این دانشجو البته تنها چند سال بعد به یکی از هنرمندان خوش ذوق تئاتر تبدیل شد و خاطره نمایشهای دوست داشتنیاش در ذهن تماشاگران پیگیر تئاتر در دهه هفتاد و هشتاد ماندگار است.
اوایل دهه هفتاد بود که گفتند قرار است روزنامهای جدید به نام «همشهری» منتشر شود و تصمیم دارد در کنار چهرههای شاخص و زبده روزنامهنگاری، نیروهای جوان و خوش ذوقی را هم جذب کند.
کورش نریمانی که دانشجوی تئاتر بود و در دانشکده واحد گزارشنویسی هم گذرانده بود، به تشویق استاد این واحد و بعضی از دوستان نزدیکش تصمیم گرفت به این روزنامه سری بزند و بخت خود را بیازماید تا در صورت امکان شغلی موقت برای خود دست و پا کند.
با چند نمونه کار دانشگاهی به دفتر روزنامه مراجعه کرد و خیلی زود پذیرفته شد. قرار بود یک ماه بعد روزنامه منتشر شود.
نزدیک به سی سال از این اتفاقات میگذرد و نریمانی دیگر یکی از هنرمندان شناخته شده تئاتر ماست که با تلویزیون هم همکاری دارد.
او در گفتگوهای خصوصی گاهی از تجربههای شیرین خود در عالم روزنامهنگاری صحبت میکند و ما هم در ایسنا به انگیزه روز خبرنگار با این هنرمند همکلام شدیم تا از تاثیر روزنامهنگاری بر فعالیت هنریاش بگوید.
نریمانی تاکید میکند که تجربه روزنامهنگاری دو تاثیر بسیار عمده بر فعالیت او و نوع نگاهش گذاشته است.
روزی روزگاری روزنامه
او درباره نخستین روزهای فعالیت خود در حوزه روزنامهنگاری یادآوری میکند: سال ۷۱، یک ماه پیش از انتشار روزنامه «همشهری» به تیم تحریریه این روزنامه پیوستم. در این تحریریه، شمار زیادی از بهترین استادان روزنامهنگاری حضور داشتند و من هم به عنوان گزارشگر شروع به کار کردم. شیوه کار ما این گونه بود که هر هفته درباره یک سوژه خاص گزارش مینوشتیم. برای تهیه این گزارش، گفتگوهای متعدد و تحقیقات میدانی مفصلی انجام میدادیم.
نریمانی اضافه میکند: من درباره سوژههای مختلفی گزارش مینوشتم ؛از فرهنگی تا اجتماعی، ورزشی و حتی سیاسی. این گستردگی، تجربههای بسیار خوبی برایم به همراه داشت چون سبب میشد با افراد گوناگون آشنا شوم، اطلاعات و معلوماتم در زمینههای مختلف مدام افزایش پیدا میکرد و به مکانهای مختلفی رفت و آمد میکردم. بنابراین اولین مزیت روزنامهنگاری برای من همین آشناییها بود.
آنچه از راه گوش کردن آموختم
این هنرمند حضور تیم زبده و کاربلد همشهری را دیگر امتیازی میداند که روزنامهنگاری برایش به ارمغان آورده و توضیح میدهد: نخبهترین روزنامهنگاران آن زمان در این روزنامه فعالیت میکردند؛ بهترین روزنامهنگاران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... در کنار مجربترین طنزنویسان، کاریکاتوریستها و ... حشر و نشر با این چهرهها برایم بسیار مفید بود. بیشتر وقتها فقط گوش میکردم که چه میگویند و از این گوش کردنها بسیار آموختم. بنابراین با اینکه دوره فعالیتم در روزنامهنگاری محدود بود ولی تجربهها و آموزههای ارزشمندی برایم به همراه داشت.
یک ادای دین تئاتری به مردهشوران
این هنرمند در کارنامه هنریاش نمایش شاخصی به نام «والس مرده شوران» دارد ولی شاید بسیاری از تماشاگران تئاتر ندانند که ایده شکلگیری این اثر برخاسته از فعالیت مطبوعاتی نریمانی است.
او در این زمینه توضیح میدهد: همانطور که گفتم، درباره سوژههای مختلفی گزارش مینوشتم. روزی پیشنهاد شد گزارشی درباره مراسم کفن و دفن بنویسیم؛ گزارشی که تمام این مراحل را در بر بگیرد اینکه افراد برای اطلاعرسانی درباره فوت یک نفر با کجا تماس بگیرند، چگونه به بهشت زهرا مراجعه کنند و ... تا مردم در این زمینه روشن شوند بخصوص که گفته میشد در این زمینه اجحافهایی در حق خانواده متوفی اتفاق میافتد و ما میخواستیم مردم را درباره تمام این موارد آگاه کنیم.
نریمانی اضافه میکند: بخش عمدهای از این گزارش در فضای بهشت زهرا میگذشت و بخشی خاص هم در فضای غسالخانه. در همین فضای غسالخانه بود که با مردهشوران مختلفی گپ و گفت کردم. شخصیتهای بسیار جالبی داشتند و صحبتهایشان خیلی خاص بود؛ برخی شیرین و بعضی هم تلخ. پرسشهای من هم برگرفته از رشته تحصیلیام بود. گزارش را نوشتم و قرار بود در شش هفت شماره منتشر شود. گزارش بسیار خوبی هم شده بود و برخی جاها لحن طنزآمیز و شیرینی پیدا کرده بود. اما صلاح ندیدند به صورت کامل منتشر شود چون برای آن زمان تازگی داشت و فکر کردند ممکن است سوء تفاهم ایجاد کند. در یک شماره و به صورت خلاصه چاپ شد. طبیعتا ناراحت شدم هرچند به خاطر همان گزارش هم جایزه گرفتم ولی کاستهای مصاحبه با مردهشوران را نگه داشتم و با خودم عهد کردم حتما درباره این افراد، نمایشی اجرا کنم. بیشتر فضای نمایش «والس مردهشوران» برگرفته از فضای بهشت زهرا و غسالخانه آن است. شروع این نمایش هم با سخنان یکی از همان غسالهاست که صحبتهایش خیلی خاص و گروتسک است. از صدایش استفاده کردم ولی برایش اسم مستعار گذاشتم چون خیلی از آنها میگفتند شغلشان پنهانی است.
از شیر خشک تا چاههای زیرزمینی تهران
او با یادآوری گزارشهای متعددی که نوشته است، میگوید: هنوز کاست آن مصاحبهها را دارم. از شیر خشک گزارش داشتم تا چاههای زیرزمینی و شبکه آبرسانی تهران. به شهرهای مختلفی میرفتیم و حتی به کشورهای همسایه مانند افغانستان. نمیدانید که با چه چهرههای عجیب و غریبی مصاحبه میکردم! خدا را شکر کاست همه گفتگوهایم را دارم؛ با چهره های هنری، علمی، اجتماعی، اقتصادی و برخی از تجار مهم منطقه.
بحث که به اینجا میرسد از او میخواهیم چند نمونه از گفتگوهای خاطرهانگیزش را تعریف کند و او سه نمونه را توضیح میدهد.
یک گفتگوی تئاتری با علی پروین
در حوزه فوتبال با علی پروین مصاحبه کردم. یادم هست آن زمان باخت بدی در آسیا داشتند و بسیاری با او درافتاده بودند. تنها روزنامهای که حاضر شد با آن گفتگو کند، همشهری بود. در نمایشگاه اتوموبیلش قرار گذاشتیم در میدان هفت تیر. اسمش «سورتمه» بود و حالا به مانتو فروشی تبدیل شده است. وقتی مصاحبه تمام شد، گفت تا به حال در عمرم درباره این چیزها حرف نزده بودم! البته قرار بود مصاحبه فقط درباره فوتبال نباشد و من هم با تئاتر شروع کردم!یکی از سوالات مهمم که باعث خندهمان شد این بود که بین فوتبال و تئاتر چه نسبتی میبینید؟ کلی خندید و وقتی برایش توضیح دادم، نزدیکی این دو مقوله برایش جالب شد.
بازگشت از نیمه راه مرگ
«بازگشت از نیمه راه مرگ»، تیتری است که او برای گفتگو با دکتر ماندگار، چهره درخشان جراحی قلب در منطقه انتخاب کرده بود.
با به یادآوردن این گفتگو میگوید: دکتر ماندگار اولین پیوند قلب را انجام داده بود. اتفاق بسیار مهمی بود. اولین گزارش را من تهیه کردم. خوب یادم هست شرایط بسیار حساسی داشت اصلا نمیتوانست بنشیند. پیش از عمل بود و در حال قدم زدن و در راهروهای بیمارستان گفتگو کردیم. تیتر گزارشم را گذاشتم «بازگشت از نیمه راه مرگ». خیلی طرفدار پیدا کرد.
یک روز خاطرهانگیز با توران میرهادی
نریمانی از یک گفتگوی شیرین دیگر هم سخن میگوید: فکر میکنم به مناسبت روز جهانی کودک بود با خانم توران میرهادی گفتگویی انجام دادم. شخصیتی فوقالعاده داشت و سرشار از اطلاعات بود. هنوز صدایشان را به یادگار دارم.
او اضافه میکند: با بسیاری از نوازندگان چیرهدست هم گفتگو کردم. آشنایی با این شخصیتها خیلی به من کمک کرد. بخصوص اهل فرهنگ وقتی متوجه میشدند رشته تحصیلیام تئاتر است، نوع نگاهشان فرق میکرد و بیشتر برایم وقت میگذاشتند.
فضای مجازی با همه خوبیها و بدیهایش
از سالهای خاطره انگیز گذشته به امروز میرسیم و فضای اینستاگرام و این پرسش را مطرح میکنیم که آیا فضای مجازی توانسته جای مطبوعات رسمی را پر کند و نریمانی میگوید: فضای مجازی بویژه اینستاگرام در کنار ویژگیهای مثبت خود که انکار نشدنی است، نوعی درهم ریختگی در همه حوزهها دارد چراکه همه افراد در همه زمینهها اظهار نظر میکنند و اخبار در سطحی گسترده بین مردم رواج پیدا میکند ولی این مطالبی که این گونه دست به دست میشود، دیگر آن نگاه تخصصی را ندارد. در صورتی که تهیه یک خبر یا گزارش نیازمند تبحر، قلم شیرین و تخصص است که از عهده مردم عادی خارج است و متاسفانه اطلاعات درست نویسنده متخصص، در لا به لای قلم غیر تخصصی عوام گم میشود.
او یادآوری میکند: در گذشته در رسانههای رسمی گزارشگران زبده و روزنامهنگاران تخصصی و محققانی قلم میزدند که به دلیل تجربه کاری و مرادات خود صاحب نگاه شده بودند.
نریمانی تاکید دارد که فضای مجازی با وجود گستردگی خود نمیتواند جایگزین رسانه های رسمی باشد چراکه هر یک از اینها جایگاه خاص خود را دارند هرچند متاسفانه فضای مجازی، رسانههای رسمی را هم مانند تئاتر و سینما، تحتالشعاع قرار داده است.
و سخن آخر
نریمانی در بخش پایانی صحبت خود از ماجرای تلخ هواپیمای سی ۱۳۰ هم یاد میکند و میگوید: تعدادی از عکاسانی که مسافر آن هواپیما بودند را از روزنامه همشهری میشناختم و برخی از بچههای تصویری را هم از دوره خدمت سربازیام به یاد داشتم که با هم در یک جا خدمت میکردیم. حادثه بسیار غمانگیزی بود.
این هنرمند که روزنامهنگاری را تجربهای شیرین در زندگی خود میداند، سخنان خود را با تبریک روز خبرنگار به پایان میرساند.
از کورش نریمانی نمایشهای شیرین و طنزآمیزی همچون «شبهای آوینیون»،«والس مرده شوران»، «دن کامیلو»، «شوایک»، «هیپوفیز»،«هتل پلازا»،«جن گیر» و ... را دیدهایم.
دیدگاه تان را بنویسید