ایرانم آرزوست
فاطمه میرمقتدائی
نویسنده و دانشآموخته مشاوره
ایرانم! برایت مینویسم. برای بغض خاموشت. برای غربت یکبارهات. برای تنهایی پیچیدهات. برای فردای مبهمت. برای زخمهایی که از هر سو خوردهای.
ایرانم!ما تو را در پرواز پروانهی رهاشده از پیلهی ابریشم، در لنگرودِ گیلان میبینیم. ما تو را در انوار قوس و قزح، پس از بارشِ باران بر فرازِ خلیج نیلگون فارس مییابیم. ما تو را صبحگاه، در نوازشِ لطیف باد صبا روی صورت نیلوفرهای تالابِ انزلی حس میکنیم. ما تو را شامگاه، در دعای حق مرغ آمینِ حرم رضوی میشنویم. ما تو را در شمیم لالههای واژگون نایاب در کوهرنگِ چهارمحالوبختیاری میبوییم. ما تو را با خلوص جوانانِ ایرانی غلتیده در خون شناختیم.
امروز آن آرمانهای بینظیر و بیرقیب کمرنگ شدهاند. سقف آرزوها شکافی عمیق برداشته که هر لحظه اضطراب آوارش را حس میکنیم. هر گوشهی خاکت، نااهلی، سلاح بهدست، قد علم کرده و اصالتت را نشانه رفته است، اما زهی خیال باطل...!
درد امروزت، فِراق عشق است و غیابِ عشاق. مردمِ میهنم دوباره عاشق خواهند شد. دوباره خورشید در ستیز با ابرهای تیره، رخ نمایان میکند. دوباره در پس سرمای طاقتفرسا، شکوفه خواهیم زد. دوباره قصهی شیرین همبستگی را بازخوانی میکنیم.
زنان سرزمینم، آزادانه سمفونی شورانگیز زندگی را مینوازند و مردان میهنم قدم در آبادانی وطن میگذارند.ما دوباره بر فراز البرز و زاگرس، با عشق، غیرت و تعصب ایرانی، که یادگار نیاکانمان است، سرودِ قدرت، ایمان، نجابت و سخاوت تو را فریاد میزنیم، تا بدخواهانت، شرمسار، سر تعظیم فرود آورند. ایرانم!طاقت بیاور، تیمار کردنت با اهالی فهیمِ ایرانی.
دیدگاه تان را بنویسید