منابع علمی زیادی در رابطه با زوال عقل وجود دارند که به راحتی میتوان برای فردی که به تازگی مبتلا به این عارضه تشخیص داده شده و برای نحوه تعامل خانواده آن فرد با او مورد استفاده قرار داد.
در این میان، اما اهمیت درک باورهای غلط رایج مربوط به زوال عقل وجود دارد که در ادامه به آن اشاره میشود.
افسانه اول: زوال عقل و بیماری آلزایمر میتوانند به جای یکدیگر مورد استفاده قرار گیرند
هنگام ارائه آموزشهای مربوط به زوال عقل به خانوادهها میتوان متوجه وجود یک تصور غلط شد و آن یکسان قلمداد کردن زوال عقل و بیماری آلزایمر است و این اصطلاحات اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند.
زوال عقل یا Dementia اصطلاحی است که مجموعهای از علائم را توصیف میکند از جمله از دست دادن حافظه، زبان، حل مسئله و سایر تواناییهای تفکر که به اندازه کافی شدید هستند که در زندگی روزمره تداخل ایجاد کنند. این بیماری منحصر به فردی نیست و طیف وسیعی از علل زوال عقل از جمله بیماری آلزایمر وجود دارند.
اگرچه آلزایمر مانند زوال عقل بر حافظه شما تاثیر میگذارد، اما آلزایمر یک اختلال عصبی پیشرونده خاص است که باعث کوچک شدن مغز و مرگ سلولهای مغز میشود و بر حافظه، مهارتهای رفتاری و اجتماعی تاثیر میگذارد.
افرادی که نگرانیهای مربوط به حافظه را تجربه میکنند لزوما از آلزایمر رنج نمیبرند، اما ممکن است نگرانیهای پزشکی زمینهای دیگری را نیز تجربه کنند که میتواند باعث زوال عقل شود یا ممکن است در حال ابتلا به زوال عقل پیشرونده دیگری غیر از آلزایمر باشند که برای درمان مناسب باید شناسایی شود.
افسانه دوم: نمیتوان روند زوال عقل را معکوس کرد
زوال عقل اغلب به عنوان یک بیماری غیرقابل برگشت توصیف میشود. علیرغم آن که بسیاری از انواع پیش رونده زوال عقل وجود دارند که قابل برگشت نیستند انواع مختلفی از زوال عقل وجود دارند که میتوان آن را بر اساس علت زوال عقل معکوس کرد. زوال عقل پیشرونده زوال عقلی است که به پیشرفت خود ادامه میدهد و قابل برگشت نیست.
آلزایمر شایعترین زوال عقل پیشرونده است و بر ارتباط و اتصال میان نورونها و فیبرهای سالم با پلاکها و فیبرهای ساخته شده در مغز تاثیر میگذارد.
سایر دمانسهای پیشرونده شامل زوال عقل عروقی، زوال عقل با اجسام لویی یا دمانس لوی بادی (که در جریان آن رسوبات پروتئینی که اجسام لویی نامیده میشوند در سلولهای عصبی در مناطق مغز درگیر در تفکر، حافظه و حرکت (کنترل حرکتی) ایجاد میشوند)، زوال عقل فرونتومپورال یا زوال عقل پیشانی گیجگاهی (شامل انواع مختلفی از زوال عقلی است که در آن لوبهای پیشانی و گیجگاهی درگیر میشوند) و دمانس مختلط است که ترکیبی از علل مختلف مانند بیماری آلزایمر، زوال عقل عروقی و زوال عقل لوی بادی است.
زوال عقل برگشت پذیر زوال عقلی است که پس از شناسایی بیماری زمینهای قابل درمان است. برخی از علل زوال عقل برگشت پذیر یا شرایط شبه دمانس عبارتند از عفونتها و اختلالات ایمنی، مشکلات متابولیک و ناهنجاریهای غدد درون ریز، کمبودهای تغذیهای (کمبود B۱۲)، عوارض جانبی داروها، هماتومهای ساب دوران (نوعی خونریزی است که در آن خون به علت آسیب دیدگی مغز، بین لایه داخلی ماده دورا و مننژ در اطراف مغز تجمع مییابد.
هماتوم ساب دورال ممکن است باعث افزایش فشار داخل جمجمه و در نهایت منجر به فشرده سازی و آسیب به بافت ظریف مغز شود)، تومورهای مغزی، هیدروسفالی (تجمع مایع مغزی نخاعی در جمجمه) با فشار طبیعی، اعتیاد به الکل و عاطفی. اختلالات (استرس، اضطراب و افسردگی).
توجه به این نکته ضروری است که وضعیت عاطفی ما میتواند تاثیر قابل توجهی بر تواناییهای شناختی ما داشته باشد. اگر علائم زوال عقل را تجربه میکنید مهم است که از یک پزشک مشاوره پزشکی بگیرید که میتواند یکی از علائمی را که ممکن است به عنوان ابتلا به زوال عقل بروز پیدا میکند را شناسایی نماید.
افسانه سوم: از دست دادن حافظه در افراد مسن طبیعی نیست
کاهش متوسط در حافظه و مهارتهای شناختی بخشی طبیعی از پیری در نظر گرفته میشود. کاهش طبیعی حافظه مرتبط با افزایش سن نباید زندگی روزمره شما را مختل کند.
نمونههایی که نشان دهنده از دست دادن حافظه طبیعی مرتبط با سن ممکن است شامل تصمیم گیریهای نامناسب به طور دوره ای، فراموش کردن پرداخت ماهانه، فراموش کردن روزها و گاهی به یاد نیاوردن کلمه مورد استفاده یا گم کردن برخی از وسایل باشد.
هنگام تعیین این که آیا نگرانی شناختی جدی تری وجود دارد یا خیر مهم است که افراد عوامل خارجی (استرس، کمبود خواب، و غیره) را در نظر بگیرند که ممکن است در از دست دادن حافظه آنان نقش داشته باشد.
افسانه چهارم: فراموشی تنها نشانه اولیه زوال عقل است
معمولا افراد معتقدند اولین علامتی که در تشخیص زوال عقل باید به آن توجه شود از دست دادن حافظه است به ویژه زمانی که سابقه خانوادگی زوال عقل وجود دارد. بزرگسالان مسن ممکن است تصور کنند فراموشی ساده مربوط به سن بدون در نظر گرفتن سایر علائم بالقوه نشانه زوال عقل زودرس است.
چندین علامت مرتبط دیگر به جز نگرانیهای حافظه وجود دارد که ممکن است نشان دهنده شروع زوال عقل باشند. به عنوان مثال، افزایش گیجی، کاهش تمرکز، تغییرات شخصیتی یا رفتاری، بی تفاوتی و گوشه گیری یا افسردگی، یا از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره.
برای تعیین این که آیا علائم اولیه زوال عقل را تجربه میکنید یا خیر مهم است که به پزشک خود مراجعه نمایید تا تواناییهای ذهنی شما را ارزیابی کند.
بیش از ۴۰ تست شناختی برای تشخیص زوال عقل مورد استفاده قرار میگیرد مانند آزمون شناختی اصلاح شده آدنبروک (ACE-R)، آزمون Mini-Cog، ارزیابی پزشک عمومی از شناخت (GPCOG) و پرسشنامه اطلاعاتی در مورد زوال شناختی در مسن.
افسانه پنجم: افرادی که با زوال عقل زندگی میکنند همگی علائم و شرایط یکسانی دارند
باید تاکید کرد که افراد مبتلا به زوال عقل افرادی نیستند که لزوما دارای علائم کاملا مشابه باشند. ممکن است با دو بزرگسال مسن مواجه شوید که هم سن و هر دو مبتلا به بیماری زوال عقل هستند و در مرحله مشابه زوال شناختی به سر میبرند، اما علائم زوال عقل آنان به روشهای کاملا متفاوتی آشکار میشود.
ما اغلب به نوع زوال عقلی که یک فرد به آن مبتلا است نگاه میکنیم و به این موضوع توجه نمیکنیم که آن فرد چه زندگیای داشته است. ما ممکن است به تجربیات زندگی آن فرد یا ویژگیهای شخصیتی او توجه نکنیم.
در نتیجه، عناصر ذاتیای که شخصی را منحصر به فرد میسازند را نادیده گرفته ایم. تصور این که افرادی که با زوال عقل زندگی میکنند به عنوان محصول بیماری شان قلمداد شوند و نه به مثابه یک شخص منحصر به فرد بر نحوه نگاه آنان به خود تاثیر میگذارد و میتواند امنیت عاطفی آنان را به خطر بیندازد.
مراقبت شخص محور رویکردی برای مراقبت از زوال عقل است که بر تجربه شخصی فردی به عنوان پایه و استاندارد زندگی و اثر درمانی تمرکز دارد. " توماس کیتوود" روان شناس برای اولین بار از این اصطلاح (مراقبت شخص محور) به عنوان رویکردی متفاوت برای مراقبت از زوال عقل در مقایسه با رویکرد سنتی در علم پزشکی استفاده کرد.
در مدل مراقبت کیتوود به نیازهای روانشناختی فردی که مبتلا به زوال عقل است توجه میشود که راحتی، دلبستگی و شغل را شامل میشود. در این رویکرد هسته اصلی آن چه ما هستیم خویشتن است که شامل ارزشها و باورهای ما میشود و حفظ خود بودن در مراقبت شخص محور مولفهای اساسی قلمداد میشود.
ارزیابی نقاط اشتراک افراد مبتلا به زوال عقل اهمیت دارد. با این وجود، شناخت فردیت هر فرد نیز بسیار مهم است در غیر این صورت خطر زوال عقل بر وضعیت درونی فرد تاثیر منفی میگذارد که در نهایت میتواند به زوال کلی فرد مبتلا به زوال عقل در طول زندگی بیانجامد.
دیدگاه تان را بنویسید