[نیره خادمی] اندی وارهول، هنرمند، نویسنده و فیلمساز آمریکایی اواسط دهه٧٠ میلادی در سفر به ایران و گردش در تهران و بازار پایتخت تمام مدت به رفیق و همراهش باب کلاچلو از نویسندگان قدیمی مجله «ونیتی فر» میگفت: «اوه خدای من، اوه چه جالب، چه باشکوه». او از زیبایی ایران حیرت کرده بود و تقریبا شبیه همین حرفها را به شکل دیگری به آیدین آغداشلو گفته بود؛ اینکه چقدر خط ایرانی زیباست و اگر قدرت داشت، عده زیادی خوشنویس استخدام میکرد تا روی در و دیوار شهرها خوشنویسی کنند. پس از این حرفها، آغداشلو که در آن سالها مدیر هنری بود، به حرفهای اندی فکر کرده و به این نتیجه رسیده بود که این تسلط بر شهر حتی میتواند انحصاری و ویژه یک هنر خاص مثل خوشنویسی نباشد: «شهر میتواند از تمام آثار هنری حساس و موثر در جهان مملو باشد و حتی اگر به گرافیک شهری با نظر عناد نگاه نکنیم- که مثلا ابزار سرمایهداری است که خب هست- متوجه زیبایی آن میشویم و میتواند تمام شهر را بپوشاند. ما نمیتوانیم گرافیک را به این علت که ابزار سرمایهداری است، از جهان معاصر حذف کنیم.» با تمام این حرفها، اما او میگوید که ساختن دوباره شهر منطبق بر تصاویر نوستالژیک و دلخواه قرن نوزدهم کار آسانی نیست و تبعات زیادی به همراه دارد. «نمیتوانیم شهر را به شهر محل زندگی گذشته برگردانیم. شاید حرف من زیادی غیررمانتیک است اما نمیتوانیم چون کلاف در هم پیچیدهای از دورانداختن سنت، قیام ضد سنت، سنت مخل و مزاحم، و سنت مزاحم در آن هست، بهعلاوه اقتصاد که همه اینها را در خود دارد. شاید هم بشود شهر بدون ازدحام سرمایهداری را به وجود آورد و این اتفاق در برخی نقاط شهرها افتاده و منطقهای خالی از تردد خودرو شده است اما به صورت دستورالعمل کلی درآوردن آن نیاز به صبوری دارد. گاهی هم اشاره میشود به شهر خالی از خودرو، درحالی که پاریس زمان مارسل پروست هم بهشت تردد نبود، شهر در تصرف اسبها، ارابهها، لوکوموتیو و مشکلات و مصائبشان بود. البته که تحمل این ازدحام کار آسانی نیست اما احتمالا تحمل بوی اسب و پِهِن هم آنچنان آسان نبوده است.»
اینها بخشی از حرفها و خاطرات آیدین آغداشلو با شاهین قرطاسی درباره «خوشنویسی و شهر امروز» در لایو اینستاگرام است. اگرچه در ادامه آن به سمت بررسی جنبههای مختلف هنرهای سنتی و چگونگی گرهخوردن آن به هنر معاصر رفت و درنهایت به لزوم کارشناسی دوباره آثار برخی موزهها برای تأیید یا تکذیب صحت آن کشیده شد. او میگوید از زمان شروع انقلاب موضوع توجه به هنری شریفتر در جامعه مطرح شد و اینکه چطور هویت خود را نگه داریم و چطور آن را عیان کنیم.
«عدهای با نظر به قرن پنجم که از درخشانترین اعصار تمدن شرق است و فردوسی، خیام، سهروردی و بسیاری انسانهای بزرگ در آن حضور داشتند، حسرت میخوردند و میگفتند ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ من درجواب گفتم باید به قرن پنجم برگردیم، معانی درخشان آن زمان، همین افراد را نتیجه میدهد. اینطور است که مثلا ما نقاشی غربی نمیخواهیم و میخواهیم به جای آن نگارگری و خوشنویسی، هنر دوره قاجار یا پردههای مذهبی داشته باشیم، بنابراین برای ایجاد آن شروع به حراست و استخدام افرادی برای شکلدادن میکنیم اما وقتی از دور نگاه میکنیم، میبینیم فقط خاطره است و کارایی تصرف جهان و ایجاد معنای واحد را ندارد. در گذشته کسانی که به مسجد شاه اصفهان میرفتند، یک معنای واحد داشتند و همگی اجزای یک واحد بزرگ بودند اما حالا ما اجزای یک واحد بزرگ یکپارچه نیستیم. ما یک مجموعه در هم تافته مختلفالانواع هستیم و این مجموعه غیریکپارچه با بخشنامه تبدیل به واحد نخواهد شد. زمانی قرار شد در کشور نقاشی غربی را تعطیل کنند اما آدمهایی که چنین قوانینی را مینوشتند خود کتوشلوار فرنگی میپوشیدند، بنابراین هیچ کاری با تحمیل پیش نمیرود.»
اثر درونی هنرمند ماندگار خواهد بود
مصداق حرفهای آغداشلو شاید بیشتر از همه در برخی آثارش وجود داشته باشد؛ آثاری که با وجود تأثیر از دنیای معاصر، معنایی از هنر سنتی گذشته ایران را دارد. به قول خودش این آثار ادامه حضورش در این جهان است، از درون جوشیده است و تحمیلی نیست.
«اثر هنری برآمده از درون هنرمند ماندگار خواهد بود، درصورتی که اگر از بیرون اجبار شود، چنین نتیجهای نخواهد داشت. وقتی یکنفر بیاید به زور بگوید شرقیاش کنید، نتیجهاش مثل فیلم عمرخیام که در هالیوود ساخته شد، مضحک میشود. بنابراین باید ریشهیابی کنیم تا بدانیم کدام نگاه جعلی و بیرونی و کدام از درون جوشیده است. دولتها هم باید صبور باشند و بگذارند جوهره هنر آزادانه پیرامون خودش شکل بگیرد و آثار مبین خود را به وجود بیاورد. اگر این اتفاق بیفتد، از نظر فرهنگی ایرانی خواهیم داشت که درعین نگاه به جهان حال حاضر، به معنا و هویت گذشته خود نیز نظر دارد و آثاری خاص به وجود میآورد. چیزی که ما از آن بهعنوان روح بزرگ ایرانی یاد میکنیم، از دوره مادها در تاریخ ایران جاری بوده است. همین اواخر گچبری از دوره سلجوقی دیدم که حیرت کردم، چون عین آن را در الگوی دوره هخامنشی دیده بودم و این همان روح جاری است، اما چه اتفاقی افتاده است که دیگر نیست؟ چه بلایی سرمان آمده است؟ در پاسخ به آن، دوباره به مثال مسجد شاه اصفهان برمیگردم و معنای زیبایی که چنین بنای زیبایی را به وجود آورد اما همین مسجد پارکوی تهران را ببینید که خالی از روح ایرانی است، چون افرادی میخواهند به زور روح ایرانی را در آن به وجود بیاورند. با وجود همه اینها، من همیشه به خودم امید میدهم که ایرانیها همیشه ترکیبکنندههای خوبی بودهاند، همیشه جهان را با چیزی که حاصل روح بوده است، ترکیب کردهاند. هنر خوشنویسی هم هنری جاری و دایمی است و به همین علت همچنان هم ادامه آن ثمره خوبی دارد.»
او معتقد است که فرهنگ حکمی نبوده و نیست: «شاید در کارهای فرهنگی اولین قدم این باشد که گروهی تشکیل دهیم تا درباره آن کار کنیم اما وقتی جلوتر میرویم، متوجه میشویم که در همان گروه یکی تسلیم گذشته است و دیگری تسلیم جهان امروز. کسانی هم مثل محمد احصایی برای آشتیدادن در میان این دو بوده و هستند.»
موزههای معاصر نیاز به کارشناسی دوباره دارند
صحبتی که در پایان این بحث پیش کشیده شد، درباره میزان اصالت موزههای ایرانی و آثار هنری بهجامانده درون آن بود. نگاه این هنرمند نقاش به چنین موضوعی بسیار ساده و راهگشاست: «کارشناسی دوباره از راه درست برای تأیید اصالت». او معتقد است که موزههایی مثل موزه فرش، کاخ گلستان یا ایران باستان که قرنها از تأسیس آنها میگذرد، نیازی به تأیید اصالت ندارند و ٩٠درصد اشیای آنها اصیل است، اما آثار موزههایی که در طول زمان اشیای آن خریداری و تأسیس شدهاند، نیاز به کارشناسی دوباره دارد: «با این تفسیر اشیای موزه هنرهای معاصر ایران باید دوباره کارشناسی شود و این بهترین کار برای اطمینان خاطر است.»
آیدین آغداشلو، استاد ریزهکاری در نقاشیهای کلاسیک است که تاکنون بیش از ٤هزار نقاشی کشیده است، حتی در همین روزها و ماههای کرونایی و قرنطینه هم دست از کار نکشیده و در همین دوماه گذشته، چهار اثر و نقاشی جدید هم به گنجینه آثار خود اضافه کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید