انتخابات بوندستاگ که یکشنبه هفته گذشته در آلمان برگزار شد، شگفتی کم نداشت: حزب دموکرات مسیحی بدترین نتیجه را از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون به دست آورد و سبزها هم بهترین نتیجه تاریخی خود را به دست آوردند. راست افراطی که سال 2017 تصور می شد در حال قدرت گرفتن است در این انتخابات نه تنها رشد نکرد، بلکه با کاهش در میزان آرای خود مواجه شد. از همه این ها مهم تر، در حالی که در انتخاباتی پارلمانی آلمان عرف بر این است که صدراعظم را حزب برنده انتخاب می کند و پس از اعلام نتایج تکلیف صدراعظمی تاحد زیادی مشخص می شود، در این انتخابات هر دو حزب اصلی ادعای تعیین صدراعظم را دارند. اما کمپین های انتخاباتی و مذاکرات پیش رو میان احزاب برای تشکیل دولت درس هایی برای غیرآلمانی ها هم دارد که در ادامه به چهار مورد آن اشاره می شود.
کوتاهتر، کمدردسرتر
حتی پیش از این انتخابات و از سال 2018 که آنگلامرکل اعلام کرد قصد کاندیداتوری در این انتخابات را ندارد، بلاتکلیفی بر سیاست داخلی و خارجی آلمان سایه انداخت: این که آلمان، و در قیاسی وسیع تر، اروپایِ بدون مرکل چه شکلی خواهد بود؟ تکلیف زوج آلمان-فرانسه در هدایت اتحادیه چه می شود؟ تکلیف برگزیت و رابطه با بریتانیا چه می شود؟ مشکل آن جاست که مرکل 16 سال در قدرت بود و بسیاری از دینامیسم های سیاسی در اروپا حول محور شخص او شکل گرفت. حالا که او از صحنه کنار می رود همه دست پاچه شده اند که چه باید بکنند. بنابراین درس اول این است که سیاستمدارانی که طولانی مدت در قدرت می مانند، حتی اگر کارآمد باشند، هنگام خروج نظم سیاسی را دچار بحران می کنند. دلیل آن هم این است که در نظام های سیاسی جاافتاده، سیستم بر فرد غالب است، اما وقتی فردی به مدت طولانی تصدی پستی را برعهده دارد، این توازن تاحدی به هم می خورد و به تدریج سیستم به فرد وابسته می شود.
مساله اما برای سیاست خارجی حساس تر هم است. تصدی طولانی مدت باعث می شود تضمین توافقات براساس روابط شخصی شکل بگیرد. حالا وقتی اشخاص کنار می روند تمام آن توافقات دچار بحران می شوند. به عنوان نمونه، در مذاکرات برجام امریکایی ها از ابتدا می گویند که نمی توانند در مورد رییس جمهوری آتی این کشور تضمینی به ایران بدهند و قبلاً هم نشان داده اند که چنین تضمینی وجود نداشته است. بنابراین در صورتی که حالا جمهوری اسلامی ایران بخواهد با امریکا توافق کند این ملاحظات را در نظر خواهد گرفت تا با تغییر اشخاص مانند دفعه قبل غافلگیر نشود. اما مثلاً تکلیف توافقات ایران و روسیه در سوریه پس از پوتین چه خواهد شد؟ چند وقت پیش مساله سلامتی پوتین و ابتلای اطرافیان وی به کرونا باعث نگرانی شده بود. این در حالی است که همه می دانند در صورت فوت رییس جمهور 78 ساله امریکا، معاون 56 ساله وی به راحتی جای او را پر خواهد کرد. در نتیجه تصور امریکای پس از بایدن سخت نیست، اما سخت بتوان تصوری از روسیه بدون پوتین و ترکیه بدون اردوغان داشت. حالا هم ناظران می پرسند آلمان به کدام سو می رود و اروپای بدون مرکل چه شکلی دارد.
نکته جالب دیگر میزان توجه رای دهندگان آلمانی به مساله گرمایش زمین است که در رای 15 درصدی به حزب سبزها خود را نشان داد. این حزب چند ماه قبل در نظرسنجی ها حتی از احزاب اصلی هم جلوتر بود به طوری که می گفت می خواهد رهبر خود، آنالنا بائربوک را به عنوان صدراعظم تعیین کند و این یکی دیگر از شگفتی های این انتخابات بود که حزبی به غیر از دو حزب اصلی ادعای تعیین صدراعظم داشته باشد. پیشتازی سبزها در آلمان بی شک در سایر کشورهای اروپایی بازتاب خواهد داشت و پیش بینی هایی هست که در انتخابات فرانسه هم که آوریل سال بعد برگزار می شود سبزها بتوانند شگفتی ساز شوند.
این موضوع وقتی جالب تر می شود که بدانیم یکی از برنامه های سبزهای آلمان گران کردن قیمت سوخت از جمله بنزین بود. حیرت انگیز است که افراد در یک جامعه به چه سطحی از شعور و آگاهی می رسند که حاضر می شوند به چنین برنامه ای رای بدهند. حالا این وضعیت را با تصمیم به افزایش قیمت بنزین در آبان 98 مقایسه کنید که منجر به اعتراضات سراسری شد. قطعاً بخشی از این تفاوت محصول فقر است. فقر باعث می شود تا توجه به موضوعات کلان تری مانند گرمایش زمین به فراموشی سپرده شود و این باعث اقدامات خودتخریب گر در جامعه می شود. خودتخریبی یعنی وقتی تصمیمات کوتاه مدت که از روی اجبار گرفته می شود به ضرر منافع بلندمدت فرد یا جامعه است.
اما بخشی دیگر از این تفاوت محصول ناآگاهی است. بعید است سبزها در ایران بتوانند حتی رای دهک بالای جامعه را هم به دست آورد. رای بالای سبزها در آلمان تحت تاثیر سیل بهار امسال که منجر به کشته شدن 180 نفر شد قرار گرفت. فارغ از این که عملکرد دولت آلمان در مواجهه با این بحران چگونه بود، این باور در میان شهروندان وجود دارد که ریشه این بحران در مساله تغییرات آب و هوایی است. این در حالی است که در ایران هرچقدر هم که سیل و خشکسالی وجود داشته باشد، همه فقط به واکنش دولت پس از وقوع آن ها توجه می کنند و به فکر درمان ریشه ای این مشکل نخواهند افتاد، چرا که علتِ آن را مانند علتِ زلزله خارج از کنترل خود می دانند. در حالی که تغییرات آب و هوایی مانند زلزله نیست و انسان در علت به وجود آمدن آن نقش دارد. در نتیجه آگاهی از نقش انسان در تغییرات آب و هوایی می تواند به حل ریشه ای آن کمک کند چرا که نسبت به علت آن احساس مسولیت ایجاد می کند نه این که مانند زلزله فقط نسبت به جبران عواقب آن پس از وقوع مسولیت داشته باشیم.
کم بخور، همیشه بخور
پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات، غیر از حامیان دو حزب افراطی آلترناتیو و دلینکه، کسی خود را بازنده کامل این انتخابات نمی داند. با وجود این که دموکرات مسیحی ها بدترین نتیجه حزب خود را از جنگ جهانی دوم تاحالا به دست آوردند، اما هنوز شانس زیادی برای تشکیل دولت دارند. حتی اگر رای حزب چپ افراطی دلینکه اندکی بیشتر می شد، این احتمال وجود می داشت که وارد ائتلاف با سوسیال دموکرات ها شود. در ابتدای شب اعلام نتایج، وقتی نتایج اولیه حزب دموکرات مسیحی اعلام شد، فضای حزن انگیزی از دفتر مرکزی حزب گزارش می شد. اما بعداً وقتی اعلام شد که رای سوسیال دموکرات ها خیلی بالاتر نیست، دموکرات مسیحی ها هم شروع به شادی و پایکوبی کردند. حالا هم آرمین لاشِت، رهبر دموکرات مسیحی ها و هم اولاف شولتز، رهبر سوسیال دموکرات ها امید به صدر اعظم شدن دارند و براساس میزان رایی که به دست آوردند می توانند با سایر احزاب چانه زنی کنند.
این وضعیت با انتخابات امریکا که در آن حزب برنده برای چهار سال همه قدرت را در اختیار دارد و بازنده ها همه چیز را می بازند خیلی فاصله دارد. در آن جا به حزب بازنده، حتی اگر 46 درصد آرا را به دست آورده باشد، همان طور که حزب جمهوری خواه با کاندیداتوری دانلد ترامپ در سال گذشته به دست آورد، ضربه روحی شدیدی وارد می شود. در یک جامعه قطبی شده، که در حال حاضر بسیاری از جوامع غربی این گونه هستند، تحمل این ضربه روحی دشوارتر هم می شود که نمونه آن را در شورش ششم ژانویه 2021 در کنگره امریکا دیدیم. برعکس در آلمان، حامیان احزاب امید دارند که در چانه زنی ها بتوانند حداقل بخشی از برنامه های خود را در دستور کار دولت آینده قرار دهند. این مصداق ضرب المثل " کم بخور، همیشه بخور" است. یعنی به جای این که برای چهار سال یک حزب همه قدرت را در دست داشته باشد و حزب دیگر هیچ نقشی نداشته باشد، همه آن ها بخشی از برنامه های خود را در هر دوره دنبال می کنند. این نتیجه نشان می دهد که دموکراسی پارلمانی و دولت های ائتلافی در جوامع قطبی شده بهتر از دموکراسی های ریاستی عمل می کنند.
نقد از میانه ضربهگیرِ افراطگری است
درس چهارم هم این که برخلاف برخی کشورهای اروپایی مانند مجارستان، اتریش، یا ایتالیا که احزاب افراطی در آن ها توانستند به قدرت برسند، در آلمان دو حزب میانه کوچک تر، یعنی سبزها و دموکرات های آزاد توانستند ریزش رای دو حزب میانه اصلی را جذب خود کنند تا به سبد رای دو حزب افراطی اضافه نشود. در نتیجه در حالی که دو حزب اصلی میانه، یعنی دموکرات مسیحی ها و سوسیال دموکرات ها با ریزش رای روبرو شدند، هم زمان رای دو حزب افراطی، یعنی آلترناتیو و دلینکه هم با ریزش روبرو شد. وقتی بخش هایی از میانه شروع به انتقاد از دیگر بخش های میانه می کند، در صورت شکست یک بخش، آرا جذب بخش دیگر می شود و در واقع احزاب کوچک میانه نقش ضربه گیر را بازی کردند و مانع غلتیدن آلمان به دامن افراطی ها شدند. این یک پیروزی بزرگ برای جریان میانه در آلمان است.
دیدگاه تان را بنویسید