احمد عظیمیبلوریان . استاد پیشین مریلند
نخستین نکته درباره کرونا، گستردگی آن در سطح جهان است. این موضوع تازهای نیست؛ یادمان باشد «گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند گردن مسگری». روابط بینالملل، ارتباطات هوایی و زمینی پرسرعت، افزایش روزافزون تحرک جمعیت در سطح جهان، چه به صورت بازرگانی، مهاجرت، جهانگردی و چه در ارتباط با مأموریت میان کشورها، هرگز در طول تاریخ به اندازه امروز نبوده است. در گذشتههای نهچندان دور، بیماریهای همهگیری مانند طاعون و وبا بارها و بارها روی دادهاند و منجر به نابودی مردم اما در مقیاس منطقهای و کشوری شدهاند. اگر همین ویروس کرونا در همان گذشتهها بروز کرده بود، شاید دامنه گسترش آن از چند طایفه یا مناطق درونی چین یا از یکی، دو کشور همجوار تجاوز نمیکرد. انسانها امروز هم از سرعت و گسترش ارتباطات سود میبرند هم در عین حال چوب آن را میخورند. این پدیده نهتنها نباید ایرانیان و مسئولان کشور را به هراس بیندازد، بلکه باید آن را بهعنوان پدیدهای تازه، بررسی و تجزیهوتحلیل مهندسی کرد تا راهحل مناسبی برای آن پیدا شود. خوشبختانه در بروز این پدیده، بزرگترین و تواناترین کشورهای جهان، ازجمله اروپا، چین و ماچین، آمریکا، کانادا و روسیه شریک و همدرد هستند و شتابی که در یافتن راهحل علمی برای رویارویی با کرونا دیده میشود، شاید در تاریخ بیمانند باشد. اینها یک سوی داستان است؛ آنچه برای ایران کنونی اهمیت زیادی دارد، این است که آیا میتوان از این موقعیت برای یافتن راهحل مناسبی استفاده کرد یا انرژی کشور را هدر داد، درحالیکه کشورهای پیشرفته غربی و شرقی به مرحله آزمودن راهحلهای بهدستآمده رسیدهاند؟ البته ذکر این نکته ضروری است که در کشورهای پیشرفته جهان نیز جاروجنجال کم نیست؛ حتی از پدیده کرونا بهعنوان ابزاری برای مقابله با رقابتهای درونی و بینالمللی استفاده میشود.
ایران به همه این کشورها دسترسی دارد و بالقوه میتواند از آنها کمک بگیرد یا با آنها برای یافتن راهحلها همکاری کند؛ اما یک مانع عمده بر سر راه این همکاریها وجود دارد و آن قفلبودن رابطه سیاسی و اقتصادی ایران و آمریکا و محاصره اقتصادی ایران به دست آمریکاست. آمریکا به دلیل قدرت و نفوذ اقتصادی خود -شامل معاهدات بینالمللی- میتواند مانع همکاری بسیاری از کشورهای دیگر با ایران شود، چه برسد که بتوان میان ایران و ایالات متحده آمریکا رابطه سیاسی برقرار کرد و مانند دیگر کشورها روابط اقتصادی و فنی را با آن کشور به حرکت درآورد. بر سر راه پیادهسازی این راهحلها چند مانع وجود دارد:
۱- رقابت ایران و آمریکا در خاورمیانه؛ آمریکا حضور خود را از تاریخ ملیشدن صنعت نفت ایران، در این منطقه به صورت روزافزونی افزایش داده؛ اما هیچگاه رابطه سیاسی خود را با ایران قطع نکرده است. اشغال سفارت آمریکا در 40 سال پیش میان دو کشور فاصله انداخت؛ اما به شهادت یادداشتها و مکتوباتی که درباره روابط، گفتوگو و چانهزنی میان دو کشور منتشر شده است، هیچگاه مذاکره میان دو کشور قطع نشده است؛ نمونه بارز آن، آزادی گروگانها پس از انتخاب ریگان به ریاستجمهوری آمریکا در سال ۱۳۵۹ بود. تداوم قطع ارتباط سیاسی به چند دلیل ادامه دارد: نخست، رقابت آمریکا با روسیه در بازی با منافع خاورمیانه؛ این رقابت حتی از زمان عقد پیمانهای سنتو و بغداد در حکومت پهلوی وجود داشته است. دلیل حذف پیمانهای اشارهشده، رویکارآمدن یک حکومت اسلامی در ایران است که از دید چهار قدرت بزرگ آن زمان، «ماهیتا» ضدکمونیست بود. اعدام نیروهای چپی یک نمونه از برخورد با منافع زورمندان شوروی در اوایل انقلاب بود که آگاهانه یا ناخودآگاه برای منافع غرب بهویژه آمریکا مفید بود. بااینحال با سقوط اتحاد جماهیر شوروی این معادله برگشت؛ چیزی که در آمریکا پیشبینی نشده بود. گذشت زمان ایران را به جایی رسانده که با قطع روابط با آمریکا، روز به روز رابطهاش با روسیه کنونی مستحکمتر میشود. در نتیجه روسیه به همان نفوذی در خاورمیانه رسیده است که شوروی که هیچ، بلکه تزارهای روس آرزو داشتند. ریشه مخالفت آمریکا با ایران به دلیل وجود حاکمیت مذهبی نیست؛ کمااینکه آمریکا تا آنجا که امکان داشته اقتصاد ایران را خردوخمیر کرده، ولی روزانه پیام میفرستد که ما آماده مذاکره با شما هستیم. این یک سوی داستان.
دیدگاه تان را بنویسید