ارسال به دیگران پرینت

کتک خوردن | ماجرای کتک خوردن مجری خانم

مجری معروف خانم از ماجرای کتک خوردن از همسرش پرده برداشت | گفتم بخدا به پیر به پیغمبر من از تو مهریه نمیخوام

ماجرای کتک خوردن خانم مجری از همسر سابقش را بخوانید

مجری معروف خانم از ماجرای کتک خوردن از همسرش پرده برداشت | گفتم بخدا به پیر به پیغمبر من از تو مهریه نمیخوام

 

ماجرای کتک خوردن خانم مجری از همسر سابقش را بخوانید

ستاره سادات قطبی متولد 3 اسفند 1365 در اصفهان، مجری است فارغ التحصیل لیسانس رشته خبرنگاری می باشد، از والیبال به سمت کیک بوکس رفت، بعد از حفظ قرآن به اجرا روی آورد و یک تجربه ناموفق زناشویی هم دارد. ستاره سادات قطبی با انتشار پست اینستاگرامی از ماجرای کتک کاری همسر اولش پرده برداشت. وی نوشت:

سلام به روی ماهتون بنده های خوب خدا

من وقتی جدا شدم همه شوکه شده بودند،هیچ کسی فکرشو نمی‌کرد من و‌پدر امیر علی جدا بشیم،همیشه دراوووج‌ نگرانی و‌حال بد،وقتی توجمع خانواده میرفتم به ظاهر میخندیدم و شاد بودم.

بذار یه خاطره برات تعریف کنم

فکر کنم سال 88بود.چندساعتی مونده بود به سال تحویل که سر یه موضوع خیلی الکی منو بابای امیرعلی دعوامون شد.کتک و‌کتک کاری

زنگ زدم پدرو مادرش اومدند.امیرعلی رو بغل کردمو‌وسایلامو جمع کردم .مامانش منو برد خونه شون.خیلی حالم بد بود.بدجوری کتک خورده بودم.تمام صورتم جای چنگ و‌ناخن بود.چندساعت بعداومد دنبالم و مجبور بودم برگردم.یادم‌نیست سال تحویل خونه ی مادرش بودم یا پیش خودش.

لباس توری المیرا شریفی قبل از معروف شدن | کودکی المیرا شریفی را ببینید

شب شد.میخواستیم بریم عید دیدنی!صورتم زخمی بود!گفتم اگه بپرسیدند چی بگم؟گفت بگو افتادم تو‌جوب شاخ و‌برگ درختا رفته تو صورتم

من اونموقع هامثل الان نمیتونستم از حقم دفاع کنم و چیزی بگم هرچی میگفت میگفتم چشم.ازش میترسیدم.خیلی میترسیدم

رفتیم عید دیدنی،ازم‌پرسیدند صورتت چی شده؟منم خندیدم و گفتم افتادم تو‌جوب صورتم‌رفت تو شاخ و‌برگ درختااونا هم‌پوز خند زدن که آره تو راس میگی!جای ناخن و‌چنگ خیلی مشخص بود ولی هیچی به روی خودم‌نیاوردمو‌ گفتمو‌خندیدم!

شب وقتی امیر علی رو‌خوابوندم رفتم‌تو فکر

به خدا گفتم خدایا ازخودم بدم‌میاد،از بابای امیرعلی بدم‌میاد،از توهم دلم گرفته،چرا درست نمیشه؟چرا باید ازش بترسم؟چراباید به همه دروغ بگم که همه چی عالیه؟خدایا خودت برام‌جبران کن.من این زندگی رو‌دوست ندارم .شاید باورتون نشه اما حسرت به دل موندم تو‌اون 8سال یکبار اسمم رو‌صدا کنه یا بهم بگه خانم یا عزیزم.

سکوووت مطلق

منو با کلمه های

امیر علی

میگم

و یا

کجایی

صدا میکرد

هربار که اخبار قیمت سکه رو‌اعلام میکرد،دود از سرش بلند میشد و با من بد اخلاقی میکرد که بیا وضعت داره خوب میشه (من مهریه ام تقریبا زیاد بود و همه رو به سکه تبدیل کرده بودند)

گفتم بخدا به پیر به پیغمبر من از تو مهریه نمیخوام

فقط ازت محبت میخوام فقط میخوام اسممو صدا بزنی .جرات هم نداشتم بغضی که گلوم رو‌گرفته بود بترکونم و گریه کنم به‌خودم فشار میاوردم که گریه نکنم چون‌میدونستم بعدش دعوا و‌داد و بیدادراه میوفته

 

منبع : رکنا
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۴ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه