برای تمام مشکلات مربوط به روابط بینالملل راهحلهای مناسبی وجود ندارد که طرفین بتوانند در زمان لازم از آن برای حل بحران استفاده کنند. ایران و همسایگانش همراه با آمریکا و سایر قدرتهای بزرگ در حالی به مسالهی بحران هستهای بازگشتهاند که امید اندکی برای رسیدن به یک نتیجهی پایدار دارند. برای درک اینکه چرا بحران هستهای ایران از لحاظ سیاسی غیر قابل حل شده است باید به دیدگاههای سه هماورد این عرصه توجه کنیم.
هماورد نخست این عرصه ایران است که پس از ۱۲ سال گفتگوهای پراکنده با طرفین سرانجام برجام را پذیرفت و طبق گزارش سازمان بینالمللی انرژی اتمی و تشکیلات اطلاعاتی آمریکا به تعهداتش در چارچوب این توافق عمل کرد. پس از آنکه ترامپ در سال ۲۰۱۸ آمریکا را از برجام خارج کرد، رهبران و شهروندان ایران احساس کردند که منافع مورد انتظار برجام بهدست نیامده است. اعمال تحریمهای بیشتر توسط واشنگتن هزینه یک تریلیون دلاری را بر اقتصاد ایران تحمیل کرد.
از این رو، زمانی که ایران به پایبندی دوباره به برجام یا هر محدودیت دیگری علیه برنامه هستهایشان میاندیشد، خواستار جبران خسارت ناشی از نقض توافق توسط آمریکا است. ایران همچنین خواهان ضمانتهایی برای عدم خروج دوباره ایالات متحده از توافق است (اما میداند که نمیتواند چنین تضمینهایی را دریافت کند). از نقطه نظر انصافِ پایه و روانشناسی سیاسی، مخالفت با این موضع ایران دشوار است.
گروه دوم هماوردها در این سناریو شامل آمریکا، فرانسه، اتحادیه اروپا، انگلیس، دولت اسراییل و سایر همسایگان ایران است. این گروه با درجات مختلف تایید میکنند که آمریکا توافق را نقض کرده و اکنون تاکید میکند که «این قابل برگشت نیست و بیایید روی مشکل موجود تمرکز کنیم». برای این گروه، مشکل کنونی این است که ایران فراتر از محدودیتهای برجام به غنیسازی پرداخته و در بسیاری از موارد با سازمان بینالمللی انرژی اتمی همکاری نمیکند. ایرانیها فراتر از انباشت مواد و توانمندیهای فیزیکی، دانش بسیار ارزشمندی را نیز به دست آوردهاند.
بنابراین، این گروه تردید دارند که بازگشت به برجام بهتنهایی برای تحقق هدف اصلی که افزایش زمان گریز هسته ای ایران به یک سال است، کافی باشد. آنها میخواهند که ایران محدودیتهایی بیشتر و طولانیتر از محدودیتهای برجام را بپذیرد. از نقطه نظر توانمندیهای فیزیکی و جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، مخالفت با این موضع هم دشوار است.
گروه سومِ هماوردهای بحران هستهای ایران شامل جناح های بزرگ در واشنگتن است که تحت رهبری بنیاد دفاع از دموکراسیها، بنیامین نتانیاهو و چهبسا عربستان و امارات و سایر همسایگان ایران قرار دارند. آنها خواهان فروپاشی رژیم ایران – یا دستکم فشار بیرحمانه و حداکثری اقتصادی، سیاسی و فیزیکی مخفیانه علیه دولت و شخصیتهای کلیدی فعال در مراکز هستهای، موشکی و قدرتافکنی ایران- هستند.برای این گروه، هرگونه توافق هستهای که فشار را از روی ایران بردارد بدون اینکه تغییر مثبتی در رفتار منطقهای این کشور ایجاد کند، توافقی ناخوشایند است. این گروه روی بخش عمدهای از کنگره آمریکا نفوذ دارد بهگونهای که اگر بایدن با توافقی همراهی کند که مورد نظر ایران است، هزینههای سیاسی چشمگیری را علیه دولت بایدن تحمیل خواهد کرد.
دشوار بتوان تصور کرد که ایران و دولت بایدن از جسارت یا توانایی کافی برخوردار باشند تا به طرف مقابل چیزی را بدهند که نیاز دارد. ایران نیاز دارد که چیزی بیش از آنچه برجام فراهم کرد در اختیار داشته باشد و دولت آمریکا هم از نظر سیاسی دستش بسته است. در واقع دولت بایدن نمیتواند تضمین کندکه سه سال بعد دولت جدید این کشور از توافق خارج نشود و تحریمهای گستردهای علیه ایران اعمال نکند.آمریکا و سایرین هم نیاز دارند که ایران تعهداتی فراتر از برجام را به آنها بدهد، اما ایران احساس میکند که پذیرش این خواسته احمقانه است چرا که در ازای آن چیز بیشتری دریافت نخواهد کرد.
