله با این بیماری را داشته کمک گرفته شود؛ چه در بخش تجهیزات و ملزومات این ماجرا و چه در بخش انتقال دانش و تجربه. در واقع اگر نظام سیاستگذاری در مسیری قرار بگیرد که تأیید افکار عمومی را هم داشته باشد و افکار عمومی بپذیرند که مسیر درست و صحیحی است و همچنین اطلاعرسانی درستی هم به مردم انجام شود، میتوان امیدوار بود که هراس اجتماعی تا حدودی کنترل شود. در غیر این صورت اطلاعرسانی نادرست در کنار رویههای سیاستی نادرست در کنار افزایش آمار مرگومیر بیماری که در هفته پیشرو پیشبینی شده، موجب میشود که مردم فکر کنند خودشان هم در معرض بیماری و مرگومیر احتمالی قرار دارند و همین مسئله هم میزان هراس اجتماعی را در سطح جامعه بالا و بالاتر میبرد. ضمن اینکه مسئله امکانات و تجهیزات مقابله با بیماری هم وجود دارد. اینکه زیرساختها در کشور ما ضعیف است موضوعی است که قابل کتمان نیست. به نظرم میشود در تهران، قم و گیلان که به شدت درگیر این بیماری هستند، از ساختمانهای نهادهای دولتی و غیردولتی به سرعت برای اسکان و قرنطینه افرادی که شناسایی میشوند، استفاده شود. این دست اقدامات طبیعتا میتواند به مردم این اعتماد را بدهد که تلاشهایی در جهت محدودکردن بیماری در جریان است. عدم انجام این اقدامات موجب میشود که مردم بیشتر از آنچه انتظارش میرود از این بیماری و شیوع آن بترسند.
شهروندان در مقابل چه باید بکنند تا سطح این هراس اجتماعی در جامعه کاهش یابد؟
نکته دیگری که وجود دارد، وظیفه شهروندان در این زمینه است. خیلی از اوقات ممکن است من به عنوان شهروند تصمیمی بگیرم که با بیاحتیاطیهایی همراه باشد و نتیجهاش خطرناک باشد اما فقط خطر ناشی از آن خودم را تهدید میکند. در مورد شیوع این بیماری اما ماجرا این است که بیاحتیاطی من به عنوان شهروند ممکن است از اعضای خانواده تا هر کسی را که با آن در ارتباط نزدیک هستم تهدید کند. در نتیجه این وظیفه و مسئولیت اجتماعی تکتک افراد است که همه مسائل ایمنی را چنان رعایت کنند که کمتر کسی را در معرض بیماری قرار دهند. همین مراقبتهای فردی کوچک هم موجب میشود شیوع این بیماری کم و کمتر شود. طبیعتا این مسئله خودش را در آمار مبتلایان به این بیماری نشان میدهد و اگر حرکت آمار به سمتی باشد که میزان افزایش بیماری در هر روز نسبت به روز قبلش کمتر باشد، موجب افزایش امید اجتماعی میشود. یعنی اگر حتی در نظر بگیریم که از آن طرف و از سمت دولت همه تدابیر اتخاذ شده، قرنطینهها انجام شود و آمار هم درست باشد، اگر از سوی دیگر شهروندان رعایت مسائل ایمنی را نکنند میبینیم که باز هم جلوی شیوع بیماری گرفته نمیشود. طبیعتا هرچه مدت شیوع بیماری در ایران افزایش پیدا کند موجب افت روحیه اجتماعی میشود.
دیدگاه تان را بنویسید