باهنر در مقام سیاستمداران کهنهکار، ضمن دفاع از کارهای انجام شده ازسوی همه دولتها در مقام کلیت نظام، تکتک آنها را هم دارای اشکال دانست. او هجمه به دولتها را موجب بالارفتن مطالبات مردم عنوان کرد و در مورد دیدارهای رو در روی مقامات دولت سیزدهم با مردم هم تأکید کرد که نباید بهگونهای رفتار کنند که مطالبات بیشتر شود و باید تلاش کنند که مطالبات مردم را تعدیل کنند. باهنر دلیل مسکوت بررسی FATF در مجمع تشخیص را هم انتظار اعضا برای اعلام موضع دولت سید ابراهیم رئیسی عنوان کرد. متن کامل گفتوگو را در ادامه بخوانید.
بحث را با کلید واژه «آبان» شروع کنیم. گرچه ماه آبان به پایان رسید، اما همچنان شاهد اعتراضاتی هستیم که از اصفهان آغاز شده و در روزهای اخیر به استانها و شهرهای همسایه این استان هم کشیده شده است. چنانکه علاوه بر اصفهان شاهد تجمعهایی هم در شهرکرد بودهایم. تحلیل شما از این اجتماعات چیست؟ از ریشهها و عوامل آن تا نحوه مدیریت موضوع توسط دولتها. چرا که ما سال98 و زمان دولت آقای روحانی هم شاهد اعتراضاتی بودیم که به هرحال به خشونت کشیده شد و افرادی کشته شدند. اصلا میتوان اعتراضات بنزینی دولت روحانی را با اعتراضات آب در دولت رئیسی مقایسه کرد و این قیاس درست است؟
ببینید ما مسائل روزمره در کشور زیاد داریم. روز اولی که ما خدمت آقای رئیسی و آقای مخبر و بعضی از وزرا بعد از آنکه بر کرسی ریاست نشسته بودند، رسیدیم، خدمتشان عرض کردم که مسائل روزمره آنقدر زیاد است که معمولا همه وقت مسئولان را بهخود مشغول میکند؛ یک روز کرونا، یک روز زلزله، اعتصاب، سیل، خشکسالی، یک روز سیلوها خالی میشود، یک روز برای گاوها کنجاله نداریم و یک روز برای مرغها دانه! اینها مسائل روزمره است و همیشه هم هست. مخصوصا با این تحریمهای ناجوانمردانه که من غیرحق بر ما تحمیل شده و فشارها زیاد است.
بعضی از این مسائل چارهای نیست و بهصورت روزمره باید با آنها برخورد کرد. اما برخی از مسائل هست که در کوتاهمدت و دفعی قابل حل نیست و نیاز به زمان و تدبیر و خردجمعی و گاه نیاز به اصلاح برخی ساختارها دارد. بحث ما این است که دولت و دولتمردان همه وقتشان صرف مسائل روزمره نشود. البته رفتن به استانها، سر زدن به اقشار و صنوف مختلف و ملاقاتهای مردمی یک سرمایه بزرگ اجتماعی است و حتما باید حفظ و احیا شود. در دولت گذشته این تحرکات کمتر بود و اینها، کارهای بسیار خوبی است که دولت، رئیس دولت و وزرا شروع کردهاند. «اگر، ولی و اما»ی چنین برنامههایی این است که صرفا به دیدار با مردم بسنده نشود. یعنی فقط فکر نکنیم که با رفتن به میان مردم و وعده دادن مشکلات حل میشود. خیر. اینها بالاخره هرکدام یک پروسه و پروژه است و بعضیها نیاز به زمان دارد. بعضیها نیاز به تدبیر و مدیریت متمرکز دارد. بالاخره این اعتراضاتی که در اصفهان وجود دارد و هنوز هم ادامه دارد مطالبه به حق مردم بوده و هست. این مطالبات را هم درکوتاهمدت نمیتوان جواب داد. ممکن است برخی مسکنها را بتوان تجویز کرد، اما اینها هم نیاز به راهحل کوتاهمدت دارد، هم کوتاهمدت و هم بلندمدت. بعضی از مسئولان میروند و به مردم میگویند که ما مشکل زایندهرود را ظرف 2ماه آینده حل میکنیم! خب عذر میخواهم این مشکل در 30سال حل نشده ظرف 2 ماه چگونه میتوان آن را حل کرد؟! شاید در 2ماه بتوان اوضاع را آرام کرد و تسکینش داد اما راهحل ریشهای 2ماهه نداریم! مشکل آب و کمبود آب در کشور ما یک امر طبیعی است. چون مادر یک منطقه نیمه خشک هستیم. خشکسالیهای اخیر هم این معضل را تشدید کرده است.
مسئله همین آب زاینده رود را ببینید، اصفهانیها مدعیاند که بهعنوان حقابه متعلق به آنهاست. چهارمحال و بختیاریها میگویند همه این آب در منطقه ما فرو میریزد و سرشاخهها به ما تعلق دارد و خوزستانیها میگویند کارون از چند هزار سال پیش خروشان و پر آب بوده و به ما تعلق دارد. یزدیها از تشنگی در حال هلاک شدن هستند. چون کرمانی هستم این استان را آخر میگویم که فکر کنم جزو 3شهر قرمزی است که امروز وزارت نیرو اعلام کرده که آب آشامیدنی هم ندارند چه رسد به آب کشاورزی و بهداشت و صنایع و... این یک مسئله آب که یک حوضه آبخیز میبینیم که پنج شش استان مدعی آن هستند و همه آنها هم میگویند صددرصد آن آب به ما تعلق دارد. حال دولت باید هم آن مشکل آب را حل کند و هم مطالبات را تعدیل کند. یعنی نه اصفهان حق دارد مدعی صددرصد این آب باشد. نه چهار محال و بختیاریها و نه خوزستانیها. همه اینها حق دارند و در این حق شریک هستند و ما باید کاری کنیم که این بهرهوری به حداکثر برسد. آماری حدود چند سال پیشمطرح شد که احتمالا همین الان هم درست باشد که 10درصد از آب مصرفی کشور صرف بهداشت و صنعت و آشامیدن میشود و نزدیک 90درصد آب صرف کشاورزی میشود. متأسفانه در آب کشاورزی ما 30، 40درصد هدر رفت آب داریم. یعنی اگر ما بتوانیم فقط در آب کشاورزی 30درصد صرفهجویی کنیم همه مشکلات ناشی از خشکسالی را میتوانیم جبران کنیم که این نیاز به تدبیر و برنامه و پروسه و کار فرهنگی دارد. الحمدالله مسئله اعتراضات و تحصن اصفهان خوب مدیریت شد. مردم مطالباتشان را گفتهاند و مسئولان هم بین مردم رفتهاند و از وزیر نیرو تا وزیر کشاورزی و معاون اول و دیگر مسئولان حرف مردم را شنیدهاند و موضوع را پیگیری و رسیدگی کردهاند، اما این موضوع همانطور که عرض کردم نیاز به خرد و فرهنگسازی دارد که این مطالبه تعدیل شود و یک مطالبه صددرصدی نباشد.
در مورد تفاوت دولت سیزدهم با رفتار دولت قبل در مورد مسئلهای مانند بنزین دیدگاهی هست که چگونگی برخورد دولت موجب شد که اعتراضها به خشونت کشیده شود و درگیریهایی پیش آمد و بالاخره افرادی کشته شدند. اما رفتار دولت فعلی موجب شد که اعتراضها به آن سمتوسو کشیده نشود و حداقل تا الان شاهد خشونت نبودهایم. نظر شما در اینباره چیست و تا چه حد این نظر را قبول دارید؟
اینها بحث مدیریت میدانی کار است و از این مثالها متأسفانه زیاد داریم. البته من اینجا یک جمله معترضه هم بگویم که در 8،7ماه پایانی دولت گذشته متأسفانه نیروهای انقلابی و اصولگرا و... هجمه زیادی به دولت گذشته وارد میکردند و وعده میدادند که اگر دولت عوض شود، همه مشکلات حل میشود. خب، این وعده غیرممکنی بود؛ چنانکه الان هم برخی شروع کردهاند و مثلا 4،3ماه اول دولت آقای رئیسی را با 4ماه آخر دولت آقای روحانی مقایسه میکنند و میگویند که سرعت افزایش قیمتها بیشتر شده است و مانند اینها.
از سوی دیگر نیز کارهای خیلی مثبتی انجام شده است و الحمدلله کرونا با واکسنهایی که وارد شده، خوب مدیریت شده است که شاید در دوره گذشته اینگونه نبود. البته در مورد دوره قبل، علتهای دیگری هم وجود داشت. به هر حال کرونا روز اول که وارد شد، یک مرض ناشناخته بود و احتیاطها و ملاحظهکاریها بیشتر بود. تولیدکنندگان داخلی ما هم خیلی جهادی عمل کردند و زحمت کشیدند، اما تصور میکردند که میتوانند برای همه ملت ایران واکسن تولید کنند و ما مدتها معطل این بودیم و بعد معلوم شد که نه باید واکسن وارد شود و بالاخره عدهای حتی واکسن را به ما نمیدادند. اما دولت فعلی این مشکلات را حل و مسیرها را هموار کرد. خب در بعضی بخشها موفقیت خوب بوده و در برخی بخشها هم مشکلات تلنبار شده و ارث دولتهای گذشته است و هر دولتی هم که سر کار میآید اگر بخواهد همه مشکلات را گردن دولت قبلی بیندازد، خب همینی میشود که هست! من همینجا بروم به زاویه دیگر. ما در سال97، چهلمین سال پیروزی انقلاب و استقرا نظام را جشن گرفتیم. آن موقع، من آرزویی کردم که انجام هم شد و خوب هم انجام شد. گفتم کاش میشد یک کارنامه عاقلانه و عالمانه از عملکرد نظام جمهوری اسلامی به نسلهای بعد از انقلاب عرضه کنیم که در این 40سال چهکار کردهایم.
کارنامه خوبی ارائه شد؛ هم رسانه ملی خوب کار کرد و هم سایتها و روزنامهها و خبرگزاریها. اگر کسی هم بخواهد الان میتواند لیست خدمات را پیدا کند؛ از دفاعمقدس تا سازندگی و توسعه کشور و... کارهای خیلی زیادی انجام شده است. خب، این کارها را چهکسی انجام داده است؟ بالاخره 12دولت و 10مجلس گذشته انجام دادهاند دیگر؛ حال 10سال به رهبری حضرت امام(ره) و بیش از 30سال هم به رهبری مقام معظم رهبری.
فرماندهی کل مدیریت کرده است و همه دولتها هم کار کردهاند. ابایی هم ندارم اسم ببرم؛ از دولت حضرت آقا که رئیس دولتش آقای مهندس موسوی بود تا دولت آقای هاشمی، آقای خاتمی، آقای احمدینژاد و آقای روحانی. همه این کارهایی که انجام شده همین دولتها انجام داده و قانونش را همه مجالس نوشتهاند. اینکه بگوییم قبلیها اخ و تخ و بد بودهاند و ما میخواهیم حالا کار عجیب و غریبی انجام دهیم که نمیشود.
اشکالاتی هم در این سالها تلنبار شده است. اما اینکه امروز وزیر مربوطه بگوید که من تورم را در 6ماه حل میکنم، نمیشود؛ چون تورم با دستور قابل حل نیست. اینکه ارزش پول ملی همچون یخ در آفتاب تابستان در حال آب شدن است، با دستور حل نمیشود؛ مثلا بگوییم آقای رئیسجمهور دستور دادهاند قیمت ریال ما تقویت شود؛ دستوری که نمیشود. کلی عوامل دارد و... .
