این روزها که مهمترین و داغترین بحث سپهر سیاسی کشور معطوف به مباحث رای اعتماد به کابینه معرفی شده است و اذهان عمومی را یکبار دیگر از گزارهها و گزینههای فرامتنی به قلب و بطن سیاست داخلی رهنمون ساخته، شاید بد نباشد که اندک گریزی بزنیم به یک فراز تاریخی همسان و همسنخ با جلسات و فرآیند «رایاعتماد» و پیامدهای آن بر سیر تحولات چنددههای، و مروری گذرا کنیم و از آن دستمایهای سازیم برای سیاستورزی و کنشگری که فارغ از خطبندیهای سیاسی مرسوم چند دهه اخیر، میتواند الگو و پارادایم تازهای را پیش پای اضلاع و اجزای مختلف و متکثر ساخت قدرت سیاسی و در دیگر سو، جامعه مدنی در راستای حکمرانی مطلوب قرار دهد.
عموم تحلیلگران فارغ از جناحبندیهای مرسوم، وفق شاخصها و رجوع به آمار و ارقام، دولت سیدمحمد خاتمی را موفقترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران میدانند. بسیاری این موفقیت را معطوف به بهکارگیری مدیران متخصص و کاربلد در آن دولت میدانند که پربیراه هم نیست؛ اما این تمامی ماجرا هم نیست.
۲۷سال پیش در روزهایی که رقیب خاتمی، بر صندلی ریاست قوهمقننه تکیه زده بود و مجلسی با اکثریت جناح راست، عهدهدار رایاعتماد به وزرا معرفی شده بود، در اتفاقی غیرمنتظره و برخلاف پیشبینیها، کل وزرای معرفیشده از مجلس پنجم با اکثریت نسبی جناح رقیب، رایاعتماد گرفتند. این در حالی بود که برآمدن جناح چپ در انتخابات ریاستجمهوری هم خود یک شگفتانه پس از یکدههونیم رقابت پرفرازونشیب میان دو بال اصلی قدرت درونساختاری نظام جمهوری اسلامی رقم خورده بود و کمتر کسی انتظار داشت از ورای آن فضای اصطکاکی، چنین الگویی از همنوایی و همدلی سیاسی بیرون بیاید؛ رخدادی که هر چند پس از مدتی کوتاه، دیگرگونه توسط بازیگران دو اردوگاه پی گرفته شد و رفاقت باز جای خود را به رقابت بخشید. اما نمیتوان از تأثیر و تأثر آن بر ریلگذاری موفقیت و مسیر دولت تازه برآمده بهرغم همه رقابتها و قبضوبسطهای پیامدی بهسادگی گذشت.
نمونه آنکه خاتمی که بعدتر از بحرانسازیهای ۹روز یکبار گفت، از آن دوران دولتش تعبیر به «ماه عسل» میکرد. در مقایسه آن روزها با این روزها، شاید بتوان به آن برهه کوتاه تعبیر «دوران طلایی» را هم داد که دیگر شاهدش نبودیم و همواره به شکلی ممتد و متواتر شاهد افزایش چالش و رقابت تمامعیار میان اضلاع و اجزای مختلف ساخت و ساختار قدرت بودیم و «تنازع قوا» بیش از «تعامل قوا» حکمفرما بوده است.
نکته جالب آن است که وضعیت فعلی از چندین و چند جهت، تطابق تاریخی جالب و نکتهسنجانهای با آن روزها دارد. یکبار دیگر رئیسمجلس رقیب نامزد پیروز انتخابات است، یکبار دیگر مجلسی با اکثریت جناح رقیب شکل گرفته است، یکبار دیگر از ورای منازعات چنددههای سیاسی به این نقطه و گرانیگاه تاریخی رسیدهایم. البته با یک تفاوت بزرگ که میتواند تکرار همان الگو اینبار موفقیتآمیز باشد و تبدیل به یک نماد و پارادایم تازه در حکمرانی شود.
نهمین رئیسجمهوری ایران برخلاف اسلاف خود، کابینهای متشکل از طیفهای مختلف را به مجلس معرفی کرده و برای اولینبار کابینهای فراجناحی را به معرض رایاعتماد نمایندگان فرستاده است. در واقع، میتوان گفت او پاس گل طلایی و مسیر همواری پیش روی رقبا قرار داده تا با رایاعتماد نمادین به کلیت و تمامیت وزرای معرفیشده، نهتنها پروژه «وفاقملی» را در همین بدو کار تسهیل و ترفیع دهند که در ادامه نیز با الگوگیری از این بداعت، مدل تازهای از همگرایی و انسجام داخلی در راستای گذر از چالشها و انشقاقهای چند دهه اخیر که جز خسران و ضربه به منافعملی و خیرجمعی را رقم نزده و پتانسیل و ظرفیتهای بالقوه کشور و مردم را در عرصه داخلی و خارجی به مسلخ برده، شاکله و انسجام ببخشند.
هرچند در شرایط فعلی تاخیر و تعلل در آغازبهکار هر وزارتخانهای بدون وزیر، میتواند در مسیر پیشبرد امور دولت اختلال ایجاد کند، اما این چالش جدی برای دولت نخواهد بود. رایاعتماد نمادین به کلیت دولت یک بازی برد-برد برای همه بازیگران سپهر سیاسی بوده و میتواند ظرفیتهای بکر و تازهای از مدل حکمرانی متعالی و مردممدارانه را رقم زند و علاوه بر همگرایی و انسجام درون ساختاری، رضایتمندی و امیدواری عمومی مردم نسبت به حکمرانان و استنباط آنان از فضای عمومی کشور نسبت به گذر از چالشهای چند دهه اخیر را به شکلی مطلوب و مقبول ارتقا بخشد و ناخیرخواهان به این ملک و ملت را نیز مأیوس و ناامید کند.
دیدگاه تان را بنویسید