۵۵آنلاین :
در بخش نخست گفتوگو با دکتر فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی و رئیس فعلی انجمن هستهای به مباحث کلیدی در حوزه برجام، چگونگی ترور دانشمندان هستهای و نقش گزارشهای آژانس در نگارش برجام به عنوان سند مجازات ایران هستهای پرداخته شد. در بخش دوم این گفتوگو این استاد هستهای کشورمان ناگفتههایی از سوخت هستهای، راهکارهای مقابله با خروج آمریکا از برجام و چگونگی اقدامات دولت برای حل مشکلات برجامی را مطرح کرده است. او درباره چگونگی رسیدن به اهداف تعیین شده برای برجام که همانا لغو تحریمهاست اشاره داشته و ساز و کاری را در این زمنیه برای فشار روی رژیم صهیونیستی پیشنهاد داده است. به عقیده دکتر عباسی تا زمانی که جمهوری اسلامی فشار لازم را روی رژیم صهیونیستی نیاورد ساز و کار تحریمها فرو نمیریزد. او در نهایت با اشاره به پیشنهادش برای خروج از برجام به مذاکره با اروپا در چارچوب انپیتی و خارج از تعهد محدودکننده برجام اشاره میکند. در نهایت صحبتهای کارشناسی ما همچنان با این دانشمند هستهای تفضیلیتر شده و همین امر باعث می شود ادامه مصاحبه را در قسمت سوم برایتان بیاوریم. با این تفاسیر بخوانید ماحصل این بخش از گفتوگوی سیاست روز با دکتر فریدون عباسی را:
اما درباره توضیحاتی که دادید، برای اذهان عمومی این سوال پیش میآید که گزارش سال ۲۰۱۱ آژانس بینالمللی انرژی اتمی را خواندید و بعدیها را هم مطالعه کردید این سال میشود سال ۸۹ - ۹۰ به شمسی، یعنی شما دو سال قبل از آنکه آقای روحانی بر سر کار آید و بگوید کاری میکنم هم سانتریفیوژ بچرخد هم چرخ زندگی مردم موضوعات هستهای را میدانستید، دو سال هم فرصت بود تا به مردم آگاهی داده شود که چه کسانی را انتخاب کنند با این وضعیت تیم هستهای که میگفت برای انجام تکلیفش مذاکره کرده و نیازی نیست که به تلویزیون بیاید و گزارش دهد تا چه میزان در عدم آگاهی مردم از حقایق و آنچه گذشته و انتخاب افرادی که شما آنها را آزموده مینامید مقصر است؟ آن تیم را (تیم هستهای قبلی) نمیتوانیم بگوییم مقصر است. منظورمان قصورشان در روشنگری مردم است. در آن زمان یک نوع تفکیک کار بود فرض کنید فردی مانند آقای جلیلی نمیخواهد چندان مطرح شود باید ببینیم که آیا این تذکر به او از سوی عدهای داده شده که چرا فرد رسانهای نیست؟ آری یکی از آن افراد تذکر دهنده خود من بودم. گفتم که شما بروید با مردم درباره اقداماتی که در مذاکرات صورت گرفته صحبت کنید اما او میگفت این امر برعهده شماست که از نظر فنی و تخصصی مردم را آگاه کنید. تحلیل من این است که آقای جلیلی به این فکر میکرد که اگر زمانی بخواهد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند نباید از سمتی که دارد برای تبیلغات پستی که درنظر دارد بهره گیرد و لذا در حاشیه میماند چنانکه صداوسیما هم از ایشان تصویری در حد اینکه او با خانم اشتون مذاکره کرده و فیلمی کوتاه از مذاکرات را پخش میکرد نشان میداد. او به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی حتی براساس شغل خود که دبیری شورا بود نیز در تلویزیون نمیآمد تا شائبه سوءاستفاده از سمتش برای تبلیغات ایجاد نشود. این رفتار اخلاقی و قابل احترام است ولی همه که این طور نیستند و بعضاً از این رفتار اخلاقی سوءاستفاده میکنند؟ بله. جلیلی به من میگفت شما مدیر بخش هستهای کشور هستید باید به مردم هستهای را بشناسانید و به مردم بگویید که کاربردهای هستهای چیست. فقط برق نیست و دستاوردهای بسیاری دارد. چرا این موضوع مطرح میشود؟ چون رئیسجمهور وقت و دبیر شورای عالی امنیت ملی که درگیر مذاکره با خارجیها هستند اینها یک ظرفیت دیگری را در کشور دیدهاند. یعنی اضافه شدن افرادی مانند من و دوستانی که یک عقبه دانشگاهی داشتیم و نماینده یک تفکری بودیم ،اما تا آن زمان راهی به انرژی اتمی نداشتیم آقایی هم بود که دانشگاهی بود اما نماینده افرادی مثل من، دکتر شهریاری و... نبود. این را از چه جهت میگویم از این جهت که ما رفتیم در انرژی اتمی ۲ معاونت جدید در وزن معاونت سوخت و معاونت نیروگاه ایجاد کردیم. ببینید این تفاوت دیدگاه است آقای رئیسجمهور وقت و آقای جلیلی با توجه به اینکه رشته اشان هستهای نبوده و در عین حال ادبیات جدیدی در عرصه دیپلماسی کشور ایجاد شده بود که همان مباحث فنی هستهای بود، چنانکه سخنرانیهایی که من در آژانس میکردم پیش از آن سابقه نداشت. میتوانید متن سخنرانیهای من را با متنهای پیش از آن مقایسه کنید و این تفاوت را ببینید. متنها چه تفاوتی کرده بود؟ متنها از حالت کلیشهای روتین که از سوی یک کارشناس نوشته شده باشد و رأس دستگاه اجرایی آن را بخواند خارج شده بود و یک تیم متخصص هستهای روی سخنرانیها کار میکرد. ببینید معاونت کاربرد پرتوها و معاونت فناوری پیشرفته در سازمان برای چه چیزی احداث شد؟ برای اینکه ما به مردم بگوییم که کاربرد پرتوها در زندگی شما تا این میزان زیاد است و خوشبختانه هم رئیسجمهور وقت و هم آقای جلیلی وقتی متوجه این مباحث شدند گفتند که این وظیفه شماست که این را در جامعه گسترش دهید و ما هم شروع کردیم با جامعه صحبت کردن که هستهای تا این میزان کاربرد دارد. منظورمان کاربرد هستهای بود و اینکه به مردم بگویید برخلاف تبلیغات غرب، هستهای فقط بمب نیست، نبوده است. منظورمان این است که مثلا گزارش سال ۲۰۱۱ آژانس که میگوید دولتهای گذشته (دولتهای خاتمی، هاشمی و موسوی) کارهایی انجام دادهاند که ما را به این گزارش رسانده این را برای مردم تبیین میکردید که اگر قرار بود مردم در انتخابات رأی بدهند بدانند با چه تفکری مواجه هستند در اصل روند مذاکرات و آنچه از گذشته تا زمان شما در عرصه هستهای روی داده برای مردم تبیین نشده است و این مسئله روی فضای سیاسی کشور تأثیرگذار بوده است. سوال این است چرا این تبیین صورت نگرفت؟ ببینید. از زمانی که ما جای مذاکرات را تغییر دادیم و روی آوردیم به برگزاری مذاکرات در کشورهای همسایه که دیپلماسی اقتصادی را هم بتوانیم پیش ببریم. این موضوع همزمان میشود با آمدن من به انرژی اتمی. میخواهم بگویم که جامعه باید به یک آگاهی و رشدی میرسید که بتواند از مسائل آگاه شود. من هم از راه غیرمرسوم وارد دستگاه تصمیم گیری کشور شدم یعنی من اگر ترور نمیشدم وارد نمیشدم به این کارها، ما در حال روز مرگی بودیم و همیشه این مباحث بوده که الان کدام وزیر از کدام جناح کنار نشسته است همان را میگذارند بر مسند قدرت. اما تفکر ما که در میان مردم بودیم از مسیر دیگری آمد و به دستگاه دیپلماسی، تخصصی و دیپلماسی نزدیک شد. یکی از کارهایی که برای آگاهی هستهای مردم صورت گرفت ساخت انیمیشن بود. ساخت کارتون برای بچهها و ساخت سریال با محوریت هستهای. یعنی ما آگاهسازی مردم را شروع کرده بودیم. اینجا نیاز به یک سری مقدمات بود تا مردم را با مباحثی مانند غنیسازی، راکتور، پرتوها و سایر دستاوردهای هستهای آشنا کنیم. تا حدودی هم در این عرصه موفقیتآمیز عمل کردیم. ما وظیفه داشتیم که این زمینههای فکری را ایجاد کنیم تا آقای جلیلی که در عرصه دیپلماسی دستاوردهای بیشتری به دست آورده بود از طریق رسانهها با مردم صحبت کند. اینجا دیگر تصمیم با آقای جلیلی بود که موضوعی گفتن دارد یا نه. یعنی ضرورت احساس نشده بود؟ این دیگر باز میگردد به خصوصیات فردی و اخلاقی افراد. برخی افراد نگاهشان این است که اگر به اندازه سر سوزنی کار کنند آن را برجسته میکنند و حتی کارها و وظایف روزانه را نیز به عنوان دستاورد مطرح و بزرگنمایی میکنند و برخی افراد هم هستند که چنین تفکری نداشته و صرفاً به دنبال انجام وظایف خود هستند چنانکه آقای جلیلی تمام وقت خود را صرف دستیابی به راهکارهای مناسب برای مذاکرات میگذاشت. این دیگر باز میگردد به سلایق و دیدگاههای مسئولین کشور چنانکه برخی استفاده کردند از این بزرگنماییها و ادعای سایه جنگ کرده و گفتند که هستهای روغن ریخته است. اما خصوصیت آقای جلیلی در اینگونه مباحث این نبود که بخواهد از جایگاه خود برای اهداف شخصی بهرهبرداری کند. به هر حال شاید میتوان گفت نه این مقدار که تیم آقای ظریف در تلویزیون و رسانه بودهاند خوب است و نه آن میزان گمنامی تیم آقای جلیلی. شاید اگر آن زمان کار رسانهای صورت میگرفت... ببینید چرا شما امروز با من گفتوگو میکنید؟ من قبلاً هم گفتوگو کردهام با همین روزنامه اعتماد که میگفت با ما مصاحبه نمیکنید، اما من مصاحبه کردم و چند ساعتی هم وقت گذاشتم در سال ۱۳۹۳. چاپ کردند. ولی مثلا برای اینکه نگویند چاپ نکردهایم. مطالب در جای مناسبی نبود و بردند در یک ویژه نامهای در صفحات حاشیهای و در سایتها بویژه در سایتهای اصلاحطلب و کارگزارانی هم پوشش داده نشد. ببینید وقتی دقت کنید میبینید اکثر رسانهها جناحی است که اکنون سر کار است اینها هیچ برداشتی از رسانههای دیگر نمیکنند و دنبال حقیقت نیستند و صرفاً سیاسی کاری میکنند. وقتی فضای رسانههای کشور این طور بسته میشود و یک دیکتاتوری مطلق رسانهای جناحی مطلقی حاکم است، سانسور شدید است و جالب است که سانسورچیها خود فریاد هم میزنند که سانسور در کشور است. در مقابل آن هجومی که آنها دارند این رسانههای طرفدار هستهای هستند که باید به دنبال گفتوگو گرفتن و آگاهسازی باشند نه اینکه افرادی مانند جلیلی یا من به دنبال آن باشیم که رسانهها را جمع کنیم و کنفرانس خبری بگذاریم. البته این را بگویم که آقای جلیلی کلاً فرد کمحرفی است و بیشتر به دنبال انجام کارها است. آقای جلیلی چون دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و مطبوعات را میشناخت میدانست که اگر بیاید و حقیقت را بگوید رسانههای جناحی سخنانش را به تمسخر گرفته و حقیقت را وارونه جلوه میدهند و من بارها شاهد این رفتار رسانهها در قبال سخنان خودم بودهام. اما شما در آن زمان رسانههای دولتی مانند ایرنا و روزنامه ایران را داشتید، بگذریم، ترامپ از برجام خارج شد لذا ما باید در برابر آن اقدامی صورت دهیم که هم منافع کشور تأمین شود و حق مردم را بگیریم و هم از دستاوردهای خود عقبنشینی نکنیم. با توجه به این روند پیشنهاد شما برای اینکه مذاکرات هستهای به بنبست نخورد و پرونده دوباره به شورای امنیت نرود و بتوانیم حقوقمان را محقق سازیم، چیست؟ هر پیشنهاد و نظری نیاز به بسترهایی برای اجرا دارد، نمیتوان طرحی را پیشنهاد داد در حالی که مجری، تفکری مغایر دیدگاه شما داشته باشد. من معتقد هستم تا این دولت با این ترکیب سر کار است همین آش و همین کاسه است. یعنی سه سال باید این روند ادامه داشته باشد؟ آنها که تلاش دارند پس از سه سال هم دولت از دستشان خارج نشود اما واقعا بستگی دارد که مردم چگونگی برایشان ذهنیت ایجاد شود. این مردم که میگویم شامل خود من و حتی دانشجویان و... میشود نباید فکر کنیم که مردم متفاوت از ما هستند. ما جامعه را باید براساس اطلاعاتشان سنجش کنیم. به عنوان مثال اگر به یک استاد دانشگاه هم اطلاعات درست داده نشود فکر میکند که سایه جنگ بر سر کشور حاکم است. چرا استاد دانشگاه هم میخواهد با خارج مراوده داشته باشد و خانواده خود را اداره کند مانند یک کارگر ساختمانی یا سایر افراد جامعه همه یکسان هستند. من دستگاه اجرایی کشور و نیز مجلس را به عنوان محل ریلگذاری اجرای سیاستهای بسیار مهم میدانم پس مردم تا موقعی که نماینده مجلس را براساس نگرش بخشینگری انتخاب میکنند مملکت از نظر قانون گذاری درست نخواهد شد. چراکه وقتی نمایندهها بخشینگر باشند میروند به آن شهر خود و وعدههایی میدهند که صرفاً معطوف به منطقه خود است.همین واقعهای که در کازرون روی داد جز بخشینگری دلیل دیگری نداشته است. ببینید آن منطقه از ظرفیتهای خوبی برای کشاورزی و دامداری برخوردار است و حتی میتوان اقداماتی در حوزه پرورش ماهی صورت داد، اما وقتی دولت این کارها را انجام نمیدهد نتیجه این میشود که آنجا بشود فرمانداری که چند اداره آنجا تاسیس شود که عدهای مشغول به کار شوند که نه تنها باری از دوش دولت برداشته نمیشود بلکه بر حقوقبگیران آن اضافه میشود. در صورتی که اگر کار دست مردم بود نه نگاه دولتی، این مشکلات نیز ایجاد نمیشد. میخواهید پیشنهاد ندهید؟ نه، به هر حال درباره پیشنهاد، من باید بگویم زمانی که نماینده به درستی انتخاب شده باشد آن نماینده به وزیر درست رأی میدهد و نمیآید به خاطر گرفتن امتیاز برای بخش خود رأی به یک وزیر ناکارآمد بدهد. پس اگر بخواهیم دولتی قوی شکل بگیرد باید نمایندگانی قدر به مجلس بفرستیم. در این مسیر هم حداقل به سمت نمایندگان استانی پیش برویم. یعنی فعلاً نمایندگان در سطح استان انتخاب شوند که خیلی بخشینگر نباشند. از طرف دیگر مردم باید بدانند که تحلیل اقتصادی دولت چیست در امور بینالملل چگونه فکر میکند. اگر اینها حزب شناخته شده بودند و مرامنامه داشتند مردم آنها را تجربه میکردند و شاید راضی به تجربه مجدد نمیشد. آیا مرامنامه داشتن حافظه تاریخی مردم را تقویت میکند؟ ببینید مردم حافظه خوبی دارند؛ باید دید چرا مردم در سال ۸۴ به آقای هاشمیرفسنجانی رأی
به تیم فعلی میگویم که اگر هم میخواهید با سایر کشورها مذاکره داشته باشید باید خارج از برجام باشد. باید به آن کشورها گفت که ادعای تهدید بودن ایران را دارید تا چه میزان ایران تهدید است. بر مبنای آن وزن که میگویند تهدید هستیم باید براساس آن رژیم حقوقی میان طرفین تنظیم شود که بر مبنای آن تهدید ادعایی هر طرف اقداماتی داشته باشد باید درست مراوده داشت. چرا فقط ایران باید محدودیت داشته باشد در حالی که آنها فقط میگویند توصیه میکنیم. آنها در برابر محدودیتهایی که ما اجرا میکنیم میگویند ما تلاش میکنیم. بعد هم میگویند تلاش کردیم نشد. به نظر من تنها راه در شرایط فعلی این است که ما مقتدرانه از برجام خارج شویم که محدودیتها از ما برداشته شود چراکه شرایط فعلی شرایط قبل نیست
ندادند و به احمدینژاد رأی دادند چون آقای رفسنجانی را تجربه کرده بودند و دیدند که آن تفکر از نظر اقتصادی و سیاسی رفتار اجتماعی دستاورد خوبی برای کشور نداشته است. حالا چطور میشود که آن تفکر دوباره پنهانی میآید؟ چون نمیگوید که من همان تفکر هستم. از شرایط دیگر جامعه استفاده میکند و به مسند قدرت میرسد که نتیجه آن نیز بیشتر شدن فاصله طبقاتی است. پیشنهاد من این است که باید از برجام خارج شویم. اکنون زمانی بوده که ما باید این تهدید را عملی میکردیم همان زمان که آمریکا خارج شد ما هم باید خارج میشدیم. ژ یعنی نطق آقای رئیسجمهور پس از صحبتهای ترامپ باید براساس خروج ایران از برجام میبود؟ منطق این را حکم میکند. به هر حال مثال اقدام آمریکا درباره برجام همان مثال چند نفری است که میخواهند بروند شمال. آنکه که ویلا دارد و ماشین دارد و کلید دستش است میگوید من نمیآیم خب رفتن سایرین که دیگر معنا ندارد. اساساً تمام سختیها و فشارهایی که تحمیل شده مقصر آمریکا بوده است. جالب است که همه صحبتهای آقایان این بوده که ما با آمریکا(کدخدا) مذاکره میکنیم و اکنون در حال کتمان کردن آن هستند. آن فردی که منم منم میکرد که او فردی بوده که در عمان مذاکره کرده، حالا جواب دهد که چطور آن زمان کشور را تحت فشار گذاشتند و گفتند که باید برویم با کدخدا ببندیم حالا جوب دهند که نتایج آن مذاکرات چه شد؟ وقتی دیگر آمریکایی وجود ندارد دیگر برجام منتفی است چراکه آمریکا تحریمهای خود را اعمال میکند و بدتر از گذشته، برای چه باید در برجام بمانیم و محدودیت بپذیریم، باید زد زیر برجام. یعنی زیر میز مذاکره با اروپا هم بزنیم؟ نه، به تیم فعلی میگویم که اگر هم میخواهید با سایر کشورها مذاکره داشته باشید باید خارج از برجام باشد. باید به آن کشورها گفت که ادعای تهدید بودن ایران را دارید تا چه میزان ایران تهدید است. بر مبنای آن وزن که میگویند تهدید هستیم باید براساس آن رژیم حقوقی میان طرفین تنظیم شود که بر مبنای آن تهدید ادعایی هر طرف اقداماتی داشته باشد باید درست مراوده داشت. چرا فقط ایران باید محدودیت داشته باشد در حالی که آنها فقط میگویند توصیه میکنیم. آنها در برابر محدودیتهایی که ما اجرا میکنیم میگویند ما تلاش میکنیم. بعد هم میگویند تلاش کردیم نشد. به نظر من تنها راه در شرایط فعلی این است که ما مقتدرانه از برجام خارج شویم که محدودیتها از ما برداشته شود چراکه شرایط فعلی شرایط قبل نیست. این رفتار تبعات ندارد؟ از شرایط کنونی که بدتر نمیشود. یک اجماع جهانی علیه ما ایجاد نمیشود؟ کدام اجماع جهانی ( میخندد) اصلا چنین چیزی نه در گذشته بوده و نه در حال. ببینید قبلا نبود و ما جلو میرفتیم در دستاوردها و در مذاکره هم با ۱+۵ داشتیم به نتیجه میرسیدیم. اگر آمدید دوباره فرمان اتوبوس جمعی جامعه را دادید دست آقای ایکسی که این روزها جملات انقلابی میگوید و از بستن تنگه اسم میآورد (البته بگویم این جملات را من که باور نمیکنم چون او رانندهای است که به اولین دور برگردان که برسد ۱۸۰ درجه میچرخد و دور میزند. من اصلاً در کشتی با این آقایان نمینشینم آنها کشتی را سوراخ میکنند.) تبعات دارد. نمیگویم با اینها اتحاد نداریم نه چنین نیست اما ما این را در سال ۸۲ و ۹۲ تجربه کردیم و دیگر نمیخواهیم تکرار شود. یعنی شرایط به گونهای است که نشان داده این فرد راننده خوبی نیست وقتی میبیند شرایط مناسب نیست موضع انقلابی گرفت و الا او انقلابی نیست. پس بهتر است که عدهای دیگر در این کشور تصمیم بگیرند و محکم هم پای آن باستند. یعنی مانند گذشته پرونده از وزارت خارجه گرفته شده و به جای دیگری داده شود؟ من کلا معتقدم که اصلا مسائل راهبردی کشور مانند صنایع دفاعی و هستهای از اختیار دولتها باید خارج باشد. این را صرفاً در باب هستهای نمیگویم این را در باب تمام مسائل راهبردی کشور میگویم. صنایع هوایی، موشکی، برخی داروهای خاص، ژنتیک باید از دست دولتها خارج شود مثلا اگر نظام تصمیم گرفته که ماهواره به فضا بفرستد باید در حیطهای ورای دولتها باشد. الان آمریکا در حال ایجاد نیروی فضایی است انگلیس در خلیجفارس مستقر شده است پول توان دفاعیاش را از کشورهای عربی میگیرد برنامه فضایی خود را با ادعای اینکه کشورهای عربی میخواهند وارد برنامه فضایی شوند پیش برده و به تقویت توان فضایی خود میپردازد در حالی که کشورهای عربی اصلا چنین توانی ندارند که انگلیس ادعا دارد کشورهای عربی به دنبال رسیدن به فضا هستند. ببینید برنامه فضایی بسیار مهم است برای امنیت کشور. من در سال ۱۳۸۹ گفتم که دعوا بر سر هستهای نیست دعوا بر فضاست. هستهای بهانه است. دقیقا همان خط را میروند. هستهای میخواهد شرایط را روی زمین فراهم سازد برای آزمایش قطعات ماهواره و سفینه فضایی. ما اگر نوترون پروتون و گاما روی زمین نداشته باشیم نمیتوانیم اجزای ماهواره را سختسازی کنیم برای اینکه در شرایط بالای جو قرار گیرد. صنایع دفاعی چه؟ آن هم همینطور است، اگر موشک نداشته باشیم نمیتوانیم ماهواره خود را در جو قرار دهیم. همه اینها برای این بود که در طی این مدت در عین اینکه فضایی تعطیل شد، پروژه هواپیماسازی ایران ۱۴۰ هم تعطیل شد. هواپیماها که سقوط کردند و... بله اما بالاخره این ماجرا تجربهای بود که باید تکمیل میشد نه اینکه تعطیل شود. این همه اتوبوس و ماشین چپ میکند پس باید خودروسازی را تعطیل کنیم؟ من در مصاحبهای گفتم اگر استانداردهایی که دنیا روی هستهای اعمال میکند که خیلی از این استانداردها برای این است که گران شود که همه دنبال هستهای شدن نروند، روی ماشین اجرا میشد اصلاً خودرو تولید نمیشد و باید با اسب و الاغ تردد میکردیم. ادعای گران شدن برق هستهای هم از همین موضوع نشأت میگیرد؟ بله، آنها که میگویند کیلووات ساعت برق هستهای گران در میآید اینها هواسشان به این موضوع نیست که هستهای این همه ایمنی نیاز ندارد. چرا چون اگر آن همه استانداردی که برای هستهای مطرح میشود اگر برای هواپیما اعمال میشد هیچ پروازی نباید صورت گیرد. روی خودرو، اتوبوس یا قطار هم اعمال میشد دیگر هیچ کدام از آنها قابل استفاده نبود چراکه آن قدر گران میشدند که هیچکس نمیتواند استفاده کند. اینها به هر حال فکر میکنم که باید اختیار و تصمیمگیری از افرادی که موثرند گرفته شود نه اینکه ایشان برکنار شوند از منصب اجرایی، من با این برکناری مخالفم بلکه باید خودش استعفا کند. چون برخیها با ادعای برکناری دولت به دنبال آشوب کردن هستند به هر حال آقایان عدهای طرفدار دارند. استعفا دهند که طرفدارانش... بله طرفدارانش، به هر حال آنهایی که میخواستند در کنسرتها باشند و یا از جنگ میترسیدند و یا نمیخواستند دیوار کشیده شود! به او رأی دادهاند به هر حال اینها حرفهایی است که آقای روحانی و جهانگیری در انتخابات وعده دادهاند. حالا شما بیایید روحانی را برکنار کنید و بگویید که در امور مهم کشور نمیپردازید و کنار روید خب از جمع آن ۲۴ میلیون اگر ۵۰۰ هزار نفر بخواهند اعتراض کنند خب جامعه به هم میریزد. بنابراین به صلاح کشور نیست که او برکنار شود بلکه او باید بیاید و بپذیرد که اختیاراتش در حد اجرایی محدود است و در همان دایره کنسرت کار کنند. آنها مواظب باشند که قانون اساسی را پاس بدارند چون قانون اساسی مدنظر این افراد این است که مراقبت کنند کسی درپیاده رو دیوار نکشد. این موضوع خیلی کار مهمی است چون با همین شعار رأی آورده است و اگر بتواند آن را انجام دهد خب کار مهمی صورت داده است و مردم هم میبینند که کسی دیوار نمیکشد و برای بعد به کسی رأی میدهند که عزت و اقتدار آنها را حفظ کند. برای فرزندانشان کار تولید کند. در طول این ۵ سال چقدر اشتغال ایجاد شده است چرخ سانتریفیوژها را تعطیل کردیم آیا چرخ اشتغال مردم به راه افتاده است؟ همینها را از او بخواهند در این سه سال انجام دهد و اگر انجام نداد دیگر به این جریان فکری رای ندهند. من میگویم باید از برجام خارج شویم. اکنون بهترین فرصت است که به جامعه جهانی نشان دادیم که ما به تعهدات پایبند بودیم و همه گزارشها نیز این را تایید میکند و حالا که آمریکا خارج شد ما هم خارج شویم. طرح بعدی من این است که ما فشار را بر رژیم صهیونیستی افزایش دهیم. اگر ما بخواهیم تحریمها برداشته شود باید گلوی رژیم صهیونیستی را فشار دهیم. یعنی مقاومت را تقویت کنیم؟ یعنی اقدامی بیش از آنچه تاکنون انجام دادهایم باید انجام شود و آن تسلیح کرانه باختری است. مردم باید بیایند پای کار اقتصاد مقاومتی را بپذیرند و همزمان باید کرانه باختری را مسلح کنیم. ما به فلسطینیها اطمینان دهیم که پشت آنها را خالی نمیکنیم و همینجا بگویم من خودم داوطلب حضور در مرزهای رژیم صهیونیستی هستم من میخواهم انتقام خون شهدای هستهای را بگیرم. من در جهت تقویت لشگر اسلام حاضرم هر کاری بکنم من میگویم خودم میروم دیگران هم بروند تحت همین عنوان مدافعان حرم. ما باید کمکهای مالی جمع کنیم برای مقاومت نگوییم چرا پولمان را باید بدهیم به عربها اینها که عرب نیستند اینها انسانند اینها آزاده هستند. ما نباید اهداف انقلاب اسلامی را نادیده بگیریم این چه جوی است در کشور ایجاد کردهاند که اینها عربند یا اسرائیل و فلسطین به ما چه ارتباطی دارد. مقابله با آنهایی که«یا شعار نه غزه نه لبنان میدهند» دیکتاتوری نیست دیکتاتور آنها هستند که بلندگوی رژیم صهیونیستی در جامعه شدهاند. اصلاً این رژیم صهیونیستی است که قوه قضائیه و نیروی انتظامی ما را زیر سوال میبرد ما تا کی باید صبر کنیم در برابر این رفتارها. مسلح کردن کرانه باختری و ساماندهی آوارگان فلسطینی در جهان امری مهم است اینها جمعیتشان بسیار بیشتر از فلسطینیها در فلسطین است. اگر در حمایت از فلسطین اقتدار صورت میگرفت امروز این وضعیت روهینگیاییهای میانمار درپیش نبود، الان این شرایط مردم یمن نبود. اتفاقاتی که در عراق و سوریه افتاد اگر پیشگیری نمیشد و حضور نداشتیم بر سر خودمان میآمد بر همین اساس میگویم که با کسی که در مسند قدرت است و این حضور را زیر سوال میبرد باید برخورد جدی شود. آنهایی که وقتی رهبری میگوید از بیداری اسلامی حمایت کنید و یا سوریه نباید سقوط کند و سکوت میکنند آنها که مخالفت کردند شناخته شدهاند اینها نباید در دستگاه اجرایی باشند. چراکه این افراد اهل مبارزه با آمریکا و رژیم صهیونیستی نیستند. در فیلمهای آمریکایی داشتهایم که سرخ پوست خوب سرخ پوست مرده است الان هم گویا درباره اساتید دانشگاه در کشور چنین است که میگویند استاد خوب استاد منفعل است که در پروژههای استراتژیک مملکت کار نکند. آیا در آمریکا و انگلیس هم، چنین است در این کشورها اگر کسی در پروژههای ملی آنها کار نکند و از آزمایشهای ملی آمریکا پروژه نگیرد آیا ارتقا پیدا میکند؟ آیا اگر کسی بخواهد رئیسجمهور شود در جنگ شرکت نکرده باشد میتواند رأی بیاورد؟ ولی جالب است در ایران میگویند ما در مسائل نظامی دخالت نمیکنیم و همه رفتارهایمان صلح آمیز است. یک استادی میگفت من اجازه نمیدهم از علمم کسی در موشکی استفاده کند. جالب است کسی هم با آن کاری ندارد بعد میگویند در ایران دیکتاتوری است در حالی در همین نظام استاد میتواند مخالف نظام دفاعی کشور صحبت کند و کسی هم کاری با او ندارد. بعد فغان بر میدارند که اینها آمدند سه هزار بورسیه!!! دادند، اما الان اساتید همه انقلابی هستند؟! به اعتقاد من استاد دانشگاه برای دفاع از مملکت اصلا باید خودش را بکشد نباید بگوید من در مسایل دفاعی شرکت نمیکنم. اینها چیزهایی است که رسانهها باید به سراغ آن بروند. باید از اساتید بخواهند که بیشتر از اینها به صنایع دفاعی کشور کمک کنند نه اینکه استادی بگوید من علمم را در اختیار صنایع موشکی کشور نمیگذارم. به نظر من نباید کسی حق داشته باشد در خیابان اینقدر آزادانه بیاید وشعار نه غزه نه لبنان سر بدهد. ژ خب شاید این برای این است که اساتید دانشگاههای خارج انتخاب و گزینش میشود و هر کسی در رشته خودش اگر دانشنامه را از خارج از کشور گرفته باشد احترام بیشتری دارد وقتی در علوم انسانی چنین برخوردی صورت میگیرد آیا از نظر استاد علوم انسانی خارج زندگی کرده و مدرک گرفته امنیت ملی همان تعریفی را دارد که برای بومیها دارد؟ البته من این را با کرسی آزاد اندیشی تفاوت میگذارم مثلا در دانشگاه باید مکاتب مختلف درس داده شود و بیایند وقت بگذارند و بحث کنند اما صحبت و بحث شود تا رشد و ترقی ایجاد شود. البته فقط علوم انسانی نیست اما بعضا آنقدر دگم هستیم که در مسایل علمی و فنی هم اجازه نمیدهیم کسی بیاید آزاداندیشی کند. یعنی یک راهی را میبندیم و میگوییم که همه باید اینطور باشند. چه کسی راه را میبندد؟ همین را خواستم بگویم که این دگم بودن توسط حاکمیت نیست. خود استادها اجازه نمیدهند مثلا اساتید اجازه نمیدهند کسی بیاید در دانشگاه تدریس کند. حالا یکی گفت دانشجو باید مهارت پیدا کند، دیگران شاکی میشوند که این کتاب تدریس نمیکند و این تکس نمیگوید چون افکار را بستهاند ولی جامعه ما لازم دارد که یک کارشناسی بیاید که مدیر و کارشناس آتی کشور بشود و فلذا باید مهارت پیدا کند. بر این اساس دانشگاه باید سبکهای جدید را بپذیرد نه اینکه همه یکسان باشند خب این تفکراتی که در جامعه علمی ما است. تحلیل من این است که ما فشار را باید بر رژیم صهیونیستی بگذاریم و محدودش کنیم. ایرانیها باید محاصره غزه را بشکنند. یعنی هم کرانه باختری و هم غزه، ما باید هوایی آنجا پیاده شویم و اگر کسی ما را زد بزنیم و بگوییم اگر این پرنده که میخواهیم بنشانیم در غزه شما زدید ۱۰ موشک در تلآویو میزنیم. بالاخره مبارزه است. چرا ۲ میلیون نفر باید در غزه ۱۰ سال در سختی در محاصره باشند. این همه کودک کشته شده است جامعه ایرانی نباید عکس العمل نشان دهد؟ اگر ما این کار را بکنیم، محاصره دریایی غزه را بشکنیم. شناورهای ایرانی باید بروند محاصره غزه را بشکنند اسرائیل آمد با او میجنگیم سر موجودیتش الان نمیجنگیم سر محاصره غزه میجنگیم باید دست از سر غزه بردارد. جامعه ما باید این را بخواهد ما این فشار را در رژیم صهیونیستی بگذاریم او برای حفظ موجودیت خودش میرود لابی میکند و تحریمهای ما برداشته میشود. ژ آقای ظریف گفته بودند که اگر امریکا از برجام خارج شود ما از انپیتی خارج میشویم.. ببینید، انپیتی مرحله بعدی است... یعنی فعلا نیازی نیست؟ من میگویم مرحله اول از برجام خارج شویم و اگر بخواهند بر ما سختگیری کنند، باید بگوییم که از انپیتی هم خارج میشویم. من میگویم باید از انپیتی خارج شویم. ما باید بتوانیم سلاحهای رژیم صهیونیستی را خنثی کنیم. این پیشنهادی بوده که من به آمانو قبلا دادم ما میخواهیم به عنوان بازوی آژانس در خلع سلاح بقیه به آژانس کمک کنیم. چون میتوانیم و توانمندیم. گفتوگو: قاسم غفوری - مائده شیرپور
منبع : سیاست روز
دیدگاه تان را بنویسید