در برابر جهل
محبوب در فوریه 1934 در پنجاب تحت کنترل انگلستان به دنیا آمد. او در نوجوانی شاهد آشفتگی و کشتارهای مرتبط با تقسیم کشور در سال 1947 بود. خانواده او به سختی از این شرایط در امان ماندند، اما ماهیت خشونت فرقهای تاثیری ماندگار بر ذهن پسر جوان گذاشت. او و خانوادهاش پس از تجزیه هند به ایالت تازهتاسیس پاکستان مهاجرت کردند.
جهل دشمنی است که او بیش از همه در برابر آن جنگید و رد کامل فرقهگرایی، تعصب و نفرت اجتماعی نقش بسیار مهمی در توسعه دیدگاه جهانشمول او داشت؛ از جمله اعتقاد او به اهمیت «برابری فرصتهای زندگی برای همه» که اصل مهم در پس گزارشهای جهانی او بوده است.
محبوب در پاکستان از مزایای مسکن دولتی بهرهمند شد و تصمیم گرفت تحصیلات خود را ادامه دهد. او در سال 1953 در رشته اقتصاد از دانشگاه دولتی کالج لاهور فارغالتحصیل شد. پس از آن برای حضور در دانشگاه کمبریج بورسیه تحصیلی دریافت کرد و مدرک کارشناسی دیگری را در رشته اقتصاد در کنار آمارتیا سن، اقتصاددان هندی به دست آورد. او سپس برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه ییل رفت.
بازگشت به وطن
در بازگشت به پاکستان، الحق در حالی که بسیار جوان بود به عنوان اقتصاددان ارشد «کمیسیون برنامهریزی پاکستان» مشغول بهکار شد. این زمانی بود که کمیسیون اولین برنامه پنجساله خود را آماده میکرد. او تحت تاثیر تفکر اقتصادی غالب در دانشگاههای آمریکا از سرمایهداری به عنوان پایه اقتصاد ملی حمایت کرد و به دولت کمک کرد تا اصول بازار آزاد را برای تقویت اقتصاد به کار گیرد. این رویکرد پس از به قدرت رسیدن دولت نظامی ژنرال ایوب خان مورد استقبال قرار گرفت. الحق در دهه 1960 به عنوان اقتصاددان ارشد کمیسیون برنامهریزی در سراسر کشور در حمایت از این سیاستها سخنرانی کرد. اما باوجودی که او یکی از ستونهای این کمیسیون بود همواره شک و تردید خود را نسبت به روند برنامهریزی که عهدهدار آن بود حفظ کرد.
در حالی که موفقیتها نشاندهنده استدلال اقتصاد کاربردی بود، شکستها نیز لزوم بررسی اقتصادی و اجتماعی را روشن میکرد. الحق این نگرانی را مطرح کرد که در زمینه توزیع منافع رشد چیزهایی وجود دارند که درست پیش نمیروند. توسعه سریع اقتصادی سبب شد تیم او در مورد دوام بلندمدت چنین الگویی تردید کنند و او از مالیات سنگینتر از طبقات صاحب دارایی حمایت کرد. الحق در یک سخنرانی گسترده در «مرکز تحقیقات اقتصاد کاربردی» در دانشگاه کراچی ادعا کرد که 22 گروه خانواده صنعتی بر چرخه زندگی اقتصادی و مالی پاکستان تسلط دارند، بهطوری که حدود دوسوم داراییهای صنعتی، 80 درصد بانکداری و 79 درصد از داراییهای بیمهای در حوزه صنعتی را کنترل میکنند.
او همچنین الگوی عمیقاً نابرابر مالکیت زمین، بیسوادی گسترده و تسلط غیرمولد قوانین و مقررات سنتی را به عنوان موانعی شناسایی کرد که پیشرفت را بسیار دشوار میکنند. برخی از تحلیلهای گسترده و جامع او در نخستین کتابش «استراتژی برنامهریزی اقتصادی» منتشر شد. این کتاب کمک بزرگی به مطالعات توسعه کرد که در میان سایر مطالب، حاوی یکی از اولین گزارشهای سیستماتیک از شکاف اقتصادی روبه گسترش میان شرق و غرب پاکستان بود؛ موضوعی که به سرعت مورد توجه قرار گرفت. این افشاگریها نقش مهمی در بسیج میلیونها نفر در یک جنبش اعتراضی ایفا کرد که در نهایت به سرنگونی مارشال ایوب خان در مارس 1969 منجر شد.
پس از سقوط ایوب خان، الحق دعوت رابرت مک نامارا، رئیس وقت بانک جهانی را پذیرفت تا به عنوان مدیر برنامهریزی سیاستی فعالیت کند. او در طول دوران حضورش در بانک جهانی بر فلسفه توسعهای آن و سیاستهای وامدهی تاثیر گذاشت و توجه بیشتری را به سمت برنامههای فقرزدایی و افزایش تخصیص برای تولید مزارع کوچک، تغذیه، آموزش، تامین آب و سایر بخشهای اجتماعی جلب کرد. مطالعات او که در کتاب «پرده فقر: انتخابهایی برای جهان سوم» منتشر شد در شناسایی نیازهای اساسی و رویکردهای توسعه انسانی در دهه 1980 پیشگام بود.
الحق در حالی که در بانک جهانی مشغول به کار بود، از سوی نخستوزیر ذوالفقار علی بوتو دعوت شد تا به وزارت دارایی پاکستان بپیوندد، اما در نهایت به دلیل داشتن نظرات مخالف در مورد برنامه ملی شدن بوتو، امتناع کرد. در سال 1973، بوتو مجدداً از او خواست که به پاکستان بازگردد و به دولت او بپیوندد تا راهبردی را طراحی کند که تعداد زیادی از پاکستانیها را از فقر و رکود تورمی رهایی بخشد، اما اختلافات عمده آنها محبوب را بر آن داشت که برنگردد. در سال 1982 او به درخواست دولت نظامی ژنرال ضیاء الحق به پاکستان بازگشت و در آنجا ریاست کمیسیون برنامهریزی را بر عهده گرفت. محبوب الحق سال بعد به عنوان وزیر برنامهریزی و توسعه منصوب شد. به رهبری وی، کمیسیون برنامهریزی بار دیگر به مکانی پرجنبوجوش تبدیل شد و شروع به اعمال نفوذ قدرتمندی بر مسائل بخش اجتماعی، از جمله آموزش و تنظیم خانواده کرد، که در سالهای اولیه دولت ضیا بسیار مورد غفلت قرار گرفته بود.
در سال 1985، ضیا بر بازگشت نسبی به دموکراسی با انتخابات عمومی «غیرحزبی» نظارت کرد و الحق به عنوان وزیر دارایی، برنامهریزی و امور اقتصادی در دولت سوگند یاد کرد. اصلاحات مالیاتی قابل توجه، مقرراتزدایی از اقتصاد، افزایش تمرکز بر توسعه انسانی و چندین طرح برای کاهش فقر از جمله اقداماتی بود که او دنبال میکرد. بهرغم این شتاب عمده در هزینههای اجتماعی اما او به دلیل اعتراض به اصلاحات خود مجبور به استعفا شد. پس از برکناری دولت در ماه می 1988 او از سوی ژنرال ضیاء الحق، مجدداً به سمت وزیر دارایی منصوب شد. پس از برگزاری انتخابات سراسری در نوامبر 1988، دولت حزب مردمی بینظیر بوتو سوگند یاد کرد.
گزارشگر توسعه
الحق اما یک سال بعد تصمیم گرفت به کار در سازمانهای بینالمللی بازگردد و اینبار به عنوان مشاور ویژه مدیر برنامه توسعه سازمان ملل، ویلیام دیپر برای تهیه «نخستین گزارش توسعه انسانی» منصوب شد. او در این مقام، مفهوم توسعه انسانی و گزارش توسعه انسانی را پایهگذاری و تیمی از پژوهشگران را برای تهیه گزارشهای سالانه رهبری کرد. او مرکز توسعه انسانی را در اسلامآباد پاکستان نیز تاسیس کرد که یک مرکز تحقیقات سیاستگذاری متعهد به سازماندهی تحقیقات حرفهای، مطالعات سیاستگذاری و سمینارها در زمینه توسعه انسانی بود.
اما چه چیزی در مورد رویکرد محبوب به توسعه در گزارشهای توسعه انسانی منعکس شده است؟ «شاخص توسعه انسانی» به عنوان معیاری برای توسعه، در رقابت با «تولید ناخالص ملی» موفق بوده است. این شاخص که براساس سه جزء آموزش پایه، طول عمر و درآمد سرانه قرار دارد، مانند «تولید ناخالص ملی» منحصراً بر ثروت اقتصادی متمرکز نیست و توانسته است توجه تجربی را در ارزیابی فرآیند توسعه افزایش دهد.
گزارشهای توسعه انسانی اما به غیر از «شاخص توسعه انسانی» حاوی اطلاعات بسیار بیشتری در مورد ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که بر کیفیت زندگی اثرگذار است، بنابراین به نظر میرسد رویکرد محبوب الحق نباید صرفاً با استفاده از این شاخص شناسایی شود. مشارکت اصلی این گزارشها، گسترش چشمگیر پوشش اطلاعاتی توسعه اقتصادی و اجتماعی از طریق انواع شاخصهای سیستماتیک و از طریق تحلیل دقیق انتقادی بوده است.
خود الحق ابتدا در مورد استفاده از شاخص خام مانند «شاخص توسعه انسانی» مطمئن نبود، اما خیلی زود خود را متقاعد کرد که سلطه تولید ناخالص ملی را نمیتوان با مجموعهای کامل از جداول شکست. به گفته او، «ما به معیاری نیاز داریم که مانند تولید ناخالص ملی تنها یک عدد بشود، اما این معیار نباید به اندازه آن نسبت به جنبه اجتماعی زندگی انسان کور باشد». الحق امیدوار بود که شاخص توسعه انسانی نهتنها باید بهبود یا حداقل مکملی برای تولید ناخالص ملی باشد، بلکه باید بتواند منافع عمومی را در سایر متغیرهایی که به وفور در گزارشهای توسعه انسانی تحلیل شدهاند، افزایش دهد.
برخی از مفسران، محبوب الحق را اساساً یک نظریهپرداز «ضد تولید ناخالص ملی» میدانند، این در حالی است که او نسبت به استفاده از تولید ناخالص ملی به عنوان «تنها شاخص» توسعه بدبین بود، ولی با گنجاندن آن در میان سایر اجزای شاخص توسعه انسانی مخالف نبود. در واقع، متغیر درآمد در ساختار «شاخص توسعه انسانی» دقیقاً همان کار را انجام میدهد. به علاوه، مخالفت وی با اتکای بیش از حد به تولید ناخالص ملی تا حدی مبتنی بر بدبینی غیرقابل توجیهی بود که این شاخص تمایل به تولید آن داشت. در حالی که یک اقتصاد فقیر ممکن است مدت زمان زیادی طول بکشد تا از طریق رشد تولید ناخالص ملی به یک کشور ثروتمند تبدیل شود، شرایط زندگی انسان را میتوان با سرعت بیشتری از طریق سیاستگذاری هوشمند تغییر داد. او در بخشی از کتاب «استراتژی برنامهریزی اقتصادی» نوشت: اگر هند و پاکستان بتوانند نرخ رشد سالانه پنجدرصدی را حفظ کنند و تقریباً همان «مرحله رشد سریع» را که والت روستو برای بسیاری از کشورهای غربی شناسایی کرد بگذرانند، درآمد سرانه بعد از 20 سال دیگر بیش از درآمد سرانه امروز مصر نخواهد بود.
در مقابل، با مداخله اجتماعی هدفمند و مناسب، امید به زندگی کشورهای فقیر را میتوان به سرعت به ثروتمندترین کشورهای جهان نزدیک کرد. دستاوردهای مشابهی را نیز میتوان در زمینههای دیگر مانند آموزش ابتدایی به دست آورد، و همه اینها را میتوان بدون تاثیر نامطلوب بر رشد تولید ناخالص ملی انجام داد. در واقع، الحق در بررسی دقیق چگونگی دستیابی به این مهم مشارکت زیادی داشت و کاهش هزینههای نظامی از اولویتهای اصلی او بود، بهطوری که کمکهای وی در اندازهگیری توسعه در نهایت به این موضوعات سیاستی معطوف شد.
نیروی ایدهها و اشتیاق محبوب، مخاطبان او، به ویژه سیاستگذاران آسیای جنوبی را وادار کرد تا عمیقاً به دلایل عدم ارتباط بین رشد اقتصادی و رفاه مردم نگاه کنند. الحق با وجود داشتن دفاتر عالیرتبه در سازمانهای ملی و بینالمللی، هرگز از گفتن حقیقت و ابراز نگرانی در مورد موضوعاتی مانند افزایش هزینههای نظامی، هدر دادن منابع کشورهای فقیر در مسابقه هستهای و عدم توسعه همکاری در جنوب آسیا چشمپوشی نکرد. او قاطعانه بر این باور بود که اگر اختلافات حاد حل شود و جریان آزاد آداب و رسوم، تجارت و ایدههای غنی تشویق شود، آسیای جنوبی میتواند به پیشگام اقتصادی بعدی آسیا تبدیل شود. او چشمانداز و برنامه عملی را برای ایجاد وحدت میان جنوب آسیاییها تعریف کرد و بهطور خستگیناپذیر از صلح میان هند و پاکستان، سرمایهگذاری برای آموزش و سلامت برای همه مردم بدون هیچگونه تبعیض، توانمندسازی جوامع مدنی جنوب آسیا با آموزش و منابع و حرکت به سمت اقتصاد یکپارچه در جنوب آسیا حمایت میکرد.
محبوب تاثیر عمیقی بر توسعه جهانی داشته است. گفته میشود که کتاب او در سال 1995، «تاملاتی در توسعه انسانی»، راههای جدیدی را برای پیشنهادهای سیاستی درباره پارادایمهای توسعه انسانی، مانند «پیمان جهانی سازمان ملل متحد» که در سال 2000 شکل گرفت، گشود. آمارتیا سن، اقتصاددان هندی برنده جایزه نوبل و تام دالیل، سیاستمدار اسکاتلندی نیز معتقد بودند کار او «تغییر عمدهای در درک و حسابداری آماری فرآیند توسعه به وجود آورده است».
نشریه اکونومیست الحق را «یکی از رویاپردازان توسعه بینالمللی» نامید. او بهطور گستردهای به عنوان «ماهرترین و تاثیرگذارترین سخنگو برای کشورهای در حال توسعه» در نظر گرفته شد.
الحق در جولای 1998 در 64سالگی در نیویورک درگذشت. برنامه توسعه ملل متحد «جایزه محبوب الحق» را به افتخار او برای مشارکت برجسته در توسعه انسانی ایجاد کرد که به یک شخصیت برجسته ملی، منطقهای یا جهانی اهدا میکند که تعهد برجستهای برای پیشبرد درک و پیشرفت توسعه انسانی نشان دهد.
دیدگاه تان را بنویسید