خلاصه بگویم همه این گرانیها و کمبودها و نبود تولید و... به یک جمله برمیگردد؛ تا زمانی که در کشور مصرف ما بیش از تولیدمان باشد، نباید انتظار کاهش قیمت را داشته باشیم. تا زمانیکه مصرف دلار ما با تولید دلاری ما متفاوت باشد و مصرف ما بیش از درآمدمان باشد، قیمت آن بالا میرود. باید برای آن عوامل راهحل پیدا کرد؛ بنابراین اگر بخواهیم همه اینها را منصفانه نگاه کنیم هر دو موضوع یعنی هم کارهای مثبتی که انجام شده و به ارث به این دولت رسیده تراکم کارهای دولتهای گذشته است و هم اشکالاتی که وجود دارد تراکم کارهای گذشته است.
اما بههرحال مقایسه دولتها در راستای نقد یک دولت و دفاع از دولت دیگر انجام میشود. این مقایسه تا کجا درست است و کجا با اشکال مواجه میشود؟
هر دولتی را که بخواهیم بررسی کنیم هم میتوان آن را جدی نقد و حتی تخریب کرد و هم میتوان نقاط مثبت آن را گفت، اما شاید یکی از اشکالات اساسی دولت یازدهم و دوازدهم این بود که با مردم خیلی ارتباط قوی برقرار نمیکرد.
همین موضوع بنزین در دولت آقای احمدینژاد که قرار بود بنزین سهمیهبندی شود، ما در مجلس 100اقدام را لیست کردیم که برای اینکه سهمیهبندی انجام شود مشخص بود کدام اقدام را کدام نهاد، چه زمانی و چگونه باید انجام دهد. مجموعهای از کارها باید پیش از تغییر قیمت انجام میشد، برخی حین اجرای طرح و بعضی از کارها هم پس از آن باید صورت میگرفت.
بهخاطر دارم که رئیسجمهور وقت آن زمان 3بار بهصورت زنده از صداوسیما با مردم حرف زد. 3ماه قبل از تغییر قیمت، پولها بهحساب مردم ریخته و گفته شد که این پول ریخته شده و قفل است، اما شبی که قرار است بنزین گران شود شما میتوانید از آن استفاده کنید و حساب را باز میکنیم و مردم دنبال این بودند که ببینند این حساب چه زمانی باز میشود. اما در دولت گذشته که چنین کاری را میخواستند انجام دهند و بنزین را گران کنند، هیچکس هیچ خبری نداشت و بعد هم رئیسجمهور آمد و گفت من هم صبح جمعه خبردار شدهام! خب، این نحوه برخورد با مردم خیلی در قضایای بعد مؤثر بود. از آن طرف هم باید دقت کنیم که رفتن جناب آقای رئیسی و آقای مخبر و وزرا و... به میان مردم خیلی کار خوبی است و سرمایه اجتماعی را اضافه میکند، اما همه کار این نیست. من اگر بخواهم یک مثال ساده و عامیانه بزنم باید بگویم این رفتوآمدها مثل ویترین یک مغازه است. ویترین را باید تمیز، خوشگل و جذاب چید، اما اگر بخواهیم یک کالا در ویترین بچینیم هزار کار باید پشت پرده انجام شود تا این ویترین پر از کالا شود. اگر ویترین پشتوانه انبار نداشته باشد، پشتوانه تدارکات و... نداشته باشد و اگر خدایی ناکرده وزرا فکر کنند فقط همین که بروند میان مردم و وعده بدهند کافی است؛ اینکه بگویند آقا ما مشکل آب زایندهرود را تا 2ماه دیگر حل میکنیم، تورم را تا 6ماه دیگر حل میکنیم، خودرو را هم تا سال دیگر 2میلیون تولید میکنیم و یکمیلیون آن را صادر میکنیم! خب، اینها نمیشود و معلوم میشود حرفهایی است که در آنها تفکر و خرد وجود ندارد؛ بنابراین جمعبندی بحث این است که مشکلات زیادی وجود دارد که مربوط به این دولت هم نیست و تلنبار مشکلات دولتهای گذشته است و در عین حال یکسری خیرات و برکات هم هست و کارهای بسیاری هم انجام شده که آن هم باز مربوط به گذشته است. دولت اگر نتوانست کارها را انجام دهد، نباید همهچیز را گردن دولت گذشته بیندازد.
تبعات منفی این وعدهها در جامعه چیست؟
خاطرم هست که ما تا 10، 15سال پس از پیروزی انقلاب هم هر مشکلی پیش میآمد، گردن رژیم طاغوت میانداختیم. خب چندی بعد مردم گفتند طاغوت رفته است دیگر! خودتان چهکار کردهاید؟ حالا هم مردم ممکن است 6 تا 8ماه منتظر بمانند برای اقدامات مثبت. اگر این اقدامات مثبت انجام نشد یا جواب نداد و حتی اگر مطالبات مردم بیشتر تحریک شود، اینها کار را مشکل خواهد کرد و باید این مطالبات را تعدیل کرد. در کشور همه باید دستبهدست هم بدهیم و از دولت تا کارگزاران و مردم و... باید تولید را بیش از مصرف بکنیم و 2راه بیشتر هم نداریم؛ یا باید تولید را افزایش بدهیم یا باید مصرف را کاهش دهیم. متأسفانه برخی شعارها هم برعکس است؛ یعنی مطالبات مصرفی را بالا میبرد و مطالبات تولیدی را پایین میآورد.
شما اشاره کردید به مشکلات اقتصادی و تحریمها و... برخی معتقدند بخش زیادی از مشکلات ناشی از تحریمها و عدماجرای برجام و نداشتن روابط و تعامل مناسب با دنیاست. اکنون ما در آستانه مذاکرات دوباره احیای برجام هم هستیم و قرار است 8آذر با 1+4 در وین مذاکره کنیم. نظر شما در مورد سیاست دولت فعلی در مذاکرات چیست؟ و با توجه به اینکه ایران خیلی صریح و شفاف اعلام کرده رفع تحریمها و راستیآزمایی شرط حضورش در برجام خواهد بود، بهنظر شما آیا مذاکرات به نتیجه خواهد رسید؟
تحریمها روی اقتصاد ما اثر گذاشته است و نمیتوان این را نفی کرد. بالاخره وقتی یک کشوری با سالی 60 تا 80میلیارد دلا درآمد نفت اداره میشد و به این درآمد عادت کرده بود و ناگهان به پنجششمیلیارد دلار برسد، آن هم زیرمیزی و قاچاقی فروختن و... خب اثر میگذارد و من باز یک مثال عامیانه بزنم؛ شما فرض کنید سرپرست خانه هر ماه 10میلیون تومان حقوق میگیرد و زندگی را روی این درآمد تنظیم کرده است بگویند ازماه دیگر 2میلیون تومان میگیری! خب همه زندگیاش به هم میریزد. اینکه درآمد 10میلیون تومانی بشود 2میلیون تومان، اصلا قابل استمرار نیست و این اتفاق اکنون افتاده است؛ اما از آنطرف هم همه مشکلات اقتصادی را گردن تحریم بیندازیم این حرف هم افراطی است. بالاخره تحریم اثرات خود را دارد. ناکارآمدیهای داخلی کشور هم آثار خود را دارد. یعنی ما فرض کنیم بخواهیم با وجود تحریمها زندگی کنیم؛ خب زندگیها نباید به فشار معیشتی سنگین برسد.
خیلی از کارها هست که ما بدون نگاه به آن طرف آب، میتوانیم در داخل کشور حل کنیم. من یک مثال ساده بزنم. الان نفت ما تحریم است و نمیتوانیم بفروشیم. همین الان و به قیمت امروز ما طبق محاسبات تحقیقی، سالی حدود 150میلیارد دلار در کشور انرژی مصرف میکنیم؛ از برق و آب تا گاز، نفت، بنزین، گازوئیل و...
