معرفی کتاب هنر شناخت افراد
این کتاب برای تمام کسانی که به دنبال برقراری ارتباط هستند، مشتاق دیدن و دیده شدناند و میخواهند تغییر مناسبی در زندگی و خلقیات خود ایجاد کنند، مناسب است.
هنر عمیق دیدن و دیده شدن
یکی از مباحث کلیدی در زمینهی بهبود روابط فردی و اجتماعی شناخت و مدیریت شخصیت است. دیوید بروکس در کتاب هنر شناخت افراد راه کسب مهارتهای اجتماعی و عاطفی را شناخت شخصیت خود و اطرافیان میداند. این کتاب که در گروه کتابهای روانشناسی و بهبود ارتباطات قرار دارد، از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز شمرده میشود.
دربارهی کتاب هنر شناخت افراد
یک انسان به همان اندازه که به آب و غذا نیاز دارد، به ارتباط نیز نیاز دارد و اساسیترین قدم در ایجاد ارتباط، شناخت شخصیت است. در این راستا، نظریههای معروفی تعریف شدهاند که تلاش میکنند ویژگیهای اصلی شخصیت را تعیین کرده و فرآیند رشد و تحول آن را توضیح دهند. برای اینکه شناخت بهتری از شخصیت خود و دیگران به دست آوریم، تمرینات ذهنی و روانشناختی میتواند یاریگر ما باشد. تجربهی مداوم ذهنآگاهی، مطالعهی کتابهایی در این زمینه و مشاوره با متخصص راهکارهایی مؤثر در این زمینه هستند. با پیشرفت در شناخت افراد راههای بهتری برای مدیریت زندگی، تقویت ارتباطات میانفردی و مواجهه با چالشهای زندگی پیدا خواهیم کرد. کتاب هنر شناخت افراد (How to know a person: the art of seeing others deeply and being deeply seen) نوشتهی دیوید بروکس (David Brooks) معیارها و مهارتهایی را که برای شناخت افراد لازم است، ارائه میکند تا بتوانیم تصمیمات بهتری در مواجهه با افراد اتخاذ کنیم.
دیوید بروکس، نویسندهی کتاب هنر شناخت افراد، که خود مسیری از سرکوب احساسات و انزوا به سمت تغییر و ایجاد انقلابی عاطفی در درون خود پیموده است، سؤالاتی را مطرح میکند که برای همهی ما ضروری است. سوالاتی همچون: اگر بخواهید کسی را بشناسید چه توجهی باید به او معطوف کنید؟ چه نوع مکالمهای باید داشته باشید؟ و به چه بخش از داستانهای یک شخص باید توجه کنید؟ او برای نگارش این کتاب و پاسخ دادن به این سؤالها از زمینههای روانشناسی و علوم اعصاب، دنیای تئاتر، فلسفه، تاریخ و آموزش استفاده میکند تا رویکردی امیدوارکننده و یکپارچه برای ارتباطات انسانی ارائه دهد.
کتاب هنر شناخت افراد شامل 3 بخش اصلی است. نویسنده در بخش اول به ضرورت تسلط بر هنر خوب دیدن و درک کردن دیگران میپردازد. سپس در بخش دوم موانع موجود در مسیر شناخت و برقراری ارتباط با دیگران را برمیشمارد. در نهایت بخش سوم این کتاب به دیدن افراد با نقاط قوت آنها اختصاص دارد.
یکی از اصصلاحات ویژهی کتاب هنر شناخت افراد بحث دگردیسی اخلاقی است. نویسنده پس از آنکه در فصل اول دربارهی ضرورتهای شناخت بحث میکند، در فصل دوم از کتاب، اصطلاحی را با عنوان دگردیسی اخلاقی معرفی میکند. به عقیدهی وی درست است که ظهور و گسترش رسانههای اجتماعی، افزایش نابرابری، کاهش مشارکت افراد در زندگی اجتماعی یا افزایش عوامفریبی رسانهای از موانع بزرگ برقراری ارتباط هستند، اما عاملی مهمتر پشت این بحران وجود دارد و آن کنار گذاشتن آموزههای اخلاقی است. سرانجام در بخش سوم از کتاب هنر شناخت افراد، دیوید بروکس 5 ویژگی اصلی شخصیتی را که با عنوان بیگ فایو شناخته میشود، نام میبرد و خصوصیات هر دسته را بهدقت شرح میدهد.
در مجموع میتوان گفت کتاب هنر شناخت افراد به خوانندگان کمک میکند تا درک و توجه بیشتری نسبت به یکدیگر داشته باشند و شادی ناشی از دیده شدن را ببینند. دیوید بروکس در طول این مسیر، درمان ممکنی را برای جامعهای ارائه میکند که با پراکندگی، خصومت و ادراک نادرست از هم پاشیده است. این کتاب راهنمایی عملی و صمیمانه است برای اینکه عمیقاً افراد را بشناسیم و ارتباطات خود را در خانه، محل کار و در طول زندگی تقویت کنیم. کتاب هنر شناخت افراد را محسن شعبانی ترجمه و انتشارات یوشیتا منتشر کرده است.
کتاب هنر شناخت افراد برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای تمام کسانی که به دنبال برقراری ارتباط هستند، مشتاق دیدن و دیده شدناند و میخواهند تغییر مناسبی در زندگی و خلقیات خود ایجاد کنند، مناسب است.
در بخشی از کتاب هنر شناخت افراد: هنر عمیق دیدن و دیده شدن میخوانیم
با تلختر شدن زندگی عمومی، از شیرینی زندگی خصوصی کاسته شده است. تعداد افرادی که از افسردگی رنج میبرند و مدام درحال مبارزه هستند و در میان سیل غم و اندوه، گرفتار شدهاند، بهطور فزایندهای درحال افزایش است. مکالمه با این دست از افراد، نشاندهندۀ نوع متفاوتی از مکالمات سخت نسبت به موقعیتهای پرتنشیست که در فصل گذشته توضیح دادم. در طول سه فصل بعدی، آنچه را که تابهحال درمورد نحوۀ همراهی با این افراد (افرادی که درگیر افسردگی، مبارزه و غمواندوه هستند)
آموختهام، در اختیارتان خواهم گذاشت. اگرچه اغلب کارهای کمی برای خارجکردن آنها از این شرایط وجود دارد؛ اما همواره راههایی برای درک و شناخت آنها وجود دارد.
وحشتناکترین رویارویی من با افسردگی زمانی اتفاق افتاد که یکی از قدیمیترین دوستانم به نام پیتر مارکس، به آن مبتلا شد. وقتی یازده سال بیشتر نداشتم، با او آشنا شدم و این دوستی ما تابهحال ادامه داشته است. ما خیلی اوقات با هم، بسکتبال، سافتبال، فتح پرچم و راگبی بازی میکردیم. با هم شوخی میکردیم، سربهسر یکدیگر میگذاشتیم، بالای درخت میرفتیم و تقریباً همهچیز را به سخره میگرفتیم. با هم به سینما و اپرا میرفتیم، در درسها به همدیگر کمک میکردیم و بیشتر وقتمان را با هم میگذراندیم. قدمت این دوستی به بالغ بر پنج دهه میرسد.
به قول همسرم، پیتر ترکیبی نادر از فردی عادی و غیرعادیست. او مردی نمونه بود؛ در عین زمختیِ ظاهر، از روحی لطیف و مهربان برخوردار بود. او پدری نمونه بود؛ بیشازحد باگذشت و فداکار، شوخطبع و سرشار از غرور. او شوهری نمونه بود؛ شبها قبل از ورود به خانه، ناراحتی و مشکلاتش را پشت در میگذاشت و بعد وارد خانه میشد و طوری با همسرش رفتار میکرد که گویی در تمام دنیا او تنها کسیست که بیشتر از همه دوست دارد با او حرف بزند و وقت بگذراند.
دیدگاه تان را بنویسید