مرد شکنجهگر که همسرش را صد ساعت شکنجه کرده، فیلم گرفته و در نهایت او را کشته است، از دادگاه درخواست تعیین تکلیف کرد؛ چراکه اولیای دم در این سالها حکم را اجرا نکرده و او را در زندان رها کردهاند.
این مرد همسرش را به زنجیر بست، با چنگک بدن زن را مجروح کرد و در نهایت او را به قتل رساند و جسدش را رها کرد.
گزارش زندگی هولناک این زن را دخترش به پلیس اعلام کرد. این دختر بعد از گمشدن مادرش درخواست کمک کرد. او شهریور سال ۸۹ به مأموران پلیس مراجعه کرد و گفت: مادرم مدتی است گم شده و من نسبت به سرنوشت او بسیار نگرانم؛ چراکه پدرم بهخاطر سوءظن به مادرم او را شکنجه میداد و در خانه حبس میکرد. آخرینبار وقتی پدرم بیرحمانه مادرم را کتک میزد، از صدای فریادهای او به طبقه بالا رفتم. دیدم دست و پای مادرم با زنجیر بسته شده و پدرم یک چنگک را به شکم او فرو کرده است. مادرم بهسختی نفس میکشید. فردای آن روز پدرم من و خواهرم را به سفر فرستاد و وقتی برگشتیم به ما گفت مادرتان از خانه فرار کرده و ما را برای همیشه ترک کرده است. به پدرم مشکوک هستم و فکر میکنم او بلایی سر مادرم آورده است.
با اعلام این گزارش، تحقیقات پلیس آغاز شد. مأموران خانه زن ۴۷ ساله به نام «مریم» را بررسی کردند و از آن خانه سیدی فیلم صدساعته شکنجههای آن زن به دست شوهر ۵۰ سالهاش به نام «هاشم» را کشف کردند. فیلم بهقدری فجیع بود که دیگر برای مأموران شکی باقی نمانده بود مریم مرده است.
هاشم بازداشت شد اما اتهام قتل را قبول نکرد. او در مراحل بازجویی با توجه به مدارک موجود، سرانجام به جرمش اعتراف کرد و گفت: فهمیده بودم همسرم با یکی از مردان فامیل ارتباط دارد. برای همین اجازه نمیدادم از خانه خارج شود. او چند بار فرار کرده بود؛ به همین خاطر مجبور شدم یک دستبند و پابند آهنی درست کنم تا هر وقت از خانه بیرون میرفتم، او را به لوله گاز خانه ببندم. یکی از دخترها و پسرم با من همکاری میکردند، اما بعد از مدتی از مادرشان طرفداری کردند.
متهم روز حادثه را اینطور تعریف کرد: من یک سیدی چندساعته از اعترافهای همسرم ضبط کرده بودم که روز حادثه متوجه شدم سیدی در خانه نیست. وقتی در اینباره سؤال کردم، مریم گفت خانوادهاش سیدی را با خودشان بردهاند. از شدت عصبانیت چنگک را در بدن زنم فرو کردم و فریاد زدم با همین تو را از سقف آویزان میکنم. سپس جلوی دهانش را گرفتم و میخواستم او را خفه کنم. بعد فرزندان را تهدید کردم و گفتم اگر همکاری نکنید، شما را هم شکنجه خواهم کرد. همسرم بیهوش شد. همان لحظه به حمام رفتم اما وقتی برگشتم و پایش را تکان دادم متوجه شدم غیرطبیعی است. فهمیدم مرده است. این شد که با برادرم تماس گرفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم. او گفت جسد را به جاده چالوس ببر و مخفی کن. میخواستم جسد را دفن کنم اما نتوانستم برای همین آن را به جنگلهای عباسآباد بردم و رهایش کردم.
با توجه به اعترافات تکاندهنده این مرد، پلیس به محل رفت اما با توجه به اینکه ۹ ماه از مرگ مریم گذشته بود، جسد از بین رفته و فقط بخشهایی از آن پیدا شد که به دستور بازپرس به پزشکی قانونی انتقال یافت. بررسی روی دیانای نشان داد جسد متعلق به مریم است.
پرونده بعد از کاملشدن تحقیقات، به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه محاکمه فرزندان مقتول گفتند اگر پدرمان سند خانه را به نام ما بزند و دیگر سراغمان نیاید از قصاص گذشت میکنیم. اگر شرط را اجرا نکند ما هم خواستار قصاص هستیم. این در حالی است که مادر مقتول درخواست قصاص کرد.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و جزئیات را یک بار دیگر بیان کرد. این در حالی بود که گفتههای مرد درباره اینکه همسرش با مردی رابطه داشته تأیید نشد و تحقیقات نشان داد مریم زنی پاکدامن بوده است.
در پایان هیئت قضایی متهم را به حبس محکوم کرد اما این حکم با اعتراض اولیای دم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و از سوی قضات یکی از شعب دیوان نقض و بار دیگر به همان شعبه ارجاع داده شد.
به این ترتیب پرونده دومین بار در همان شعبه رسیدگی شد. در آن جلسه فرزندان مقتول گفتند شرط آنها محقق نشده است. به این ترتیب متهم در آن جلسه به قصاص محکوم شد اما این حکم این بار هم از سوی قضات شعبه نهم دیوان عالی کشور تأیید نشد.
متهم که برای بار سوم پای میز محاکمه رفته بود، نسبت به خواسته فرزندانش معترض شد و گفت: مگر بچه باید از پدرش دیه بخواهد؟ من خانه و ماشینم را میفروشم و پولش را به بچههایم میدهم اما نه بهعنوان دیه.
در پایان جلسه، هیئت قضائی وارد شور شد و متهم را به قصاص، منوط به پرداخت دیه به فرزندان مقتول از سوی مادربزرگشان محکوم کرد. این حکم بار دیگر به دیوان عالی کشور فرستاده شد و این بار مورد تأیید قرار گرفت.
با گذشت چهار سال از تأیید این حکم، متهم به دلیل عدم پیگیری این حکم از سوی اولیای دم همچنان در زندان بود؛ به همین خاطر با نوشتن نامهای درخواست تعیین تکلیف کرد.
با این درخواست، او بار دیگر مقابل هئیت قضائی شعبه دهم دادگاه قرار گرفت و گفت: هرچند شرطی که فرزندانم گذاشته بودند هنوز اجرایی نشده، اما مقصر من نیستم. من وکالت دادم که خانه فروخته شود اما نشد چون خانه متروکه است و کسی آنجا را نخریده است. با این حال حاضرم شرط را خودم اجرا کنم البته اگر آزاد شوم.
با توجه به مدتزمانی که از قتل و عدم پیگیری اولیای دم گذشته است، هیئت قضات متهم را با توجه به احتساب ایام بازداشت به لحاظ جنبه عمومی جرم به زندان محکوم و وثیقهای برای متهم تعیین کردند تا زمان تصمیم اولیای دم آزاد باشد، اما او هنوز مبلغ میلیاردی وثیقه را تودیع نکرده و در صورت تودیع وثیقه از زندان آزاد خواهد شد.
اون باید قصاص شود بیاد بیرون برای جه بیچاره مادر عجب بچه های بی وفایی داشته
عجب مرداشغالب خاک توگورت
این وضعیت اصلا درست نیست و موجب تکرار این وقایع تلخ می گردد.محاکمی که با رویه قانون به کندی پیش می رود می بایست بخاطر مقتضیات زمانی جامعه با نظر حاکم شرع سریعا محاکمه و اعدام گردد تا درس عبرتی برای دیگران شود.