ارسال به دیگران پرینت

مطالبه‌گری اجتماعی

سهم‌خواهی سیاسی یا مطالبه‌گری اجتماعی

به آخرین لحظات و ساعت‌های معرفی کابینه چهاردهم نزدیک می‌شویم، فرآیندی ماراتن‌گونه و پرفرازونشیب که به درازا انجامیدن آن فراتر از انتظارها، خود نشانگر آن است که شخص رئیس‌جمهوری و تیم همراه او با چه فرازوفرودها و قبض‌وبسط‌هایی مواجه بوده است.

سهم‌خواهی سیاسی یا مطالبه‌گری اجتماعی

به آخرین لحظات و ساعت‌های معرفی کابینه چهاردهم نزدیک می‌شویم، فرآیندی ماراتن‌گونه و پرفرازونشیب که به درازا انجامیدن آن فراتر از انتظارها، خود نشانگر آن است که شخص رئیس‌جمهوری و تیم همراه او با چه فرازوفرودها و قبض‌وبسط‌هایی مواجه بوده است. البته که تغییر دولت و ریل‌گذاری تازه ساختار اجرایی آن‌هم در دولت فربه و بسیط در ساخت قدرت جمهوری اسلامی، به‌خودی‌خود امری شاق و سخت است؛ با توجه به شرایط خاص برآمدن این دولت و انتخابات ازپیش‌برنامه‌ریزی‌نشده. به‌خصوص آنکه مسعود پزشکیان سابقه حزبی و تشکیلاتی نیز نداشته و تیم و حلقه مدیران سیاسی همانند آنچه گرداگرد هاشمی یا خاتمی و حتی احمدی‌نژاد وجود داشت، برای او مهیا نبوده است و در این فرصت کم و این فقدان حلقه خواص شناخته‌شده پیرامونی و شرایط عمومی کشور، کار او دو صد چندان سخت‌تر نیز بوده است.

عطف به همین عقبه و سابقه، حال سوال اینجاست که به‌عنوان حامی گفتمانی مسعود پزشکیان یا دغدغه‌مند شرایط و اوضاع و احوال کشور، واکنش ما در این لحظات تعیین‌کننده و حساس باید چگونه باشد؟ آیا رای دادن در روز انتخابات از ما رفع تکلیف می‌کند و می‌بایست کنج عافیت بجوییم و یا سکوت اختیار کنیم تا پزشکیان و همراهان با طیب‌خاطر به قلب ماجرا بزنند و نیازی به یاری و همراهی ما ندارند؟ یا آنکه مطالبه‌گری ما از آن حیث که تعبیر به سهم‌خواهی نگردد، از حیز انتفاع ساقط شود و ما حکم یک تماشاچی صرف را داشته باشیم و در نهایت پس از حدوث واقعه لب به تمجید یا گلایه بگشاییم؟

شاید در پاسخ به این سوالات در ابتدا لازم باشد گریزی کوتاه و مختصر به اردیبهشت سال۱۳۹۶ بزنیم؛ جایی که سرمایه اجتماعی در رفیع‌ترین قله خود قرار داشت و بیش از ۴۱ میلیون شهروند به میدان انتخابات آمدند تا بعد از ۴۰سال حکومت‌داری و فرازونشیب‌های بسیار و تبلیغات و… به دو روحانی شناخته‌شده در نظام رای دهند. از فردای آن انتخابات شورانگیز اما سیر وقایع مسیری دیگرگونه یافت و چند انتخابات مأیوس‌کننده نشان داد که سرمایه اجتماعی چه تقلیل و فروکاستی یافت که البته متغیرهای متعدد و فراوانی در آن دخیل بودند.

 

اما در وجه ایجابی بی‌گمان معرفی کابینه دوازدهم تاثیر بسزایی در ثبت چنین وضعیتی داشت. جایی که روحانی برخلاف وعده‌های تند و آتشین در موسم انتخابات و برخلاف انتظارات کابینه‌ای را چید که باب میل حامیان و نیز همسو با انتظارات نبود. بدون شک اگر قرار بود روند نزولی چند انتخابات اخیر، آن‌هم با توجه به حوادث تلخ و ناگوار ۱۴۰۱ و نیز افزایش سنگین فشارها بر معیشت مردم طی ۳سال اخیر، ادامه یابد، معلوم نبود که وضعیت مشارکت در چه وضعیتی قرار می‌گرفت و مشارکت دور اول و دوم در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری نشانه‌ای بود از احیای ولو اندک سرمایه اجتماعی نحیف‌شده و شاید آخرین فرصتی که بخش‌های زیادی از لایه‌های مختلف و متکثر جامعه به منتخبی دادند که از احقاق حقوق محذوفان چند دهه اخیر از ساختار قدرت گفت از حضور جوانان و زنان و اقوام و اقلیت‌های مذهبی در بدنه قدرتی که از آنان دریغ شده بود و می‌توانست و می‌تواند احیاگر سرمایه اجتماعی در بین صنوفی باشد که چشم به شعارهای حق‌گرایی و انصاف‌ورزی و عدالت‌محوری رئیس‌جمهوری دوختند و امید دارند که تبلور آن را در همین وهله آغازین دولت چهاردهم ببینند و تفاوت را حس کنند.

وقتی مسعود پزشکیان از «دولت وفاق ملی» گفت، این امیدواری دوچندان نیز شد؛ چراکه دولت وفاق ملی به‌معنای به‌کارگیری از لایه‌های مختلف و متنوع از متخصصان و کارآمدان، بیرون‌مانده از حلقه‌های مدیران همیشگی قابل تفسیر و تعبیر بود؛ اما طی چند روز گذشته و با اخبار ضدونقیضی که از معرفی افراد کابینه به گوش می‌رسد، کابینه وفاق ملی به مثابه شرکت سهامی سیاسی دیده شده که از طیف‌های مسبوق به سابقه هر کدام بخشی و نقشی در دولت داشته باشند و وفاق ملی به معنای وفاق سیاسی گرفته شده است که اگر این وضعیت محقق شود، به معنای آن خواهد بود که در بر همان پاشنه قبلی خواهد چرخید و این می‌تواند ضربه‌ای مهلک و بزرگ به سرمایه اجتماعی دولت در همین آغازین گام بزند، دولتی که آن سرمایه هنگفت سال۱۳۹۶ را هم در چنته و انبان خود ندارد و یک مختصر امید نحیف ایجادشده‌ای دارد که شکننده و بر لبه تیغ است. حال ما چه می‌توانیم انجام دهیم؟

واقعیت آن است که اگر سیاستمداران و اصحاب مکنت و قدرت اندوخته‌های رسانه‌ای و سیاسی پروپیمانی دارند، مردم عادی هم چنته خالی ندارند و با بهره‌گیری از ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های کوچک و اندک خود می‌توانند در هم‌افزایی و همنوایی با یکدیگر صدای بلند و رسایی داشته باشند، فقط کافی است سکوت و انفعال نداشته و مطالبه‌گری مشفقانه و خیرخواهانه را در کنار یکدیگر پی بگیرند و بر شاخص‌های اعلامی رئیس‌جمهوری تاکید و تصریح ورزند و از الصاق برچسب سهم‌خواهی نترسند! مگر نه این است که مردم صاحبان اصلی مملکت هستند، مگر نه اینها به رئیس‌جمهوری رای دادند که از تغییر و اصلاح می‌گفت، مگر نه این است که همین مردم در تلاطم‌های پیش رو بزرگترین سرمایه دولت برای عبور از مشکلات و موانع هستند؟

آنان در این بزنگاه حق و وظیفه دارند که مطالبه‌گری کنند و یاریگر رئیس‌جمهوری در برابر فشارهای سیاسیون باشند تا آنکه بعدتر انگشت حسرت بگزند و دچار یأس و ناامیدی شوند که خیر و صلاح دولت و ملت بی‌شک در چنین فرآیندی نخواهد بود.

 

منبع : هم میهن
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه