به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیایاقتصاد»، نشنالاینترست در گزارشی نوشت: حتی با اینکه وضعیت کنونی با ایران مهمترین خطری است که آمریکا را تهدید میکند، دونالد ترامپ در سخنرانی سالانه «وضعیت عمومی کشور» در کنگره تنها دوبار بهطور متناقض به بحث ایران اشاره داشت. ترامپ در یک بخش از سخنانش به نظر میرسید که شاخه زیتون «نماد صلح» را به ایران پیشنهاد میدهد و گفت: «نظام ایران باید تلاش برای دستیابی به تسلیحات هستهای را رها کند و برای خیر مردم خود قدم بردارد. بهدلیل تحریمهای گسترده ما، اقتصاد ایران به شدت تضعیف شده است. ما میتوانیم به آنها کمک کنیم تا اقتصاد خود را در مدت زمان کوتاهی بهبود دهند. باید دید که آنها چه راهی را انتخاب میکنند. این موضوع کاملا به تصمیم آنها وابسته است.»
ترامپ اما در جای دیگر با لحنی تهدیدآمیز گفت: «ماه گذشته و به دستور من، ارتش آمریکا یک حمله بینقص را در هدف قرار دادن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران انجام داد. آنها هرگز نمیتوانند از ما بگریزند.» در واقع، ترامپ ترور یک مقام رسمی ایرانی را که آمریکا در حالت جنگی با آن نیست با هدف قرار دادن اعضای بازیگران غیردولتی نظیر القاعده و طالبان اشتباه گرفته است.
او در همان روز و در مصاحبهای دیگر اظهار کرد که پیشتر احتمال آغاز جنگ با ایران از آنچه دیگران فکر میکردند نزدیکتر بود. اما اگر ترامپ قصد دارد از کلید خوردن یک جنگ با ایران اجتناب کند باید نگاهی ساده به تاریخ بیندازد. دانشجویان رشته تاریخ میدانند که جناحهای مختلف سیاسی و مذهبی ممکن است از فرصتی که یک حادثه غیرمنتظره ایجاد میکند در راستای وادار ساختن دولت برای اتخاذ سیاست موردنظر آنها استفاده کنند. برای نمونه، بسیاری از مقامات آلمان پیش از آغاز جنگ جهانی اول از حادثه ترور فرانتس فردیناند، شاهزاده امپراتوری اتریش مجارستان در سال ۱۹۱۴ استفاده کردند تا قیصر آلمان را برای حمله برقآسا به فرانسه و روسیه مجاب کنند، حملهای که ژرمنها تصور میکردند ظرف چند روز آلمان را به سلطان اروپا بدل میکند. همین اتفاق در دولت جانسون، رئیسجمهور وقت آمریکا رخ داد، زمانی که جنگطلبان آمریکایی از حادثه خلیج تونکین-که در آن ظاهرا ناوهای ویتنام شمالی به ناو آمریکایی حمله کردند- برای دمیدن در شیپور جنگ علیه ویتنام در سال ۱۹۶۴ استفاده کردند و اینگونه توانستند جانسون، رئیسجمهوری را که علیه جنگافروزی شعار میداد به دل جنگ در آن سوی جهان سوق دهند. در آن زمان نیز تصور میشد که جنگ علیه ویتنام شمالی به سرعت به اتمام میرسد و مانع از سرایت کمونیسم به دیگر نواحی جنوب شرق آسیا خواهد شد.
نتیجه هر دو ایده به فاجعه ختم شد. نه تنها در جریان جنگ جهانی اول حدود ۲۰ میلیون نفر جان باختند، بلکه آلمان بسیاری از زمینهای خود را از دست داد. همانطور که هنری کیسینجر، وزیرخارجه اسبق آمریکا میگوید: «همه رهبرانی که به آغاز جنگ جهانی اول دامن زدند اگر میدانستند پس از آن جهان به چه جهنمی بدل میشود، چنین اقدامی را انجام نمیدادند.» در ویتنام نیز نزدیک به ۶۰ هزار نظامی، پرسنل و زن آمریکایی جان خود را از دست دادند، اگرچه آمریکا در آن زمان بیش از جنگ جهانی دوم از بمبهای خود استفاده کرد. آمریکا چنین هزینهای را تنها در تلاش برای ممانعت از فتح قسمت جنوبی ویتنام توسط کمونیستهای شمال متحمل شد.
چنین شرایطی چند بار در سیاست دولت ترامپ علیه ایران نیز ظهور یافت. در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۹، زمانی که یک گروه شبهنظامی عراقی که به اعتقاد کاخسفید تحت حمایت ایران بود به چندین پایگاه نظامی در عراق حمله کرد، بهطور غیرمنتظره این حملات موجب جان باختن یک آمریکایی و زخمی شدن چهار تن دیگر شد.
بسیاری از مقامات دولت ترامپ از این حادثه استفاده کردند تا او را وادار به پاسخ کنند و در ۲۹ دسامبر ترامپ دستور داد به پنج پایگاه نظامی شیعیان عراق حمله کنند و این اقدام جان باختن ۲۵ عراقی و زخمی شدن ۵۵ نفر دیگر را بهدنبال داشت. پس از آن زمانی که عراقیها ظاهرا تحت فشار ایران به سفارت آمریکا در بغداد حمله تلافیجویانه انجام دادند، همین مشاوران بودند که بار دیگر ترامپ را قانع ساختند تا از این حادثه بهعنوان توجیهی برای ترور ژنرال سلیمانی استفاده کند. این همان چیزی بود که برخی سالها از لزوم انجام آن دفاع میکردند. برای نشان دادن اینکه در درجه نخست، ترور سردار سلیمانی در پاسخ به حملات به پایگاه و سفارت آمریکا انجام نشده است، تیم ترامپ نتوانست یک توضیح منسجم از دلیل الزام کاخسفید به ترور سلیمانی را در چنین شرایطی ارائه دهد. برای نمونه، برخی از مقامات دولت ترامپ مدعی شدند ترور قاسم سلیمانی بهدلیل قریبالوقوع بودن حملات آتی ایران به سفارتخانهها و کنسولگریهای این کشور در عراق انجام شده است. اما آنها از بیان زمان و مکان دقیق این «حملات» عاجز ماندند.
بهطور مشخص، با توجه به این احتمال که سلیمانی دومین فرد مهم ایران بوده است و برای بسیاری از ایرانیها بهدلیل نقشش در جنگ هشت ساله با عراق قهرمان بود، ترامپ و متحدانش باید این مهم را درک میکردند که همانطور که فرانسه، روسیه و بریتانیا در سال ۱۹۱۴ و ویتنام شمالی در ۱۹۶۴ واکنش نشان دادند، ایرانیها نیز واکنش خود را خواهند داشت.
ایرانیها به دو شیوه واکنش نشان دادند. ابتدا آنها متحدان عراقی خود را نه تنها مجاب به انجام تظاهراتی علیه حضور آمریکا در این کشور کردند بلکه پارلمان و دولت عراق نیز اعلام کردند دیگر با آمریکا در زمینه نظامی همکاری نمیکنند تا نظامیان این کشور از عراق خارج شوند. در مرحله دوم حالا ایران باید یک اقدام نظامی مستقیم را علیه آمریکا نیز انجام میداد.
این گزارش در ادامه مدعی میشود: به نظر میرسد با توجه به اینکه ایران قصد تداوم تنشهای خطرناک را با آمریکا نداشت، تهران هماهنگی را اندکی پیش از حمله به پایگاه عینالاسد با دولت عراق انجام داده است تا به این ترتیب، شانس کشته شدن نظامیان آمریکایی به حداقل برسد. در نتیجه اگرچه هیچ آمریکایی کشته نشد و ترامپ نیز سریع بر این موضوع تاکید کرد اما همانطور که از وی انتظار میرفت، او مدعی شد هیچ نظامی آمریکایی نیز صدمه جدی را متحمل نشده است و مانند بسیاری از ادعاهای دیگر ترامپ، این گفته او نیز نادرست از آب درآمد.
تنها پس از مدت اندکی از حمله موشکی ایران، حدود ۱۰۰ نظامی آمریکایی دچار آسیب مغزی شدند و اغلب آنها برای درمان به پایگاهها و بیمارستانهای خارج از عراق منتقل شدند. ترامپ اگرچه کار هوشمندانهای را در پاسخ ندادن به ایران پس از حمله موشکی به پایگاه عینالاسد انجام داد، اما با این حال او نباید این موضوع را فراموش کند که آخرین چیزی که نظامیان آمریکا میخواهند یک جنگ ویتنام جدید در خاورمیانه است.
دیدگاه تان را بنویسید