عکس:آرمان ملی/ فاطمه فتاحی/آرمان ملی- وحید استرون: وزارت آموزشوپرورش در دولت دوازدهم، یکی از پرچالشترین دوران آموزشی پس از انقلاب را سپری میکند. پاندومی کرونا و تقابل سلامت دانشآموزان و پیشرفت تحصیلی آنها، مسئولان این وزارتخانه را مانند بسیاری از کشورهای جهان همچون آلمان، انگلستان، آمریکا و... با چالش بزرگی مواجه کرده است. اما تفاوت ایران با کشورهای توسعهیافته در ضعف در ساختار نظام آموزشی برپایه مجازی و زیرساختهای موجود است که پس از گذشت یکسال از زمان پاندومیکرونا، هنوز این چالش با اپلیکیشن «شاد» برطرف نشده است؛ هرچند بیش از ۱۲میلیون دانشآموز در «شاد» احراز هویت شدهاند. همچنین نابرابری اجتماعی و توزیع امکانات در کشور یکی دیگر از چالشهای محسن حاجیمیرزایی و معاونانش در این دوره بود که باعث شد هر روز خبر خودکشی یک دانشآموز، بهعلت نداشتن تبلت و گوشی هوشمند منتشر یا دانش آموزی مجبور به ترک تحصیل شود . در این چالشهای پرشمار که البته از دید شخص وزیر آموزشوپرورش یک فرصت برای آیندهای بهتر است، اجرای سند جهانی آموزش «۲۰۳۰» نیز یکی دیگر از مشکلات وزارتخانه متبوع ایشان به حساب میآید؛ موضوعی که در بودجه ۱۴۰۰ و در تقابل پاستور و بهارستان، دامن بند آموزشی سند جهانی ۲۰۳۰ را گرفت. دولت این بند را در لایحه بودجه قرار و برای آن ردیف بودجه اختصاص داد، اما طولی نکشید که از سوی دولت و سازمان برنامه و بودجه اعلام شد، آوردن این بند در لایحه بودجه، اشتباه بوده و بهسرعت حذف شد. اما در نبود سند جهانی آموزش که پنج سال پیش در سازمان ملل تصویب شد و ایران نیز به همراه ۱۹۱ کشور دیگر آن را امضا کرده و متعهد به اجرای آن شدند، حالا آموزشوپرورش با همکاری شورایعالی انقلاب فرهنگی در حال تدوین و بررسی سند تحول بنیادین است که به قول مسئولان وزارت آموزشوپرورش، انسانهایی با قابلیت استقلال، عزت، پیشرفت و توسعه کشور تربیت میکند و مقصدی جدا با سند جهانی ۲۰۳۰ دارد. برای بررسی بیشتر این موضوعات، محسن حاجیمیرزایی، وزیر آموزشوپرورش در گفتوگوی اختصاصی با «آرمان ملی» به نکات قابل تاملی اشاره میکند که در ادامه میخوانید.
نظام آموزشوپرورش در دوران وزارت شما با یک پاندمی سخت مواجه شد و با توجه به اینکه ما حدود چهار دهه پیش (در زمان جنگ تحمیلی) به نوعی شرایط مشابهی داشتیم و آموزش دانشآموزان فقط از طریق برنامههای آموزشی صداوسیما انجام میگرفت، اما اینبار با 15میلیون دانشآموز، شرایط با آن زمان متفاوت است و به زیرساختهای قدرتمند و آنلاین نیاز دارد که متاسفانه ما در این موضوع با ضعف زیرساختی برای آموزش آنلاین مواجه بودیم. این درحالی است که کشورهایی چون استرالیا از سالها قبل روی آموزش آنلاین و غیرحضوری کار کرده بودند. نظر شما درباره وضعیت نظام آموزشی بعد از شیوع کرونا چیست و چقدر بستر برای آموزش آنلاین و موثر در کشور ما وجود دارد؟
اینکه ما این دوره را دورهای کاملا متفاوت و متمایز تعبیر کنیم، مثال کاملا درستی است. بههرحال نظام آموزشوپرورش طی دهههای گذشته فرآیندهایی را طراحی و مسیرهایی را پیشبینی کرده بود و نیروی انسانی خود را برای آن فرآیندها و مسیرهای مختلف تربیت کرده است. این نظام 15میلیون دانشآموز را بین 110هزار مدرسه توزیع کرده بود و فرآیند آموزشی انجام میشد. اطمینان از صحت انجام کار در چنین شرایطی میسرتر بود، بههرحال ما با 110هزار واحد آموزشی بر فرآیند آموزش نظارت داشتیم و به اجرای امر آموزش اهتمام میکردیم. اما کرونا بهیکباره وضعیت را تغییر داد و همه آن مسیرهای گذشته ما دچار اختلال شد. اشاره درستی فرمودید که در دنیا، این پدیده و پاندمی غیرمنتظره بود و واکنش نظام آموزشی به این پدیده نیز فاقد سابقه روشن و تجربه دقیق بود. اما بیش از 69درصد از معلمان در دنیا برای اولینبار با مفهوم آموزش مجازی آشنا میشدند و باید هرچه سریعتر خود را در قالب این فضا میدیدند. حتی در جاهایی که آموزش مجازی داشتند، معمولا از آموزشهای ترکیبی استفاده میکردند و این بخش بهصورت غیرحضوری و مجازی ادامه پیدا کرد.
پس ما باید بهسرعت دستبهکار میشدیم و در ابتدا با تدابیر، روشهای مختلفی را تجربه کردیم. اولین اتصال و ارتباط ما با صداوسیما بود و از طریق تلویزیون (مثل تجربه دوران جنگ) آموزشها را آغاز کردیم. اما دیگر فضای آموزشی با دوران هشت سال دفاع مقدس تفاوت بسیاری داشت و اگر میخواستیم که فقط از طریق صداوسیما آموزشها را پیگیری کنیم، قطعا با مشکلات متعددی روبهرو میشدیم، چون این فضا تعاملی نبود و ثانیا فقط جنبه «عرضه» داشت، یعنی معلوم نبود در سمت تقاضا (دانشآموز) با چه شرایطی روبهرو است و ما نمیدانستیم چقدر از دانشآموزان از این فضا استقبال کردهاند و اینکه چطور باید پیگیری کنیم. آیا آنها قادرند پاسخ ابهاماتشان را بگیرند یا خیر؟ چگونه تکلیف داده شود و چگونه تکلیف گرفته میشود و این مشکلات و ابهاماتی بود که در آموزش تلویزیونی با آنها روبهرو بودیم، پس ناگزیر شدیم تا راهحل دیگری پیدا کنیم.
ما ابتدا بهسمت پیامرسانهای داخلی رفتیم و از آنها کمک خواستیم، ولی آنها نمیتوانستند شرایط ما را تامین کنند. ما دو شرط جدی و اساسی داشتیم، اول اینکه بتوانند محیطی کاملا ایزوله را در اختیار ما قرار بدهند و دوم، تستهای فنی داشته باشند تا بتوانیم با اطمینان دانشآموزان را به آن سمت ببریم و قابلیتهای آنها تست شده باشد، اما چون این امکان در پیامرسانهای داخلی فراهم نبود، به فکر ایجاد یک اپلیکیشن آموزشی خاص افتادیم و اپلیکیشن «شاد» متولد شد.
اپلیکیشن شاد در روزهای اول ظرفیت بسیار محدودی داشت و فقط قابلیت مبادله پیام داشت، ولی بهتدریج طی چند ماه گذشته ظرفیتهایش توسعه پیدا کرد و حالا به مرحلهای رسیدهایم که 700هزار ارتباط زنده در روز در «شاد» صورت میگیرد و تاکنون بیش از 15میلیارد پیام بین معلم و دانشآموز مبادله شده است. همچنین میتوان به مبادله بیش از دو و نیم میلیارد فایل در این فضا اشارهای داشت که اینها ظرفیتهای مختلف شاد است. دوازده و نیم میلیون دانشآموز روی شاد احراز هویت شدهاند و در کلاس و مدرسه خودشان در این فضا قرار گرفته و با معلم خود در ارتباط هستند. اما با همه این ویژگیها، ما منکر مشکلات شاد نیستیم. زیرساختهای فنی ما کفایت لازم را برای آموزش آنلاین 15میلیون دانشآموز ندارد. همه دانشآموزان دسترسی به ابزار هوشمند ندارند و پوشش اینترنت در همه مناطق کامل نیست. اینها مشکلاتی است که در بستر شاد با آنها روبهرو هستیم. همه ما نگران هستیم، چون دانشآموزان را به سمت اینترنت و آموزش آنلاین بردیم و باید در بستر مجازی درسهای آموزشی خود را فرابگیرند و شاید آلودگیها و برخی از مشکلات در فضای اینترنت متوجه دانشآموزان شود؛ من این را نفی نمیکنم، ولی میگویم که به اعتبار آمار و ارقام هر چقدر به ظرفیت شاد افزوده شده، از ظرفیت برخی از اپلیکیشنهای خارجی کاسته شده است و این نشان میدهد ما آنها را از محیطی کاملا متنوع به محیطی کاملا آموزشی آوردهایم. محیط شاد محیطی کاملا آموزشی است و تعاملاتی که جریان دارد، تعاملاتی کاملا آموزشی است.
و این شاید بدشانسی شما در دوران سخت وزارتتان بود.
من تعبیر بدشانسی را اینطور اصلاح میکنم که در درون هر پدیدهای، تهدیدها و فرصتهایی وجود دارد، یعنی کرونا با همه تهدیدهای نگرانکنندهای که برای سلامت جامعه دارد و هم کسب و کارها را تحتتاثیر قرار داد و به نوعی فعالیتهای آموزشی را متوقف کرد و روابط اجتماعی را تغییر داد، ولی یک فرصت نیز داشت که ما با فضایی جدید و زیستبومی تازه آشنا شویم در این زیستبوم نو در کنار برخی از مخاطرات ظرفیتهای کمنظیری وجود دارد. ما این روزها از این ظرفیت کمنظیر بهخوبی استفاده میکنیم. من هر هفته با کل مدیران مدارس یک استان که بالغ بر چهار تا پنجهزار نفر هستند، صحبت میکنم و این ظرفیتی فوقالعاده است و شاید ما در گذشته هیچوقت این امکان را نداشتیم. ما هر هفته یک همایش سراسری نزدیک به هزار نفر را برگزار میکنیم، یعنی روسای آموزشوپرورش مناطق کل کشور که 750 نفر هستند و معاونان آموزشوپرورش و مدیران کل استانها، روی شاد از طریق برنامهای با عنوان «گفتوگوی هفته» با ما ارتباط دارند و هر هفته این گفتوگو با یکی از اعضای دولت انجام میشود. درصورتیکه این همایش، هر یکسال یا دوسال یکبار با صرف آموزشهای بسیار زیادی در آموزشوپرورش انجام میشد و خطراتی وجود داشت، چون آنها باید از همه مناطق ایران بیایند و در تهران حضور پیدا کنند. ظرفیت دیگری که این زیستبوم جدید دارد در رابطه با سطح معلمان ماست که همه همسطح نیستند و تجربیات و توانمندیهای آنها یکسان نیست، توزیع آنها در کشور توزیع هماهنگ و یکسانی نیست و برخی از این مناطق دسترسی بهتری به معلمان باتجربه دارند و دسترسی برخی از مناطق به معلمان باتجربه کمتر است. امروز روی شاد، تمام محتوای آموزشی بارگذاری میشود و این امکان وجود دارد که دانشآموزی که در شهرستان خاش یا در جنوب کرمان یا در هرمزگان و آذربایجانغربی حضور دارد، بتواند از بهترین تدریس برخوردار باشد، بدون اینکه نیاز باشد به کلاس کنکور برود یا نزد معلمی برجسته به ادامه تحصیل بپردازد. در واقع آنها میتوانند به معلمان باکیفیت دسترسی داشته باشند؛ اینها امتیازاتی است که زیستبوم جدید برای ما ایجاد کرده و تواناییهای معلمان در تولید محتوای آموزش الکترونیکی و همچنین توانایی دانشآموزان برای آموختن در چنین فضایی افزایش پیدا میکند. این روزها تمرینهای بزرگی انجام میدهیم که در آینده برای کشور مفید خواهد بود. این از بدشانسی ما نیست، بلکه از خوششانسی نظام آموزشی کشور است.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در سطح جامعه دیده میشود، ضعف آموزش در میان دانشآموزان پایههای اول، دوم و سوم دبستان است. بسیاری از خانوادهها قادر نیستند خود را با شاد هماهنگ کنند و برای کمک کردن به فرزندشان در روند آموزشی، مشکل جدی دارند. از دید بسیاری از کارشناسان، اگر این دانشآموزان پایه ضعیفی داشته باشند در سالهای آینده با مشکل جدی روبهرو میشوند و خطر ترک تحصیل در کمین آنهاست. ظاهرا حضرتعالی و دیگر معاونان شما به این نتیجه رسیدهاید که از یکم بهمن امسال، آموزش حضوری را در دستورکار قرار دهید. نگرانی از سلامت دانشآموزان از یکسو و راهکارها برای ارتقای وضعیت تحصیلی این نسل در طرف مقابل را چطور ارزیابی میکنید؟
نگرانی شما و خانوادهها کاملا بجاست. ما هم این نگرانی را داریم و با موافقت ستاد ملی کرونا، دانشآموزان پایه اول و دوم که نمیتوانند از طریق فضای مجازی آموزشی ببینند و اطمینان پیدا نمیکنیم که دقیقا مباحث درسی را یاد گرفتهاند و در آینده با مشکلاتی مواجه میشوند، از اول بهمنماه با رعایت همه پروتکلهای بهداشتی بهصورت حضوری و کاملا اختیاری و به صلاحدید خانوادهها به مدرسه بروند. اگر تعداد دانشآموزان یک مدرسه کم باشد و تعداد افرادی که در کلاس هستند تا ده نفر روی نیمکتهای جداگانه کلاس بنشینند، دغدغه سلامت آنها تا حد زیادی برطرف خواهد شد. نگرانی دیگر ما برای دروس عملی و کارگاهی در هنرستانهاست که باید دانشآموز مباحث عملی را در کارگاهها بیاموزد و از لحاظ نظری نمیتواند اینها را یاد بگیرد. ستاد کرونا تصویب کرد که کلیه دروس عملی ما بهصورت حضوری و با رعایت پروتکلها برگزار شود؛ بنابراین این دانشآموزان از اول بهمنماه در مناطق زرد و آبی کلاسهای حضوری برگزار میکنند. ما حدود 50هزار مدرسه داریم که کمتر از 50 نفر دانشآموز دارند و وقتی در یک مدرسه ابتدایی آنها را به شش کلاس تقسیم کنیم، هر کلاسی حداکثر زیر 10 نفر دانشآموز خواهد داشت؛ بنابراین اینها میتوانند به مدرسه بروند و کلاسهایشان را بهصورت حضوری برگزار میشود.
اگر تا خرداد 1400 وضعیت به همین صورت باشد و شیوع کرونا متوقف نشود، تمهیدات آموزشوپرورش چه خواهد بود؟
پس از یکسال که از پاندومی کرونا میگذرد، هنوز این پدیده در تمام دنیا ناشناخته است و ابهامات زیادی در رابطه با آن وجود دارد. مهم این است که دستگاهها آمادگی کامل را داشته باشند و بتوانند بهسرعت واکنش نشان دهند، یعنی متناسب با شرایط باشند. بنابراین تغییرات در سیاستهایمان را در ارزیابی که از اجرای سیاستهای آموزشوپرورش و وزارت بهداشت داریم، انجام میدهیم و به تناسب هرچه فضا آمادهتر باشد و نگرانیها کمتر شود، آموزشهای حضوری ما تقویت خواهد شد و اگر به محدودیتهایی برخوردیم، آموزشها را به صورت ترکیبی انجام خواهیم داد.
یکی دیگر از چالشهای دانشآموزان که میخواهیم در این بخش به آن بپردازیم، مشکل دانشآموزان در تامین تبلت و گوشیهای هوشمند است. چندی پیش یکی از مدیران ارشد وزارت آموزشوپرورش اعلام کرد که 30درصد دانشآموزان تلفنهمراه و تبلت ندارند و پنج میلیون دانشآموز عضو شاد نیستند. اگر این آمار درست باشد، در چند سال آینده با یک نسل روبهرو خواهیم شد که بهدلیل فقر و نابرابری اجتماعی، از تحصیل برخوردار نبوده و در معرض آسیبها قرار خواهند گرفت. تعبیر شما از این وضعیت چیست؟
این آمار قطعا درست نیست و احتمالا اشتباه است. ایشان این را اعلام نکرده، چون همه همکاران ما میدانند که حداکثر سه تا سهونیم میلیون دانشآموز به شاد دسترسی ندارند. اما ما نمیتوانیم عدم دسترسی به شاد را مساوی با عدم آموزش بدانیم. این دسته از دانشآموزان هم آموزش میبینند ولی از طریق صداوسیما و تلویزیون. امروز صداوسیما کل دروس پایه را پوشش میدهد و این دقیقا مطابق با زمانبندی درسی است، چون معلمان را خودمان به صداوسیما میفرستیم و برنامه درسی را طراحی کردهایم و پوشش تلویزیون 97درصد است. ممکن است بسیاری اینترنت نداشته باشند، ولی تلویزیون دارند. دانشآموزانی نیز که تلویزیون ندارند، میتوانند از طریق تولید بستههای آموزشی که بهصورت بستههای خودآموز باکیفیت طراحی شده آموزش ببینند و از این طریق، جریان آموزشی خود را دنبال کنند. میخواهم این نکته را به همه موارد اضافه کنم که همه ظرفیتهایی که ما ایجاد کردهایم، امکانهایی است که در اختیار معلم قرار میگیرد و مسئول آموزش هر دانشآموز معلم اوست؛ بنابراین معلمان موظف هستند همه دانشآموزان خود را که در کلاس ثبتنام کرده و به آنها آموزش بدهند. حال اگر در شهر یا روستایی امکان حضوری وجود داشته باشد، آنها آموزش حضوری میبینند. ما امروز 12.5میلیون نفر را روی شاد احراز هویت کردهایم، یعنی تقریبا کمتر از سهمیلیون دانشآموز در این فضا نیستند و برخی از کسانی که روی شاد احراز هویت شدهاند، شاید از این بستر استفاده نکنند، پس در بدترین شرایط، ما حداکثر سهونیم میلیون دانشآموز داریم که در فضای آنلاین نیستند.
به «سند 2030» نیز اشارهای داشته باشیم که در سالهای اخیر برای دولت حاشیهساز شده است. وقتی لایحه بودجه 1400 به مجلس رفت، در صفحه 453 جلد دوم لایحه، برای مشارکت فعال در اجرای برنامهها و تعهدات جهانی بهویژه اهداف توسعه پایدار در سند آموزشی 2030، بندی وجود داشت. وقتی مجلس اعتراض کرد، دولت گفت که «ما اصلا چنین موضوعی در کشور نداریم!» و در نهایت آن بند حذف شد. بسیاری از کارشناسان معتقدند تمام سند 2030 بد و نامطلوب نیست و مزایایی نیز دارد. شما در مقام مسئول در این زمینه، آیا با مسئولان درباره شناساندن مزایای این سند صحبت کردهاید؟
درباره آن بند، باید بگویم خطای کارشناسی بود که در سازمان برنامه و بودجه رخ داد و هیچ ارتباطی به آموزشوپرورش نداشت. سازمان برنامه نیز به محض اینکه مطلع شد، آن بند را اصلاح کرد. وقتی بودجه سال بعد را میبینند، برنامه اجرایی بودجه را همان برنامه ششم توسعه که همان برنامه پنجساله است، ضمیمه میکنند. بند مربوط به سند 2030 در سالهای قبل و در همان سال اول برنامه و بودجه، تهیه شده بود و همان را کپی کرده و در لایحه بودجه 1400 گذاشته بودند، وقتی متوجه این اشتباه شدند آن بند را حذف کردند. در چند سال گذشته به هیچ عنوان، موضوع سند 2030 در آموزشوپرورش مطرح نبوده، اما چرا ما با مساله سند 2030 مخالف هستیم و چرا نیازی به این سند نداریم و آیا اگر نکات مثبتی در این باشد وظیفه ما نسبت به نکات مثبت آن چیست؟ باید عرض کنم نظام تعلیم و تربیت، نظامی یکپارچه است، این نظام اهداف مشخصی دارد و این اهداف با هم ترکیب میشود. تربیت، انسانی را با مختصات معینی هدفگذاری میکند. در ایران تجربیات قبل و بعد از انقلاب مطالعه شده که عملکرد کلی این نظام تعلیم و تربیت چگونه بوده است، تجربیات دنیا را گرفته و مطالعه کردهاند. همه یافتههای علمی موجود درباره نظام تعلیم و تربیت با تحلیل شرایط موجود در ایران، موجب تدوین «سند تحول بنیادین» شده است. این سند، سندی یکپارچه است که تمام اهداف نظام تعلیم و تربیت را پوشش میدهد. در این سند، درباره عدالت آموزشی گفته شده و در سند 2030 هم درباره عدالت آموزشی مباحثی مطرح شده است. درباره رفع بیسوادی گفتهایم و در رد سند 2030 نیز در این باره پیشنهاداتی شده است. اما اینکه برآیند کلی سند 2030 و سند تحول میخواهد ما را به کدام سمت ببرد، این مساله ماست.
درحقیقت برآیند کلی سند جهانی ما را به جایی نمیبرد که نیروهایی مناسب برای استقلال، عزت، پیشرفت و توسعه کشور تربیت کنیم. این سند با چارچوبهای تربیتی متمایزی، طرحریزی شده، اما منکر مصالح مشترک نیستیم، ولی مقاصد ما مشترک نیست. ما مقصدمان تربیت انسانهایی در تراز انقلاب اسلامی است. تربیت انسانهایی که بتوانند سربازان شکلگیری تمدن نوین اسلامی باشند؛ آدمهایی که بتوانند از حقوق خود دفاع کنند و روی پای خود بایستند و با دیگران بهخوبی ارتباط برقرار کنند، آنها باید بتوانند مسائل خود را بهخوبی حل کنند و در پیشرفت و سازندگی کشورشان مشارکت فعال و موثری داشته باشند. ما بهدنبال تربیت چنین انسانهایی هستیم و اصولا در تمام دنیا به همین صورت است. فرصت تعلیم و تربیت مهمترین فرصت آیندهسازی یک جمعیت است. اینکه شما میخواهید چه آیندهای را بسازید بهتر است خودتان تصمیم بگیرید تا اینکه دیگران به شما بگویند که آیندهای را برای شما ساختهایم و شما بیایید و در این مسیر حرکت کنید. لذا من فکر میکنم، ما در سند 2030 مقاصد متفاوتی داریم و نظام تعلیم و تربیت ما با 2030 سازگاری ندارد. اما ممکن است مصالح مشترکی وجود داشته باشد؛ بنابراین ما متعهد هستیم که روی سند تحول بنیادین بهعنوان اصلیترین الگو و نقشهراه نظام تعلیم و تربیت تمرکز کنیم.