بنده مدعی هستم که باید یک مدیریت درست و خردمندانه و بدون آنکه به رفاه مردم فشاری وارد شود و بدون آنکه تولید ضربه بخورد، ما میتوانیم ظرف پنجشش سال 30درصد از این انرژی را صرفهجویی کنیم؛ یعنی مصرف انرژیمان را به دوسوم برسانیم و سالی 50میلیارد دلار کمتر مصرف کنیم. ممکن است شما بگویید که اگر کم هم مصرف کنیم که نفت ما را نمیخرند. اما ما الان فرآوردههای نفتیمان را که راحتتر میفروشیم. شما درنظر بگیرید ظرف چند سال بتوانید 50میلیارد دلار به درآمدهای کشور بهصورت مستمر اضافه بکنید. با این پول چه کارها نمیتوان کرد. بنابراین حتی اگر کمی هم بگوییم، حدود 50درصد از مشکلات ما ناشی از تحریم ناجوانمردانه است و 50درصد هم ناکارآمدیهای داخلی است. حال مسیری که ما در مذاکرات میخواهیم برویم باید چگونه باشد؟ اصل مذاکره را که پذیرفتهایم و میخواهیم ادامه بدهیم. مذاکره برای حل مسئله است. مذاکره این نیست که من بگویم اینجا ایستادهایم و باید شما هم اینجا بیایید و رقیب من هم بگوید خیر ما آنجا ایستادهایم و شما باید آنجا بیایید. در این صورت چندبار مذاکره میشود و بعد هم بدون نتیجه تمام میشود. ما باید یک راهحل و مسیری را پیشبینی کنیم که ضمن آنکه عزت، مصلحت و اقتدارمان هم حفظ شود، اما راه برای تفاهم هم ایجاد شود. آمریکا داستان خود را دارد. یکطرفه از یک تفاهم بینالمللی بیرون رفته و الان هم ناجوانمردانه فشار میآورد، اما طرف دیگر اروپاییها هستند. من اگر بخواهم بهجای اروپاییها تحلیل کنم، حتی چینیها، با خود میگویند ما با یک طرف مثلا 100واحد معامله داریم و با یک طرف 5واحد! خب ما چهکار کنیم؟ 100واحد را بگیریم یا 5واحد را؟ در مورد اروپا این ماجرا کمتر و حدود 70واحد به 30واحد است.
بحث ما با اروپاییها این است که اگر شما بخواهید مسیر عادی را ادامه دهید، همیشه ایالات متحده آمریکا بر شما حاکم و سوار خواهد بود. درحالیکه دنیا در حال تغییر است و ابرقدرتی و محوریت آمریکا به سرعت در حال کوچکشدن است. شاید پنجششسال بیشتر طول نکشد که چین به قدرت نخست اقتصاد دنیا تبدیل شود.
آمریکا چندین دهه اقتصاد نخست دنیا بوده و حال یک رقیب پیدا کرده که میخواهد از او پیشی بگیرد. ما میگوییم اروپا میتواند. اروپا یک جامعه متحد است که اگر تلاش کند و بایستد و مقاومت کند، میتواند آمریکا را پشت سر بگذارد. ما حرف اروپا را میفهمیم. آنها میگویند یک طرف کشور گردنکلفتی چون آمریکاست و یک طرف هم ما هستیم.
ما میگوییم آقا شما هم میتوانید گردنکلفت باشید به شرطی که گردنکلفتی آمریکا را نپذیرید.
من فکر میکنم که مقامات ما باید همچنان مذاکرات را دنبال کنند. همپیشنهادهایی برای حل موضوع بدهند و هم اینکه مصلحت، عزت، شرف و اقتدار کشور را حفظ کنند.
البته من خیلی تحلیلگر خارجی نیستم اما به ذهنم میرسد که اگر مسیر گام به گام تعریف شود، شاید قابل ادامه باشد. اینکه ما بگوییم همه تحریمها باید برداشته شود تا ما مسائل هستهای را حل کنیم، فکر نمیکنم به نتیجه برسد، اما میتوانیم روی حرکت گام به گام تفاهم کنیم و یک قدم آنها جلو بیایند و یک قدم هم ما. البته مشخص هم هست که اول آنها بودند که قطع ارتباط کردند و یکطرفه زدند زیر میز. اما الان برای برقرارکردن مجدد این ارتباط میتوان قدم به قدم پیش رفت تا برسیم به همان تفاهم نهایی برجام.
