زمستانی در ابتدای دهه 90 بود، با جمعی از دوستان خدمت آقای خاتمی رسیده بودیم، آنجا و در اثنای حرفهای رد و بدل شده، آقای خاتمی در آسیبشناسی دوران زمامداری گفت: بزرگترین اشتباه من در دولت اصلاحات آن بود که به اندازه رای 7 میلیونی رقیب و وزن و اعتبار آنان در اتمسفر سیاسی به طیف مقابل در کابینه جایگاه ندادم!
اکنون 12 سالی از آن ماجرا گذشته و سرمای زمستان، جایش را به گرمای تابستان داده است، از دولت اصولگرای احمدینژاد به دولت اصلاحطلب مسعود پزشکیان رسیدهایم و از حسن اتفاق داغترین بحث روز سیاسی هم معرفی کابینه چهاردهم است.اگر روی کاغذ بخواهیم نگاه کنیم، مسعود پزشکیان کابینهای نه یکدست اصلاحطلب و نه مملو از چهرههای جریان رقیب که میانهای با تراز مثبت با سمت و سوی اصلاحطلبی را چینش و آرایش بخشیده است. اما همین انتخاب معتدلانه نیز برتافته نشده و موج تندی از انتقادات پردامنه را به همراه داشته است. نکته جالب توجه در این میان آن است که طیفی از منتقدان، نه جوانان احساسی و هیجانی به اقتضای سنی و نه از تازهآمدگان به صحنه و سپهر سیاسی و ناآشنا به عرصه غامض و پیچیده سیاستورزی هستند، کسانی که در 45 سال اخیر یا در عرصه قدرت بودهاند یا در قامت کنشگر منتقد و به هر تقدیر دور و کور بر این فضا و ضرورتها و اقتضائات آن نیستند.
معالاسف در بنیانهای فکری و عقیدتی جامعه ما کمابیش نگاه صفر و صدی و افراطی و تفریطی ریشهدار و مورد اعتنا و جاری و ساری بوده و اگر اکنون عدهای بیمحابا و از روی هیجان و موج به راه افتاده در شبکههای اجتماعی به گلایه و انتقاد شدید از دولت تازه آمده، آن هم در آغازین گام خود یعنی معرفی کابینه میپردازند، نمیتوان خرده چندانی به آنان گرفت، اما از سیاسیون کارکشته و بلدکار که هم پیدا و پنهان صحنه سیاست را میدانند و میفهمند و هم به شرایط و وضعیت کشور وقوف و اشراف بیشتری دارند، چنین واکنشهایی عجیب و گاه تاملبرانگیز است.
اگر مسعود پزشکیان فعال مطلق و کنشگر تام و تمام معرفی کابینه بود و اضلاع و اجزای دولت را نیز با طیب خاطر و بدون ملاحظات بدیهی ساخت قدرت میچید، باز طبیعی بود که این مهم از سوی برخی آحاد جامعه مورد نقد و انتقاد قرار گیرد و معترض و معارض داشته باشد، این اصل بدیهی را که کنار بگذاریم، از وضعیت خاص و احساسی پیامد فراز و فرودهای چند سال اخیر نیز که آستانه تحمل جامعه را پایین آورده که بگذریم، بخشی از انتقادات را نیز که عطف به ایدهآلنگریهای مرسوم بدانیم، دو دسته از منتقدان پیرامون معرفی کابینه باقی میمانند.
اول آنانی که معتقد هستند کابینه معرفی شده، کارآمد نیست و نمیتواند همسو با گفتمان پزشکیان به رتق و فتق امور کشور و حل ابربحرانهای موجود بپردازد.
دوم آنانی که به علت عدم بهکارگیری گزینههای مطلوب و مدنظر از طیف و جناح خود یا ناهمسو با گفتمان سیاسی مدنظرشان منتقد این معرفی کابینه با این ترکیب و چینش هستند.
در مورد اول باید نقد و انتقادات را شنید و البته از آنان خواست که فرصت و مجالی برای ابراز وجود کابینه چهاردهم به دولت بدهند و آنگاه اگر همسو با وعدهها و انتظارات عمل نشد به نقد و گلایه و انتقاد و بازخواست بپردازند که هیچگاه فرصت برای بیان نقد و گلایه دور و دیر نخواهد بود. اما در خصوص طیف دوم باید گفت که آنان را باید به چند ماه پیش عودت و رجوع داد که شرایط کشور چه بود و آنان چه فضایی را برای کنشگری سیاسی خود متصور بودند و کابینه مستقر با همه قوتهای متصوره با کابینه عاجل با همه نقدهای وارده چه تفاوت ملموس و معناداری دارد؟! حال که دولتی همسو با کلان گفتمان اصلاحطلبی بر سر کار آمده و شاید بتوان گفت معجزهای غیرمنتظره در پیامد فضای چند سال اخیر رخ نموده است، به جای دمیدن بر تنور یأس و ناامیدی، حقایق و واقعیتها را ببینند و انصاف و عدالت را در گفتار و رفتار مدنظر قرار دهند.
در تکمله و حاشیه مهمتر از متن هم یادآور شوم که چه پیشا و چه پسا معرفی کابینه، مسالهای که بیش و پیش از هر گزاره و نکتهای دولت چهاردهم را در آغازین گام با چنین وضعیتی روبهرو ساخته، فقدان رویکرد سازنده و انسجام گفتاری و عملکردی در حوزه رسانه بوده است، رسانه دولت در مقام کنشگر رسانهای که نبوده و نتوانسته روایت خود را در جنگ همیشگی روایتها به کرسی افکار عمومی بنمایاند، حتی از واکنشهای رسانهای سنجیده و به موقع نیز بیبهره بود و ابتر و فشل عمل کرده و اصلا چیزی برای عرضه و ارایه نداشته و باید هر چه سریعتر فکری عاجل برای ساماندهی این عرصه اولویتدار در دولت چهاردهم انجام پذیرد.
دیدگاه تان را بنویسید