۲۶ خرداد ماه سال ۱۳۹۲ در فردای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، در حالی که همه اصلاح طلبان و اعتدالیون مسرور و خشنود از غلبه بر رقبا و پیروزی حسن روحانی در ماراتن انتخاباتی بودند، نگارنده در تیتر یک روزنامه آرمان به جای جشن و سرور در مطلبی هشداری و انذار دهنده، متذکر شدم که رسانه پاشنه آشیل دولت یازدهم است و مهمترین موضع و جایگاهی است که دولت باید آن را در یابد.
طرفه آنکه دیری نپایید که پیش بینی مورد نظر محقق شد و حسن روحانی با آن نگاه نافذ و تجربه سیاسی و کیاستش، درست از همین نقطه و گرانیگاه راهبردی ضربات مهلک و سهمگینی خورد. البته که بسیاری از خاطرات شخصی مجال طرح و عرضه در افکار عمومی را ندارد اما نکته بهت آور و عجیب آن بود که قلب اطلاع رسانی دولت به سخنگوی ستاد رقیب سپرده شده بود و این آغازی بر یک پایان بود
روحانی توفیقات غیر قابل انکاری در دولت اول خود داشت اما هیچگاه نتوانست آنگونه که بایسته و شایسته بود این اقدامات را در منظر افکار عمومی تبیین و تشریح کند و اگر در دور دوم فضای رقابتی با شعارهای تند و آتشین قائم به شخص روحانی نبود و رسم دیرین موفقیت آقای رئیس در دور دوم، معلوم نبود همان انتخابات نیز به کجا منتهی شود، کما اینکه بلافاصله بعد از انتخابات اردیبهشت ۹۶ و آن حضور کم سابقه و رای بالا، روند نزولی و شیب سقوط آنچنان طومار سرمایه اجتماعی و محبوبیت روحانی را در هم پیچید که در انتخابات ۱۴۰۰ یک سقوط آزاد در مشارکت عمومی را شاهد بودیم.
بخش اعظم این وضعیت برآمده از رویکرد رسانه ای فشل و بی برنامه ای بود که افرادی بر مصادرش بودند که هیچ قرابت معنادار و دلسوزی مشفقانه ای با گفتمان مد نظر روحانی نداشتند و حضور در مناصب رسانه ای دولت را به مثابه پله ترقی یا از نگاه کارگر و کارمند و کارفرمایی می دیدند. افرادی که برایشان فرق نمی کرد، حسن روحانی، رئیس جمهوری باشد یا ایکس و ایگرگ، آنها قائم به منافع و مصالح خودشان عمل می کردند
کاری که البته مرسوم و متداول در ساختار دولتی است اما اینجا و در حوزه رسانه کارآمدی و راهگشایی که ندارد، بلکه دولت وقت از هر طیف و جریان و دسته ای را با سخت ترین چالش ها و مصائب مواجه می کند!
به عنوان مثال در کابینه معرفی شده مسعود پزشکیان به مجلس، عطف به راهبرد وفاق گرایی و انسجام خواهی داخلی، پزشکیان کابینه ای متنوع و متشکل از جریان ها و طیف های مختلف سیاسی را بر گلوگاه های اجرایی گمارده و به مجلس معرفی کرده است و چنین نگرشی در کلان ماجرا قطعا تسهیل کننده امورات و مسیر دولت در رتق و فتق امور ملت خواهد بود.
اما در حوزه رسانه چنین نگرشی به مثابه سم مهلک و چشم اسفندیار دولت خواهد شد! در گلوگاه های رسانه ای دولت باید افرادی باشند که تا بن دندان مسلح به گفتمان پزشکیان و باورمند به ایده زمامداری و حکمرانی او باشند و نزدیک ترین قرابت معنایی را با نگرش او داشته و کوچکترین زاویه ای با مانیفست و کلان راهبرد رئیس جمهوری نداشته باشند.
چرا؟
چون اگر وزیری همسو با رئیس جمهوری نباشد و با او اختلاف نظر و دیدگاه داشته باشد، امکان تغییر ریل و تصحیح اشتباه از سوی مقام عالی دولت وجود دارد، رویه ها قابل اصلاح است و رویکردها قابل تغییر و یا افراد قابلیت جایگزینی دارند.
اما در حوزه رسانه چون ویترین و نمایه دولت است، کوچکترین اشتباه می تواند اثرات مخربی بر جای بگذارد و تصحیح آن یا غیر ممکن یا با هزینه بالاست، اینجا مخاطب افکار عمومی است نه ذینفعان در حوزه های خاص و تخصصی، اینجا اگر فرد موصوف اعتنا و باور وثیق و عمیق به مشی و منش رئیس جمهوری نداشته باشد، چگونه می تواند حامل پیام او به مخاطبان و عامل همذات پنداری میان دولت و ملت باشد؟!
پر بیراه نیست اگر بگوییم رسانه موفق یعنی دولت موفق و رسانه ناکارآمد یعنی دولت فشل و زمین گیر در افواه و افکار عمومی و کیست که نداند، افکار عمومی و برداشت آن است که مهمترین گزینه و گزاره تعیین کننده در حال و آینده دولت خواهد بود.
اینجاست که باید گفت اگر سهم خواهی در هر جا و تحت هر عنوانی باری و مشکلی بر دوش دولت است، درست همینجاست که سهم خواهی نه تنها لازم بلکه ضروری است، برای کارآمدی دولتی که می بایست ویترین و نمایه خود در ارتباط با ملت را آنگونه آراسته و پیراسته کند که خدشه ای بر روابط دولت-ملت پدید نیاید و آغازی بر ناکارآمدی و اضمحلال شود، دولت به خودی خود مشکلات پرشماری دارد و چالش های بسیار در پیش رو، رسانه آن گزاره و گزینه ای است که می تواند و می بایست حلال مشکلات و تسهیل کننده امور باشد، نه بار خاطر و نقطه آسیب و این مهم با کسانی شدنی است که باور و اعتنای وثیق و غیر قابل خدشه به دولت و گفتمان آن داشته و سودای حضور در این عرصه را پله ای برای ترقی شخصی و منافع فردی و طیفی نمی بینند و نمی دانند.
دیدگاه تان را بنویسید