ارسال به دیگران پرینت

معرفی کتاب | معرفی کتاب نشخوار ذهنی

اگر به موضوعات روز علم روان‌شناسی علاقه‌مندی بخون | معرفی کتاب نشخوار ذهنی

اگر به موضوعات روز علم روان‌شناسی علاقه‌مندید و خواهان مطالعه‌ی جدیدترین آثار در زمینه‌ی شناخت فردی هستید، کتاب نشخوار ذهنی را به شما توصیه می‌کنیم. تمامی دوست‌داران کتاب‌های خودیاری و مدیریت ذهن، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

اگر به موضوعات روز علم روان‌شناسی علاقه‌مندی بخون | معرفی کتاب نشخوار ذهنی

معرفی کتاب نشخوار ذهنی

اگر به موضوعات روز علم روان‌شناسی علاقه‌مندید و خواهان مطالعه‌ی جدیدترین آثار در زمینه‌ی شناخت فردی هستید، کتاب نشخوار ذهنی را به شما توصیه می‌کنیم. تمامی دوست‌داران کتاب‌های خودیاری و مدیریت ذهن، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

پرفروش‌ترین کتاب ملی آمریکا در حوزه‌ی روان‌شناسی را به قلم  اتان کراس  بخوانید! کتاب  نشخوار ذهنی  که یکی از پرمخاطب‌ترین آثار ادبیات خودیاری به‌شمار می‌آید، موضوعات جذابی همچون گفت‌وگو با خود و مدیریت ذهن را مورد کاوش و بررسی خود قرار می‌دهد.

درباره‌ی کتاب نشخوار ذهنی

واشنگتن پست در سال 2021 اثر جدید اتان کراس (Ethan Kross)، یعنی کتاب نشخوار ذهنی (Chatter: The Voice in Our Head, Why It Matters, and How to Harness It) را به‌عنوان بهترین کتاب روان‌شناسی سال معرفی کرد. نویسنده در این اثر به مبحث گفت‌وگو با خود که یکی از پردامنه‌ترین و جنجالی‌ترین موضوعات روز علم روان‌شناسی محسوب می‌شود، پرداخته است. کتاب نشخوار ذهنی که اندکی پس از انتشار به زبان فارسی برگردانده شد، در دسته‌ی کتاب‌های خودیاری و کنترل ذهن قرار می‌گیرد.

اگر ما به یک غریبه بگوییم که گاهی‌اوقات با خودمان صحبت می‌کنیم، به احتمال زیاد با واکنش تمسخرآمیز او یا در بهترین حالت با این توصیه روبه‌رو می‌شویم که لازم است در اسرع وقت به یک مشاور یا روان‌شناس مراجعه کنیم. اما واقعیت این است که در ذهن تک‌تک ما گفت‌وگوها و سروصداهایی وجود دارد که راه گریزی از آن‌ها نداریم. هنگامی که ما فکر می‌کنیم، در حقیقت مشغول صحبت کردن با خودمان هستیم. شاید این نکته را فلاسفه، قرن‌ها پیش از میلاد مسیح در یونان به خوبی دریافته بودند و از همین جهت بود که می‌گفتند زبان و تفکر دو روی یک سکه هستند! حالا اتان کراس نیز قصد دارد پس از گذشت چندین قرن، این نکته‌ی مهم را در قالب کتاب نشخوار ذهنی یادآوری کند.

اتان کراس معتقد است هنگامی که ما با خود صحبت می‌کنیم، دو نیروی بالقوه درونمان وجود دارد: یکی مربی درونی و دیگری منتقد درونی. مادامی که ذهن آدمی در وضعیت اندیشیدن به‌سر می‌برد، در حال صحبت کردن با خود نیز هست. در جریان این صحبت‌ها، هر زمان که ما با مشکلی بیرونی مواجه می‌شویم، خواستار ارتباط با مربی درونمان هستیم و در حقیقت از او می‌خواهیم که راه درست را به ما نشان دهد و ما را از اضطراب و نگرانی برهاند. اما اتان کراس در ادامه‌ی مباحث خود در کتاب نشخوار ذهنی، به نقش منتقد درون هم اشاره می‌کند.

زمان‌هایی که با مشکلی روبه‌رو می‌شویم، بسیار پیش می‌آید که علاوه‌بر مربی درونمان، سروکله‌ی منتقد درون هم پیدا می‌شود و جریان گفت‌وگو را به‌دست می‌گیرد. او که نقش احتذار را برعهده دارد، در چنین موقعیت‌هایی راهنمای خوبی برای ما نخواهد بود. آنچه که ما در کتاب نشخوار ذهنی می‌آموزیم این است که از هر کدام از این نیروها، چگونه باید بهره بگیریم و چطور آن‌ها را مدیریت کنیم. اتان کراس در این اثر پرفروش خود، ابتدا به این موضوع می‌پردازد که اساساً چرا ما با خود صحبت می‌کنیم و سپس ما را با این پدیده بیشتر آشنا می‌کند. کراس به ما می‌آموزد که چگونه می‌توانیم این افکار را مدیریت کنیم تا شاهد تأثیرات مثبت آن‌ها بر زندگی‌مان باشیم. کتاب نشخوار ذهنی از اتان کراس را موسسه انتشارات فلسفه با ترجمه‌ی شاهین غفاری به چاپ رسانده است.

کتاب نشخوار ذهنی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به موضوعات روز علم روان‌شناسی علاقه‌مندید و خواهان مطالعه‌ی جدیدترین آثار در زمینه‌ی شناخت فردی هستید، کتاب نشخوار ذهنی را به شما توصیه می‌کنیم. تمامی دوست‌داران کتاب‌های خودیاری و مدیریت ذهن، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب نشخوار ذهنی می‌خوانیم

آن روز بعدازظهر روی تخت بیمارستان بیدار شد. از این‌که زنده است شگفت‌زده شد؛ با این حال می‌دانست که زندگی‌اش برای مدت طولانی، مثل سابق نخواهد شد. صدای درونی او به آن شکلی که همیشه می‌شناخت، او را ترک کرده بود. او بعداً گفت «افکار گفتاری من حالا بی‌ثبات و پاره‌پاره بود و با سکوت‌های منقطع، مختل می‌شد. من تنها بودم. در آن لحظات فقط با ریتم ضربان قلبم تنها بودم.» او حتی با افکار خود هم تنها نبود، زیرا اصلاً افکاری نداشت.

حافظه‌ی کاری او از کار افتاده بود و این باعث می‌شد که ساده‌ترین کارها را نتواند انجام دهد. به نظر می‌رسید که لوپ فونولوجیکال او از هم گسیخته. گفتگوی او با خودش خاموش شده بود. او دیگر توانایی سفر ذهنی در زمان و دیدن گذشته و تجسم آینده را نداشت. جیل به حدی احساس آسیب‌پذیری می‌کرد که پیش از این هرگز در تصورش نمی‌گنجید، گویی در فضای بی‌نهایت چرخ می‌خورد. او در خاموشی و بی‌کلامی خود، نمی‌دانست که آیا کلمات هرگز به‌طور کامل به زندگی و ذهن او بازخواهندگشت یا خیر. او بدون درون‌نگریِ کلامی، دیگر به آن شکلی که سراغ داشت، انسان نبود. جیل بعد از بهبودی گفت «من، خالی از کلام و پردازش زبانی، احساس می‌کردم که از زندگی قبلی خود گسسته شده‌ام.»

از همه مهم‌تر این بود که او هویت خود را از دست داده بود. روایتی که او با کمک صدای درونی خویش در طی حدود چهل سال ساخته بود، ناپدید شده بود. به تعبیر خودش «آن صداهای کوچک درون سر»، او را او کرده بودند؛ اما حالا آن‌ صدا خاموش شده بود. او می‌گفت «پس آیا من هنوز من بودم؟ چه‌طور هنوز می‌توانستم دکتر جیل بولت تیلور باشم وقتی که دیگر تجربیات، افکار، و تعلق خاطرهای عاطفی او را نداشتم؟»

منبع : کتابراه
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه