جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا دیروز در سخنانی که به مناسبت حوادث اخیر افغانستان و خروج نظامیان آمریکائی از این کشور ایراد کرد، گروه تروریستی طالبان را شریک قطعی حکمرانی در افغانستان دانست و با صراحت گفت: «تنها راه تحقق صلح در افغانستان همزیستی با طالبان است».
این نگاه بایدن به گروه تروریستی طالبان اکنون یک نگاه مشترک میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکاست. درست همان زمان که رئیسجمهور آمریکا تنها راه تحقق صلح در افغانستان را همزیستی با طالبان اعلام میکرد، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز از پایان موفقیتآمیز اجلاس مذاکرات بینالأفغانی در تهران خبر داد که در آن سخن از مشارکت گروه تروریستی طالبان در حکمرانی افغانستان مطرح شد و محور اصلی مذاکرات نیز این بود که سهیم شدن طالبان در دولت، راه برقراری صلح در این کشور است.
اکنون سؤال مهم اینست که موضع مشترک جمهوری اسلامی ایران و آمریکا درباره گروه تروریستی طالبان، بیانگر چه واقعیتی است که قرار است در منطقه رخ دهد؟ برای پیدا کردن پاسخ این سؤال ابتدا باید به دو سؤال دیگر پاسخ داده شود که یکی از آنها به تغییر سیاست منطقهای آمریکا مربوط میشود و دیگری به تغییر ماهیت طالبان.
سؤال اول را اینگونه میتوان مطرح کرد که آیا آمریکا قراراست از سیاست سلطهگری برمنطقه خاورمیانه و افغانستان دست بردارد یا روش دیگری را برای ادامه سلطهگری برگزیده است؟علاوه بر اینکه تغییر سیاست سلطهگری آمریکا امری غیرمتصور است، سخنگوی کاخ سفید در تکمیل سخنان بایدن گفته است: «حضور 20 ساله آمریکا در افغانستان، برای ما پیروزی به همراه نداشت». بنابراین، موضع صریح رئیسجمهور آمریکا درباره ضرورت سهیم شدن گروه تروریستی طالبان در دولت افغانستان را میتوان به معنای تلاش دولت آمریکا برای محکم کردن جای پای خود در دولت آینده افغانستان دانست. به عبارت روشنتر، آمریکا با خارج کردن نظامیان خود از افغانستان، طالبان را به نمایندگی خود در این کشور حاکم میکند تا نفوذ خود را همچنان حفظ و سلطه نظامی را به سلطه سیاسی تبدیل نماید.
سؤال دوم اینست که آیا طالبان از یک گروه تروریستی خونآشام به یک گروه سیاسی خواهان سهم در حکمرانی تبدیل شده و از آرمانهای وهابیگری و اهداف سلطهطلبی مبتنی بر ولایت داشتن امیرالمؤمنین این گروه بر تمام مسلمین و حتی برخورداری از حق حاکمیت بر کل جهان دست برداشته است؟
عملکرد ماهها و هفتههای اخیر گروه تروریستی طالبان نشان میدهد این گروه هیچیک از آرمانها و اهداف خود را رها نکرده و مصممتر از گذشته درصدد تحقق آنهاست. هفته گذشته هنگامی که یکی از سخنگویان این گروه اعلام کرد ما به دنبال برقراری صلح هستیم،سخنگوی دیگری که در مرتبهای بالاتر قرار داشت بلافاصله آن را تکذیب کردو گفت ما میجنگیم و اهل مصالحه با دولت نیستیم. کشتارهای پیاپی قوم هزاره که اصلیترین شیعیان افغانستان هستند در چند شهر این کشور در ماههای اخیر و تصرف مراکز گمرکی مشترک افغانستان با ایران در روزهای اخیر، نشان میدهند که طالبان به هیچیک از ادعاهائی که با مسئولین ایرانی در میان گذاشتهاند پایبند نیستند و نهتنها به یک گروه سیاسی تبدیل نشدهاند بلکه خونآشامتر از گذشته درصدد سلطه کامل بر افغانستان و سپس تعقیب اهداف سلطهطلبانه دیگر خود هستند.
با روشن شدن پاسخ این دو سؤال، اکنون میتوان به سؤال اصلی نیز پاسخ داد. موضع مشترک جمهوری اسلامی ایران با آمریکا درباره گروه تروریستی طالبان که هر دو کشور معتقدند تنها راه تحقق صلح در افغانستان، همزیستی با طالبان است، شاید به این معنا باشد که مسئولین ایرانی به این نتیجه رسیدهاند که آمریکا قصد دارد افغانستان را با حاکمیت طالبان داشته باشد و همین تصمیم آمریکا راهی غیر از این باقی نمیگذارد که ما چشمهایمان را بر واقعیت طالبان ببندیم و تروریسم را نیز به تروریسم بد و تروریسم خوب تقسیم کنیم و از حالا به بعد وانمود کنیم طالبان یک گروه تروریستی خوب است که میتوان با آن همزیستی کرد.
اشکال مهم این سیاست اینست که آمریکا با در اختیار داشتن تروریستهای طالبان میتواند سیاستهای مداخلهجویانه خود در منطقه از جمله ایران و عراق را با استفاده ابزاری از این گروه که به دولت تبدیل میشود، تحقق ببخشد. اعضاء القاعده و داعش هم که طبق اطلاعات موجود هماکنون در افغانستان به طالبان پیوستهاند، طرح جدید آمریکا را کامل میکنند و این مجموعه خطرناک تروریستی با تغییر چهره و در قالب یک دولت ولی با همان ماهیت تروریستی به نیابت از آمریکا به جان ملتها و دولتهای منطقه خواهند افتاد.
دیدگاه تان را بنویسید