در دولت قبل بارها آقای روحانی گفتند که ما منتظر یک دستور هستیم و تفاهم ما فقط به یک امضا نیاز دارد. آیا مسیر دولت فعلی ادامه همان مسیر است یا سیاستهای این دولت در این زمینه با دولت قبل تفاوت دارد؟
ببینید، چیزی که من اطلاع دارم مجموعه نظام به این نتیجه رسیدهاند که مذاکرات باید ادامه پیدا کند. ادامه مذاکره، یعنی باید راههایی برای تفاهم پیدا بکنیم وگرنه که مذاکره برای ما اصل نیست. مذاکره باید به یک نتیجهای منتهی شود. وقتی کلیت نظام پذیرفته است که مذاکرات ادامه پیدا کند، دشمن هم کینهتوز است و هم سر سخت است و نقطهزنی میکند، بنابراین هم باید مواظب کینههای فروخورده دشمن باشیم و هم مسیرهایی را روشن کنیم که هم به حقمان برسیم و هم اینکه بگوییم ما سر نقطهای که بودیم ایستادهایم و تا 90درصد هم میخواهیم غنیسازی بکنیم و در ضمن شما هم باید مسائل را حل کنید، که این هم نمیشود. من فکر میکنم که انشاءالله کار دنبال شود و به نتیجه برسد.
موضوع مهم دیگری که این روزها همچنان مورد بحث است، وضعیت بررسیFATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام است. بررسی این لوایح به کجا رسیده و چرا چندی است که خبری در این زمینه منتشر نمیشود؟
ببینید، FATF الان در مجمع مسکوت است. دولت قبل یک استدلالی داشتند که درصورت پیوستن به FATF، بهرغم وجود تحریم روزنههایی باز میماند که ما بتوانیم با برخی کشورها فارغ از تحریمهای یکجانبه آمریکا برخی مبادلات را انجام دهیم. موافقان و دولت و... معتقد بودند که باید حل شود وگرنه آن روزنههای کوچکی را که برای برخی مبادلات داریم هم از دست میدهیم.
یک نکته هست که بهنظر من این جمله را باید همه مسئولان و تصمیمسازان کشور ما از سرشان بیرون کنند که ما میتوانیم یک سیم خاردار به دور خورمان بکشیم و بگوییم که آقا ما با هیچ جای دنیا کار نداریم. این نمیشود و امروز نمیتوان اینگونه زندگی کرد. ما که هیچ، آمریکای قدر قدرت هم نمیتواند اینگونه زندگی کند و بسیاری از نیازهای خود را از واردات تأمین کند.
طرفداران FATF معتقدند که درصورت پیوستن به آن میتواند محلی برای برخی مراودات تجاری با دنیا باشد و اگر نپیوندیم این روزنهها هم مسدود و گرفتاری ما بیشتر میشود. مخالفان هم استدلال های خودرا دارند؛ الان ما بیشتر منتظر موضع رسمی دولت فعلی هستیم که دولت فعلی بیاید و در مجمع صحبت کند که خودش در مجموع منافع پیوستن به FATF را بیشتر میداند یا مضرات آن را.
البته اعضای مجمع موضع خود را دارند و ما کار تحقیقی خیلی مفصلی هم کردیم و همه اینها را هم ریز کردیم که منافع کجاست و ضررها کجاست و چه تهدیدها و فرصتهایی وجود دارد. اما الان بیشتر بهنظر میرسد که مدیران مجمع منتظرند که دولت جناب آقای رئیسی موضعش را مشخص و اعلام کند که منافع پیوستن به FATF را بیشتر میداند یا مضرات آنرا.
دیدگاه تان را بنویسید