ارسال به دیگران پرینت

حکایت | ملانصرالدین

ملانصرالدین و حکایت خنده دار خروسش!

ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد.

ملانصرالدین و حکایت خنده دار خروسش!

ملانصرالدین چند مرغ و یک خروس داشت روزی آنها را در جوال کرده به قصد فروش به دوش انداخته رو به شهر نهاد. در راه با خود فکر کرد که هوا گرم است و مرغان بیچاره به زحمت هستند بهتر آن است که آنها را آزاد کرده و با آنها بروم پس مرغها و خروس را رها کرد. بدیهی است که مرغها هر یک به طرفی فرار نمودند.

حکایت خنده دار / ملانصرالدین و خروسش

از جمله خروس هم به طرفی از بیابان می رفت ملانصرالدین چماق به دست گرفته عقب سر خروس افتاد فریاد می زد خروس نصف شب در تاریکی نزدیک شدن صبح را میبینی اما روز روشن جاده شهر را نمیشناسی

حکایت خنده دار / ملانصرالدین و خروسش

منبع : دلگرم
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • ناشناس ارسالی در

      جاده شهر را دولت قبل مین گذاری کرده...

      • ناشناس ارسالی در

        جاده رو تازه مین گذاری کردن

    • ناشناس ارسالی در

      مسخرهها

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه