ارسال به دیگران پرینت

معرفی کتاب | معرفی کتاب تاریخ بیهقی

اگه به متون کلاسیک فارسی علاقه مند هستید این مطلب را از دست ندهید | معرفی کتاب تاریخ بیهقی

احتمالاً نام تاریخ بیهقی را شنیده باشید. این کتاب مهم، نوشته‌ی ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی است که به تاریخ پادشاهی خاندان غزنوی می‌پردازد.نوجوانانی که به متون کلاسیک فارسی علاقه‌مند هستند از این کتاب لذت خواهند برد.

اگه به متون کلاسیک فارسی علاقه مند هستید این مطلب را از دست ندهید | معرفی کتاب تاریخ بیهقی

معرفی کتاب تاریخ بیهقی

احتمالاً نام تاریخ بیهقی را شنیده باشید. این کتاب مهم، نوشته‌ی ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی است که به تاریخ پادشاهی خاندان غزنوی می‌پردازد.نوجوانانی که به متون کلاسیک فارسی علاقه‌مند هستند از این کتاب لذت خواهند برد.

کتاب  تاریخ بیهقی  به قلم  مژگان شیخی  یکی از آثار منتشر شده ذیل مجموعه‌ی «قصه‌های شیرین ایرانی»‌ است. نگارنده این اثر را با اقتباس‌ از کتاب مشهور  ابوالفضل بیهقی ،‌ به شیوه‌ای برای نوجوانان به تالیف درآورده که از دشواری متون کلاسیک به دور باشد. داستان‌های این مجموعه با وسواس و دقت ویژه‌ای انتخاب شده‌اند و شیرینی مطالعه‌ی آن تا مدت‌ها بر جانتان خواهد نشست.

درباره کتاب تاریخ بیهقی:

احتمالاً نام تاریخ بیهقی را شنیده باشید. این کتاب مهم، نوشته‌ی ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی است که به تاریخ پادشاهی خاندان غزنوی می‌پردازد. 

حکایت بردار کردن حسنک وزیر،‌ آمدن حسن میمندی به بلخ، داستان هارون‌الرشید و یحیی برمکی و مرگ خواجه احمد میمندی از جمله داستان‌های منتخب این کتاب هستند.

درباره مجموعه قصه‌های شیرین ایرانی:

این مجموعه شامل مهم‌ترین متون کلاسیک ادبیات فارسی است که توسط بهترین نویسندگان بازنویسی شده و با نثری روان در اختیار مخاطبان نوجوان قرار گرفته است. از میان دیگر آثار مجموعه قصه‌های شیرین ایرانی می‌توان به هزار و یک شب، هفت اورنگ،‌ مثنوی معنوی و کلیله و دمنه اشاره کرد.

کتاب تاریخ بیهقی مناسب چه کسانی است؟

نوجوانانی که به متون کلاسیک فارسی علاقه‌مند هستند از این کتاب لذت خواهند برد.

ابوالفضل بیهقی را بیشتر بشناسیم:

یکی از تاثیرگذارترین و مهم‌ترین مورخان و نویسندگان ایرانی که خدمتی بزرگ به تاریخ و فرهنگ این سرزمین کرد، کسی جز ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی نیست. او در دوران حکومت غزنویان یعنی به سال 385 هجری قمری در حارث آبادِ سبزوار متولد شد و پس از اتمام تحصیلات خود در شهر نیشابور، توانست وارد درباره محمود غزنوی شود.

بیهقی پس از مرگ دبیر دیوان شاهی که بونصر مشکان نام داشت، توانست در جایگاه او قرار بگیرد و پس از سال‌ها و به حکومت رسیدن مسعود غزنوی، مقام صاحب دیوان رسالت را از آن خود کرد و به یکی بزرگان دربار تبدیل شد.

با این حال نام او در تاریخ ایران همواره به خاطر نوشتن کتاب ارزشمند تاریخ بیهقی ماندگار و جاودان مانده است. او پس از آنکه به خاطر دسیسه‌های درباریان و خشم پادشاه مدتی در زندان بود، پس از آزادی نگارش این اثر را آغاز کرد و متاسفانه تنها از 30 جلد کتاب تاریخ بیهقی تنها 6 جلد آن به دست آیندگان رسیده است.

در بخشی از کتاب تاریخ بیهقی می‌خوانیم:

حسنک را دستگیر کردند و به زندان بردند. بعد هم او را از شهر بُست به هرات آوردند. بوسهل زوزنی، مشاور سلطان‌مسعود، او را به نوکر خودش، علی رایض، سپرد. به او گفت تا می‌تواند، حسنک را اذیت کند؛ خوار و خفیفش کند. کسی به بوسهل چیزی نمی‌گفت و مؤاخذه‌ای در کار نبود. او هر کار دلش می‌خواست، می‌کرد و هر شدّت عملی به کار می‌برد. بوسهل هر روز دستور می‌داد که بیشتر و بیشتر حسنک را آزار دهند. کار به جایی رسید که مردم فهمیدند. اعتراض کردند و به او گفتند: «حالا که حسنک در بند است، این کارها را می‌کنی؟ مرد، آن کسی‌ست که موقعی که قدرتمند است، گذشت کند و ببخشد.»

علی رایض، حسنک را در بند و زنجیر کرده بود و او را از هرات به بلخ می‌برد. در راه با او بدرفتاری می‌کرد. خوار و کوچکش می‌کرد. در همان موقع، امیرمسعود هم با همراهیانش به بلخ می‌رفت. رفتار علی رایض را با حسنک دید؛ هرچند علی رایض بعدها می‌گفت: «بوسهل مرتّب به من می‌گفت که با حسنک رفتار خیلی بدی داشته باشم و تا می‌توانم، آزارش بدهم و او را کوچک کنم؛ ولی از ده تا چیزی که به من می‌گفت، فقط یکی‌اش را انجام می‌دادم.»

حسنک را به بلخ بردند و زندانی کردند. در آن‌جا، بوسهل گاه و بیگاه نزد سلطان‌مسعود می‌رفت. به شکل‌های گوناگون به او می‌گفت که حسنک را باید دار زد. سعی می‌کرد هر طوری شده، سلطان را به این کار راضی کند. امیرمسعود سکوت می‌کرد و چیزی نمی‌گفت. به هر حال، حسنک، وزیر پدرش بود. نمی‌شد به راحت هر حکمی برای او صادر کرد. ولی بوسهل آن‌قدر زیر گوش امیر گفت و گفت تا سرانجام امیرمسعود گفت: «برای کشتن این مرد، بهانه‌ای لازم است! دلیل و مدرک می‌خواهد.»

بوسهل گفت: «چه دلیلی از این بزرگ‌تر که او قرمطی است؛ و پیرو خلفای مصر است؟ خلعت مصریان را قبول کرده و خلیفه‌ی بغداد را آزرده. او با این کارش باعث شد رابطه‌ی خلیفه و سلطان‌محمود سرد شود. هنوز که هنوز است، خلیفه از خلعت گرفتن حسنک می‌گوید و ناراحت است.» امیر گفت: «با همه‌ی این حرف‌ها، بگذار فکر کنم. هنوز در مورد کشتنش شک دارم.»

منبع : کتابراه
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۱ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه