۴۰۲ سال پیش در چنین روزی شاه عباس بزرگ جزیره هرمز را آزاد کرد؛ جزیرهای که ۱۱۵ سال زیر یوغ پرتغالیها بود. در ۱۴۹۷ م. واسکودوگاما پرتغالی از دماغه امید نیک در جنوب آفریقا گذشته و با دور زدن راه زمینی در قلمروهای اسلامی توانست مسیر دریایی را از آتلانتیک به اقیانوس هند بیابد.
این آغاز دسترسی اروپاییان به آسیا بود. در ۱۵۰۵ م. مانوئل یکم پادشاه پرتغال، سیاست توسعهطلبی و کنترل شاهراههای بازرگانی در آفریقا و آسیا را دنبال کرد. دو سال بعد همزمان با سالهای آغازین فرمانروایی شاه اسماعیل صفوی، نیروهای پرتغالی به فرماندهی آلفونسو دو آلبوکرک جزیره هرمز را که مهمترین بارانداز شرق و بزرگترین بندر بازرگانی ایران بود با ٢۶ کشتی تسخیر کرده و قلعهای را در شمال جزیره ساختند. پرتغالیها هرمز را مستعمره خود کرده و ملوک هرمز تحت فرمان آنان قرار گرفتند. فتح هرمز موازنه قدرت را تغییر داده و کنترل بازرگانی میان هند و اروپا را به پرتغال سپرد.
در اکتبر ۱۵۰۷ م. آلبوکرک با فرستادگان شاه اسماعیل در جزیره هرمز دیدار کرد. شاه چندان نگران اشغال هرمز نبود چرا که پرتغالیها را دوست بالقوه اروپایی ایران در نبرد با عثمانیها و مملوکها میدانست. قراردادی میان ایران و پرتغال امضا میشود.
آلبوکرک سفیر بهمراه دو توپ جنگی (نخستین توپهای ارتش ایران) برای شاه میفرستد و قول ساختن ناوگان میدهد. پرتغالیها اما به مفاد قرارداد عمل نکرده و به ایران کشتی نداده و در میانه تهاجم عثمانی در کنار ایران نایستادند. شاه که در چالداران شکست خورده بود، نتوانست آنان را تنبیه کند.
جانشینان شاه اسماعیل توانایی بازپسگیری هرمز را نداشتند و گرفتار دفاع از ایران در برابر هجوم ترکان عثمانی و ازبکان بودند. در نتیجه، پرتغالیها قشم٬ گمبرون و مسقط را بدون هیچ مقاومتی از سوی ایران اشغال کردند. تا اینکه شاه عباس خردمندترین شهریار ایران پس از اسلام٬ بر تخت مینشیند.
پرتغالیها سودای تسخیر بحرین را در سر داشتند. پس در ۱۵۲۱ م. به فرماندهی آنتونیو کوریا و نیروهای هرمزی به رهبری ناخدا رئیس شرفو هرمزی مشترکا به بحرین حمله کرده و مقرنبنزامل حاکم بحرین و احسا از آل جبر را برکنار کردند. هرمزیهای سنی اما در میان شیعیان بحرینی محبوبیتی نداشتند.
در ۱۶۰۲ م. فیروز شاه امیر هرمز و دست نشانده پرتغال٬ رکنالدین مسعود برادر وزیر خود (شرف الدین لطفالله) را حاکم بحرین میکند. رکن الدین که سودای براندازی حاکمیت پرتغالیهای اشغالگر و ملوک هرمز داشت به تحریک بحرینیها دست زده و بحرینیها فرماندار نظامی هرمزی را به صلیب میکشند.
رکن الدین اما از انتقام پرتغالیها میترسید. پس در نامهای به خواجه معینالدین فالی از متنفذین فارس٬ استمداد طلبید. معینالدین به اللهوردی خان اوندیلادز٬ حاکم فارس و سردار بزرگ گرجیتبار که عثمانی و ازبک را شکست داده بود٬ گفته و وی نیز شاه را از این فرصت تاریخی آگاه میسازد.
الله وردی خان گروهی از تفنگچیان را به همراهی معینالدین به یاری رکنالدین روانه نمود. خواجه به بحرین رفته و با کمک عموزادهاش٬ رئیس منصور بحرین را بازپسمیگیرد. تلاشهای پدرو کوتینو فرمانده پرتغالی هرمز و فیروز شاه امیر هرمز برای اشغال مجدد بحرین نیز به سرانجامی نمیرسد.
با بازپسگیری بحرین، شاه عباس سودای آزادسازی نواحی اشغالی نمود. در این میان٬ فیلیپ سوم شاه اسپانیا که بر پرتغال نیز فرمان میراند، هیأتی را به ریاست کشیش آنتونیو دوگوا بهمراه ژرمینو داکروز و کریستوفر دااسپریتوس سانتو روانه ایران ساخت که در اوت ۱۶۰۲ در مشهد به حضور شاه رسیدند.
این فرستادگان گذشته از تبلیغ مسیحیت٬ میخواستند که منافع پرتغال در ایران را که پس از فتح بحرین زیر ضرب بود احیا کنند و ایران را از عقد قرارداد بازرگانی با بریتانیا بازدارند. فیلیپ سوم نیز در نامهای به شاه عباس نوشته بود که بهتر است حاکم فارس بحرین را به امیر هرمز که باجگزار پادشاه اسپانیاست پس بدهد و شکایت کرده بود که اللهوردی خان با پیش گرفتن روش غیر دوستانه قلعههای آنها را اشغال کردهاست! شاه عباس اما پاسخ میدهد: «بحرین طبق اسناد موجود و فرهنگ مردم آن جزئی از قلمرو ایران بوده است و وی بر سر قلمرو ایران با کسی مذاکره و مصالحه نخواهد کرد و اگر پادشاه اسپانیا از آن گوشه جهان مدعی بحرین است تنها از طریق جنگ میتواند آن را از ما بگیرد که گمان نمیکنم در جهان ارتشی یافت شود که بتواند با سرباز ایرانی مصاف دهد... میهمان نوازی خصلت ما است، ولی این آخرین بار باشد که چنین پیامی برای ما بیاوری!» شاه اما نقشهای در سر داشت.
چندی بعد٬ لوئیس پرهیرا دولاسردا سفیر اسپانیا و پرتغال٬ شاه عباس را در ارمنستان در میانه جنگ ایران و عثمانی دیدار کرد تا قرارداد صلحی با ایران امضا کند و شاه را از تصرف هرمز بازدارد. فیلیپ وعده خود جهت اتحاد با ایران بر ضد عثمانی را تکرار کرد، هر چند که گامی عملی برنمیداشت.
این وعدههای توخالی برای ارسال تجهیزات نظامی به ایران، شاه عباس را به خشم آورده و تصمیم نهایی خود برای بازپسگیری هرمز اشغالی را گرفت. پس به اللهوردی خان دستور داد گمبرون را از تصرف پرتغالیها خارج سازد و او فرزندش امامقلی خان را مأمور این کار کرد. گمبرون در ۱۶۱۳ م. آزاد شد.
بلشیور واپسین سفیر اسپانیا٬ در اصفهان شاه را اندکی پس از خرد کردن ترکان عثمانی بدست ارتش ایران در جنگ قارص دیدار نمود. اما چون وعدههای تکراری داشت٬ پاسخ شاه این بار قاطعتر از پیش بود: «بحرین از اجدادم به من به ارث رسیده و برای منافع ایران بیشتر مورد نیاز است تا مصالح امیر هرمز!»
شاه دریافته بود که بدون ارتباطات خارجی نمیتواند بخشهای اشغالشده کشور را پس بگیرد. پس بسطامبیگ، دنگیزبیگ روملو و رابرت شرلی بریتانیایی را به اروپا میفرستد تا روندهای بینالمللی را دریابد؛ روندهایی که نمایانگر درهمتنیدگی رخدادها از هند تا هرمز بود و شاه می دانست کجا بایستد.
شاه عباس متوجه گشته بود که رقابتی بینالملی میان پرتغال و هلند آغاز شده به گونهای که هلندیان توانسته بودند پرتغالیان را از سیلان و جاوه بیرون کرده و مستعمرات پرتغال در هند را به خطر بیندازند. اهمیت هرمز دو صد چندان شده بود چرا که درآمد هرمز از مستعمرات پرتغال در آسیا بیشتر بود.
شاه عباس خردمند با نبوغ بیهمتای خود روندها را دریافته و برای سرکوبی پرتغالیها دست دوستی به سوی بریتانیا دراز کرده و خواستار مشارکت نیروی دریایی کمپانی هندشرقی انگلستان در جنگ با پرتغال و اسپانیا شد. شاه عباس میدانست که نیرومندی در میدان باید با مانور در دیپلماسی همراه باشد!
ارتش ایران به فرماندهی امامقلی خان از خشکی و نیروهای انگلیسی از دریا به مدت چهل روز هرمز را محاصره کرده تا اینکه نیروهای ایرانی در جزیره پیاده شدند. در دریا نیز آتش برقرار گشته، کشتیهای بریتانیایی ناوگان پرتغالیها را به توپ بسته و بزرگترین کشتی آنان سانپدرو را غرق کردند.
نبرد فتح قلعه ۷۲ ساعت طول کشید. پس از جنگی سخت٬ مدافعان باقیمانده پرتغالی همگی تسلیم شده و قلعه در۲۳ آوریل ۱۶۲۲ به دست ایرانیان افتاد. در ٣٠ آوریل ١۶٢٢ جزیره هرمز به کلی آزاد میشود. جالب آنکه٬ بازپسگیری هرمز از پرتغالیها همزمان با بازپسگیری قندهار از امپراتوری مغولان هند شد.
شاه عباس بزرگ پس از ٢۴ سال صبر استراتژیک سرزمینهای اشغالی را آزاد کرده و هرمز را به مام میهن بازگرداند. امروزه در ایران این روز شکوهمند را روز ملی خلیج فارس نام گذاری کردهاند. غافل از آنکه، آزادسازی هرمز نماد موفق سیاست متوازن میدان دیپلماسی و درک روندهای ژئوپلیتیکی بود!
دیدگاه تان را بنویسید