آنچه به حساسیت شرایط میافزاید این است که ایرانیان تصمیم نگرفته اند که آیا واقعا خواهان ساخت سلاحهای هستهای هستند یا خیر. اما اگر ایران نتواند دستکم به سهم بزرگی از گشایشهای اقتصادیای دست یابد که حق خودش میداند و به گسترش توانمندیهای هستهای خود ادامه دهد، فشار حداکثری آمریکا و تحریمهای ثانویه سایر کشورها ادامه خواهد یافت. در این صورت ایران افزایش توانمندیهای هستهایاش را با شیبی تند ادامه خواهد داد و این روند سه پیامد اصلی به همراه خواهد داشت.
نخست، ایرانیان سرانجام تصمیم به ساخت سلاح هستهای خواهند گرفت. آنها به این نتیجه خواهند رسید که برای وادار کردن دیگران به کاهش فشار به اهرم سلاحهای هستهای نیاز دارند. به احتمال زیاد، آمریکا و اسراییل این تلاشها را شناسایی خواهند کرد. در این صورت، منطقی است که فکر کنیم ایران هدف حملهای قرار خواهد گرفت که از لحاظ وسعت و شدت بیسابقه بوده و از زمان جنگ با عراق در دهه ۱۹۸۰ آن را تجربه نکرده است. چنین جنگی پیامدهای غیرقابل پیشبینی برای ایران، اسراییل، آمریکا و همسایگان عرب ایران بههمراه خواهد داشت. بهعلاوه، برخورداری از سلاحهای هستهای عاملی برای پایان تحریمهای بینالمللی نیست.
پیامد دوم این است که ایرانیان به این نتیجه برسند که از مواد و توانمندیهای هستهای بهدست آمده نمیتوانند منافع نظامی، اقتصادی یا سیاسی مفیدی کسب کنند، بنابراین باید کاری کنند که باعث ایجاد روندی پایدار در کاهش تحریمها و تثبیت روابط خارجی شود. به بیان دیگر، ایران در ازای وعدهی لغو فوری تحریمهای اصلی، توافق برجام پلاس را خواهد پذیرفت. با توجه به عوامل تاثیرگذار بر مطالبات آمریکا دشوار است تصور کنیم ایران روی چنین رویکردی قمار کند.
پیامد سوم – که محتملتر است چون به شجاعت و ریسکپذیری کمتر طرف های هماورد نیاز دارد- این است که تمام طرفین به رفتاری که در چند سال اخبر داشتهاند، ادامه بدهند. آمریکا و شرکایش همچنان پیشنهاداتی ارائه بدهند که کمتر از انتظار و مطالبات ایران است. ایران نیز به گسترش برنامه هستهای و سایر فعالیتهایش به شیوههای هشداردهنده ادامه دهد. به طور کلی، شرایط به شدت بیثبات و در مرز بحران یا جنگ باقی خواهد ماند.
مواردی مانند کره شمالی، منازعه فلسطین، کشمیر، هند و پاکستان نشان میدهد که امیدواری برای حل بحران هستهای ایران و پیشگیری از انفجار این بمب ساعتی تنها یک خوشبینی است. نمونههای بسیاری از چالشهای بزرگ بینالمللی وجود دارد که میتوانند به جنگ، حتی جنگ هستهای، بیانجامند اما کشورهایی که بیشتر درگیر این چالشها هستند، از نظر سیاسی تمایلی به حل این بحرانها ندارند یا قادر به حل آنها نیستند. برای آنها سازش و توافق، خطرناکتر یا غیرقابل قبولتر از ادامهی هماوردی بهنظر میرسد.
کره شمالی را در نظر بگیرید. این کشور در ۳۰ سال گذشته به طور پیوسته توانمندیهای هستهای خود را ارتقا داده است، در حالی که شش دولت آمریکا و بسیاری از دولتهای متحد و سازمان ملل برای «خلع سلاح هستهای» این کشور از مذاکره و تحریم استفاده کردهاند. کره شمالی به ساخت و آزمایش موشکهای خطرناکتر و دستیابی به مواد بیشتر ادامه میدهد، اما ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی رویکرد «خلع سلاح هستهای» خود را به هیچ وجه تغییر ندادهاند.
کره شمالی ظرفیت بازدارندگی در برابر اقدامات نظامی تهاجمی که با هدف نابودی رژیم این کشور انجام میشوند را افزایش داده است، اما نمیتواند تحریمهای گستردهای را که مردمش را فقیر و عقب مانده نگه میدارد، حذف کند. کره جنوبی، ژاپن و دیگران در زیر سایه حمله اتمی دولتی که پیشبینی رفتارش دشوار است به زندگی ادامه میدهند.این حقیقت درباره ایران و برنامه هستهای آن هم صدق میکند. تا زمانی که جنگی رخ ندهد، و شاید حتی پس از آن، آمریکاییها از تحریمهای ایران آسیب چندانی نمیبینند. ایرانیها قربانیان اصلی تحریمها هستند.
*استاد دانشگاه و معاون موسسه کارنگی
دیدگاه تان را بنویسید