در دو سال اخیر تجربیات سیاستگذاری قابلتوجهی در حوزه خانواده در آمریکا صورت گرفته است. دولت فدرال فرآیند پرداخت کمکهزینه 300دلاری به ازای هر فرزند به خانوادهها را آغاز کرد. البته این پرداخت برای دهکهای پردرآمد صورت نگرفت. والدین هم میتوانستند از این پول به هر شکلی که میخواستند استفاده کنند. سیاستی که در کشورهای دیگر وجود داشت ولی هرگز در ایالاتمتحده اجرا نشده بود.
بحث بر سر این قانون به اثرات آن بر خانوادهها متمرکز بود. مخالفان طرح نگران بودند که این اقدام موجب شود خانوادهها از کارکردن دست بکشند در حالیکه حامیان این قانون معتقد بودند که اثرات آن روی نیروی کار حداقل خواهد بود. بااینحال پرسش مهمتری که شاید کمتر به آن پرداخته شده این است که اثر چنین کمکهزینههایی روی کودکان به چه شکل خواهد بود؟
کیمبرلی نوبل، استاد عصبشناسی و آموزش دانشگاه کلمبیا در مقالهای که در نشریه پیشرفتهای آکادمی ملی علوم (PNAS) منتشر شده به این موضوع پرداخته است. او در مطالعات خود تمرکز زیادی روی سالهای ابتدایی زندگی نوزاد کرده و در یکی از نظریههای خود به بررسی بالینی اثر علی درآمد بر رشد و توسعه مغزی، شناختی و عاطفی کودکان در سه سال اول زندگیشان معطوف شده است. او در مقالهای با عنوان «سالهای ابتدایی زندگی کودکان» میگوید، آسیبهای اقتصادی دوران کودکی با مهارتهای شناختی و اجتماعی-عاطفی کم، سطح تحصیلات پایین و درآمد کم در بزرگسالی مرتبط است. با وجود این همبستگی قوی اما مشخص نیست که آیا درآمد خانواده تنها علت تفاوت مشاهدهشده میان کودکانی فقیر و همسالان مرفهشان است یا اینکه این تفاوتها صرفاً به دلیل بسیاری از جنبههای دیگر از زندگی خانوادههایی است که همراه با فقر اتفاق میافتد.
او برای این کار سالهای ابتدایی زندگی کودکان را در چند خانواده آمریکایی مورد بررسی قرار داد. هزار مادر کمدرآمد به صورت تصادفی برای این مطالعه انتخاب شده و به آنها در چند سال اول زندگی کودکانشان ماهانه هدیه نقدی بدون قید و شرط پرداخت شد. مبلغ این هدیه نقدی هم به صورت تصادفی میان مادران توزیع شد. تمامی این هدایا به صورت کارت اعتباری بود و مادران میتوانستند بدون محدودیت از آن استفاده کنند. در واقع هدف از این آزمایش پاسخ به دو پرسش بود: 1- آیا کاهش فقر در دوران اولیه کودکی موجب بهبود نتایج رشد کودک شده و عملکرد سالمتری به مغز او میدهد؟ و 2- آیا کاهش فقر در سالهای نخست دوران کودکی عملکرد خانواده را بهبود بخشیده و موجب این میشود که خانوادهها بهتر از رشد فرزندانشان حمایت کنند؟
این مقاله در ابتدا فعالیت امواج مغزی را در نوزادانی که خانواده آنها کمکهزینه ماهانه 20دلاری دریافت میکنند با امواج مغزی نوزادانی که خانوادههایشان 333 دلار در ماه میگیرند، باهم مقایسه میکند. این آزمایش امید دارد تا اثرات عصبی کمکهزینه نقدی قابلتوجه (مشابه قانون اعتبار مالیاتی کودکان) به رشد کودکان در جنبههای مختلف اجتماعی و شناختی منجر شود. نتایج این آزمایش حیرتانگیز بود: کودکان خانوادههایی که به آنها پول بیشتری داده شده فعالیت مغزی سریعتر یا فرکانس بالاتری نسبت به کودکانی داشتند که در خانوادههای با دریافتی کمتر متولد شدند. این نشانهای است که میگوید هدیه نقدی بهطور مستقیم توسعه مغز را تغییر میدهد. هر چه کودکان بزرگتر شوند، تمایلشان به فعالیت مغزی سریعتر بیشتر میشود و هر چه کودکی فعالیت مغزی سریعتری داشته باشد احتمالاً در تستهای توانایی شناختی امتیاز بیشتری کسب میکند.
کتی مکلافین، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد، در این رابطه میگوید، این مقاله احتمالاً یکی از مهمترین یافتههایی است که در مورد اثرات ناملایمات اولیه در رشد فردی و بهطور خاص رشد مغز منتشر شده است. الیسون مککی، استاد روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا، با نتایج این تحقیق موافق بوده و معتقد است تغییرات در الگوی موج مغزی بسیار قابلتوجه است: «اثرات مغزی کمکهزینه نقدی با رشد کودکان بیشتر خواهد شد.»
پس از انتشار این مقاله، بسیاری از اظهارنظرکنندگان عقیدهای مخالف داشتند. اندرو گلمن، استاد آمار دانشگاه کلمبیا، مدعی شد که دادههای این پژوهش بسیار پرنوسان بوده و نمیتوان از آن چیزی درمورد اثرات یک اقدام خاص روی یک نتیجه خاص برداشت کرد. استیوارت ریچی، روانشناس کینگکالج لندن، هم نسبت به قابلاستناد بودن اسکن مغزی در نوزادان ابراز نااطمینانی کرد و گفت، تصمیم پژوهشگران در استفاده از متغیرهای از قبل ثبتنشده در تحلیل خود، کار درستی نبوده است.
امواج مغزی کودکان
اما امواج مغزی چیست و چرا سرعت این امواج اهمیت دارد؟ نوبل در مقاله خود پاسخ بسیار سادهای به این پرسش داده است. یکی از راههایی که نورونهای موجود در مغز شما با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و اطلاعات و دستورالعملها را انتقال میدهند استفاده از سیگنالهای الکتریکی است. برخی از این سیگنالها با سرعت بسیار بالا و برخی دیگر با سرعت بسیار پایینی ارسال میشوند. دانشمندان عصبشناسی از حروف یونانی برای تمییز دادن امواج مغزی فرکانس بالا از امواج فرکانس پایین استفاده میکنند. «امواج دلتا، فرکانسپایینترین و امواج گاما فرکانسبالاترین سیگنالهایی هستند که در مغز تشخیص داده میشوند».
برای نزدیک به یک قرن، محققان از تکنیکی به نام الکتروانسفالوگرافی (EEG) برای اندازهگیری امواج مغزی استفاده میکردند. این کار با قرار دادن الکترودهایی روی پوست سر که قادر به واکنش به فعالیت الکتریکی در مغز هستند، انجام میشد. یکی از نوآوریهایی که پژوهش نوبل و همکارانش داشت این بود که آزمایش EEG به جای آزمایشگاه در خانه نوزادان انجام شد تا غریبگی و استرس نوزادان نسبت به محیط به کمترین حد برسد.
سونیا ترولر-رنفری استاد تیجرزکالج و یکی از نویسندگان این مقاله در اجرای پروتکلهای نوآورانه اسکن امواج مغزی که به نوزادان کمترین استرس را وارد کند، کمک کرده است. او کلاهی ویژه شبیه کلاه شنا طراحی کرد که با بند به زیر چانه نوزاد بسته میشد.
بر اساس این مطالعه، نویسندگان فرض کردهاند که امواج مغزی با فرکانس بالا را در نوزادانی که خانوادههایشان پول نقد قابلتوجهی دریافت میکنند، مشاهده خواهند کرد. این موضوع نشان میدهد که عملکرد شناختی کودکان به سرعت رشد میکند. بهطور میانگین، مهارتهای درجه بالای مختلف و مواردی مثل توسعه زبانی با فعالیت بیشتر مغز افزایش مییابد. نوزادان و نوباوگانی که فعالیت سریع مغزی دارند، اغلب مهارت کلامی بیشتر و مهارتهای اجتماعی-عاطفی بالاتر داشته و احتمالاً در سایر اشکال مهارتهای شناختی هم توسعه بیشتری خواهند داشت.
جایزه نقدی با مغز کودکان چه میکند؟
آزمایش چند سال نخست زندگی کودکان از سال 2018 و با مجموعهای از مادران کمدرآمد آغاز شد. آزمایش EEG روی کودکان یکساله انجام شد ولی در سالهای 2019 و 2020 به دلیل کووید19 جمعآوری اطلاعات شخصی به حالت تعلیق درآمد. درنهایت آنها به یک فرضیه تاییدشده رسیدند: در کودکانی که خانوادهشان در ماه 333 دلار کمکهزینه دریافت میکنند، فعالیت موج مغزی فرکانس بالا بیشتر مشاهده میشود. به نظر میرسد کمکهزینه به فعالیت مغزی سریعتر یا فرکانس بالاتر منجر میشود. برای بالاترین امواج مغزی فرکانس بالای گاما، اندازه تاثیر کمکهزینه انحراف معیار 23 /0 داشت که در پژوهشهای آموزشی اثری بزرگ در نظر گرفته میشود.
تا به امروز به جز مطالعاتی که در مورد کودکان رومانیایی انجامشده که در نهادهای دولتی بزرگ شده و بهطور تصادفی به آنها مراقبتهای کیفیت بالا اعطا شده یا به آنها اجازه داده شده که در آن نهاد بمانند، تقریباً هیچ پژوهشی صورت نگرفته که اثر سیاستهای اجتماعی روی نتایج EEG نوزادان را مورد سنجش قرار دهد. بنابراین مبنایی برای مقایسه اندازه اثر وجود ندارد.
نوبل تاکید کرد که فعالیت امواج مغزی در اینجا دست کم با نتایج بعدی زندگی در سایر پژوهشها مرتبط است. کودکان رومانیایی که در مراکز مراقبتهای سازمانی بزرگ شدهاند، فعالیت مغزی با فرکانس پایینتر بیشتر و فعالیت مغزی با فرکانس بالای کمتری داشتند و همچنین احتمال رفتارهای ADD یا ADHD در آنها زیاد بود. مطالعات قبلی در مورد اسکن EEG نوزادان و نوباوگان نشان داده بود که نرخ امواج مغزی گامای فرکانس بالا با توانایی زبانی بهتر و قدرت حافظه بیشتر در آینده زندگی کودک همبستگی دارد. البته این نتایج لزوماً علی، معلولی نیستند، مشخص نیست که داشتن فعالیت مغزی متفاوت به توانایی زبانی بهتر منجر میشود یا نه. اما واقعیت این است که این همبستگی دست کم نشان میدهد کودکانی با فعالیت امواج مغزی سریع که مادرانشان هدایای نقدی بالاتری دریافت کردهاند ممکن است در آینده با رشد فردی بهتری مواجه شوند.
برخی از ناظران در مورد رسیدن به نتایج قوی از این مطالعه نگران بودند. گلمن خاطرنشان میکند که قبل از انجام این مطالعه، زمانی که محققان فرضیه خود را پیشثبت میکردند، اظهار داشتند که انتظار افزایش امواج آلفا و گاما و کاهش امواج تتا را دارند. بااینحال تنها نتایج امواج گاما از نظر آماری قابلتوجه بود. این احتمال وجود دارد که به صورت تصادفی حتی اگر شما به اندازه کافی انواع موجها را مورد مقایسه قرار دهید، یکی از آنها به طرز قابلتوجهی متفاوت باشد، حتی اگر هیچ اثر واقعی روی مغز نوزادان نداشته باشد. این مقاله همچنین شامل اثرات چشمگیر روی امواج بتا هم بوده اما هیچ فرضیهای در این مورد از قبل به ثبت نرسیده است.
نوبل به این نکته اشاره میکند که تمام این جزئیات در مقاله آمده و مدعی است نتایج به دلیل مفهومی به نام «تحلیل منطقهای» قابلاتکا هستند. او میگوید اگر این نتایج از بخشهایی از مغز منتج میشد که موجب بینایی میشوند ما میتوانستیم نسبت به معنادار بودن آنها مشکوک باشیم. ولی این سیگنالها از بخشهایی از مغز صادر شدهاند که برای پشتیبانی از تفکر درجه بالاتر حیاتی است.
بااینحال این مطالعه مشخص نمیکند که کدام سازوکار در تعیین نتایج امواج مغزی بیشترین اهمیت را دارد. اما تصور سازوکاری که بر اساس آن پول نقدی به خانواده میتواند به فرزندان کمک کند، چندان سخت نخواهد بود. اولین برداشت این است که با پرداخت کمکهزینه به والدین، استرس را در خانوادهها کم میکنید و به آنها زمان، احساسات، انرژی شناختی و حوصله بیشتری برای وقتگذرانی با فرزندانشان میدهید.
اما نکته جذاب این است که از آنجا که جامعه آماری این آزمایش به صورت تصادفی انتخاب شدهاند، به این معنا که تنها تفاوت سیستماتیک دو گروه مورد مطالعه میزان پول دریافتی آنها بوده است، میتوان با اطمینان خوبی به این نتیجه رسید که در صورتی که تحلیلهای آماری قابلاتکا باشند، کمکهزینه نقدی عامل اصلی تغییراتی است که محققان در مغز کودکان یافتهاند. و به همین دلیل میتوان با اندازه معقولی مطمئن بود که این کمکهزینه یک عامل علی برای اتفاقاتی است که در آینده کودک رخ خواهد داد.
اثر مخرب فقر و جرم روی مغز نوزاد
فقر و جرم اثرات مخربی روی سلامت کودکان دارد. بااینحال نتیجه یک پژوهش جدید در دانشگاه سنتلوئیز نشان میدهد که برخی عوامل محیطی میتواند ساختار مغز کودکان را حتی قبل از ورود نوزاد به این جهان، تحت تاثیر قرار دهد.
بر اساس پژوهش منتشرشده در 12 آوریل 2022 در نشریه JAMA، اسکنهای MRI انجامشده روی نوزادان سالم متولدشده نشان میدهد آن دسته از نوزادانی که مادران آنها با مشکلات اجتماعی نظیر فقر دستوپنجه نرم میکنند، مغز کوچکتری از نوزادانی دارند که مادرانشان از نظر رفاهی در وضعیت بهتری هستند.
اسکنهای MRI نوزادان متولدشده از مادرانی که در فقر زندگی میکنند نشان داد که مغز آنها (شامل ماده خاکستری قشر مغز، ماده خاکستری زیر قشری و ماده سفید) در مقایسه با نوزادان به دنیاآمده از مادرانی با درآمد بیشتر، حجم کوچکتری دارد. اسکن مغزی که تنها چند روز تا چند هفته بعد از تولد انجام شده همچنین نشان میدهد که چینخوردگی مغز میان نوزادانی که مادران آنها در فقر زندگی میکنند، کمتر بوده است. بهطور معمول هر چه چینها کمتر و نازکتر باشند، نشاندهنده نارسی مغز است. مغز انسان سالم در حین رشد و تکامل، چین خورده و سطح عملکردی بزرگتری را برای قشر مغز فراهم میکند.
مطالعه دوم بر روی دادههای همان نمونه از 399 مادر و نوزادانشان گزارش میدهد که مادران باردار از محلههایی با نرخ جرم بالا نوزادانی به دنیا آوردند که مغزشان در هفتههای اول زندگی متفاوت از نوزادانی بود که از مادرانی که در محله امنتر زندگی میکردند کار میکرد. اسکن MRI عملکردی از نوزادانی که مادران آنها در معرض جرم و جنایت بیشتری قرار گرفته بودند، ارتباط ضعیفتری میان ساختارهای مغزی پردازش احساسات و ساختارهای کنترل و تنظیم احساسات را نشان میداد. این باور وجود دارد که استرس مادر یکی از دلایل ضعیفتر شدن ارتباطات در مغز نوزادان است.
دیدگاه تان را بنویسید