مصطفی داننده- خدایا ما را بلاهای زمینی و آسمانی خودت به دور بدار. تمام تلاشت را انجام بده تا باران به اندازه بیاید، زلزله در حد 4 ریشتر باقی بماند، باد کم بوزد و ....
راستش را بخواهی خدا، مدیریت بحران ما در حد افتضاح است. ما غافلگیر میشویم، نشویم هم بلبشویی درست میکنیم که بیا و ببین.
مثلا نگارنده همین متن که از شما میخواهد فکری به حال ما بکنید، چند روزی است به واسطه کرونا گرفتن چندتن از عزیزانش، درگیر بیمارستان است.
الان حدود 17 ماه است که درگیر کرونا هستیم. پیک پشت پیک را سپری کردهایم. قطعا بیمارانی که به بیمارستان میروند، فکر میکنند با این تجربه، کارشان با کمترین معطلی راه میافتد و سیر بستری شدن و دریافت آمپول رمدسیور به سرعت و بدون مشکل انجام میشود.
زهی خیال باطل! اولا که اگر خدای ناکرده در این روزها احتیاج به بستری شدن داشته باشید که باید دعا کنید یا تخت خالی در بیمارستانی باشد یا آشنایی داشته باشید تا تختی خالی برای شما پیدا شود. داستان آمپول هم که مثنوی هفتاد من است.
هر بیمار باید 5 نوبت رمدسیور را دریافت کند. یعنی شما باید 5 روز به بیمارستان بروید و به خانه برگردید. به نظر میرسد راه حل خوبی برای خالی ماندن تختها برای بیماران بدحال است. کسانی که ریهای کمتر درگیر کرونا دارند با این روش بهبود پیدا میکنند.
این روش اما وقتی کارایی بالایی دارد که روند اداری کار به سرعت انجام شود. بیمار کرونایی یا همراه او باید هر روز روند اداری بستری شدن و ترخیص را انجام دهد. برخی که حتی همراه هم ندارند و با آن تن رنجور مجبور هستند تمام کارها را هم خودشان انجام دهند.
17 ماه تجربه باید به مدیریت بیمارستانها آموخته باشد که میشود سریع کار بیماران را انجام داد. با ساختن یک اتاق کوچک اداری در کنار اورژانس کرونا، تا حد بسیاری مشکل میشود. 5 بار رفتن و آمدن، پول دادن به این داروخانه به آن صندوق، در این گرما تابستان و روزهای سخت زندگی، مراجعان را جان به لب میکند.
نکته جالب این است که الان حتی دستفروشان مترو هم سعی میکنند پول نقد نگیرند اما در بیمارستان و در مرکز آلودگی شما باید پول نقد هم همراه داشته باشید.
ممنون کادر درمان هستیم. آنها در این مدت حسابی خسته شدهاند اما کاش کمی با مردم رفتار بهتری داشتند. کاش یاد میگرفتند ما بردههای آنها نیستیم. بعد از هر سوال چنان برخوردی با شما میکنند که گویی معلمی هستند که بعد از 9 ماه آموزش، جواب غلطی گرفتهاند.
واقعا اگر باقی مشاغل در ایران، اعصاب کادر درمان را داشتند، باید فاتحه آرامش در این کشور را میخواندیم. مامور راهنمایی و رانندگی هم زیر آفتاب ایستاده است. نانوا هم در گرمانی تابستان کنار تنور است. ماموران شهرداری هم هرشب کار میکنند اما طلبکار مردم نیستند.
با کسانی که بیمار دارند یا خود بیمار هستند، کمی مهربان باشید و آنها را درک کنید. همانگونه که آنها باید شما را در این شرایط درک کنند.
القصه که خدای مهربانیها، ما زیاد به مسئولانمان امید نداریم، پس خواهش میکنیم که با ما ملایم برخورد کن.
دیدگاه تان را بنویسید