همانطورکه به موضوعات مشترکی که در سند تحول بنیادین و سند 2030 وجود داشت اشاره فرمودید؛ برای مثال، دسترسی عادلانه آموزش برای همه وجود دارد که در چند دهه گذشته این موضوع محقق شده یا در زمینه برابری جنسیتی، اقدامات مثبتی برداشته شده، هرچند کافی نیست. مساله مهمی که وجود دارد، تربیت آموزشی جنسی و موضوعات شناخت بدن در قشر دانشآموزان است. ما در چند دهه گذشته برای این ناآگاهی دانشآموزان، هزینهها و آسیبهایی داشتهایم که تعدادشان کم نیست. همچنین مشکلات مشاورهای در سن بلوغ میتواند سازنده باشد اما آموزشوپرورش برای تربیت و آموزش معلمان پرورشی و مشاوره، ظاهرا برنامهای ندارد. آیا این یک ضعف در نظام آموزشی ما به حساب نمیآید؟
عرض کردم ممکن است در درون سند 2030 به موضوعاتی پرداخته شده باشد که مهم است، ولی ما در مقصد با هم مشکل داریم. در نحوه نیل به این مقصد با هم زوایایی داریم و ما در مسیر خودمان حرکت میکنیم ولی موضوع تربیت جنسی موضوع مهمی است که در شورایعالی انقلاب فرهنگی، ماموریتی به وزارت آموزشوپرورش داده شد تا روی این موضوعات کار بیشتری انجام دهد. وزارت آموزشوپرورش نیز با همکاری دستگاههای متعددی از جمله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی روی این موضوعات کار کرده است. اینکه ما به سطح معینی از آگاهیهای دانشآموزان نیاز داریم، موضوع مهمی است ولی مدرسه جایگاه آموزشهای جنسی و جنسیتی نیست. ما این مسیر را در سندی دنبال میکنیم که تدوین شده، ولی هنوز به تصویب نرسیده و برعهده خانوادههاست و باید آگاهیهای خانوادهها را برای کمک به فرزندانشان بالا ببریم. باید آگاهی معلمان و مربیان را بالا ببریم و بهجای اینکه مستقیما با دانشآموزان درباره این مفاهیم صحبت کنیم، با خانوادهها گفتوگو و آنها را برای انجام چنین نقش مهمی تجهیز کنیم.
جناب وزیر شما در صحبتهایتان به کلمه «مفاهیم» اشاره میکنید و قطعا پدر هستید. همه خوب میدانیم که بسیاری از خانوادهها هنوز مسائل جنسی فرزندانشان را تابو میدادند و درباره افزایش آگاهی آنها با فرزندشان حرف نمیزنند. در این مرحله نقش مشاور مدرسه میتواند بسیار برجسته باشد که متاسفانه نادیده گرفته شده است.
قطعا این آموزشها باید بهواسطه خانوادهها، مربیان و مشاوران به دانشآموزان ارائه شود و باید توانمندی خانواده را بالاتر ببریم. انسان بیش از هر زمانی، دوران زندگی خود را با خانواده طی میکند، یعنی 84درصد از دانشآموزان دوران کودکی خود تا قبل از دبستان را که دورانی تعیینکننده در تربیت آنهاست، در آغوش خانواده سپری میکنند و خانوادهها باید آگاهی لازم را برای نحوه مواجهه درست با سوالات، ابهامات و ضرورتهای آگاهی دانشآموزان و نوآموزان داشته باشند. اینکه آگاهی خانوادهها و مربیان را بالاتر ببریم قطعا قابل بررسی است.
در این شرایط ،آموزشوپرورش قصد دارد، مهدهای کودک را در اختیار بگیرد. آیا سند تحول بنیادین برای تربیت کودکان در مرحله مهدکودک نیز ورود خواهد کرد؟
در شورایعالی انقلاب فرهنگی تصویب شده که نظام تعلیم و تربیت باید یک نظام یکپارچه باشد. تربیت از دوران کودکی، اهمیت کمتری از سایر دورهها ندارد و اهمیت آن از دوره ابتدایی و متوسطه کمتر نیست و باید به آن توجه کرد. بنابراین تصویب شد که کل تعلیم و تربیت کودکان از دوران کودکی تا پایان دوره دبیرستان برعهده آموزشوپرورش باشد؛ البته این امر به معنای آن نیست که ما برای دوره پیش از دبستان میخواهیم همه این بچهها را سر کلاس بیاوریم. آنها از پنج و شش سالگی که در پیشدبستانی شرکت میکنند و کسانی که قبل از پیشدبستانی در خانواده هستند، از طریق آموزش خانوادهها آموزش میبینند و کسانی که در مهدکودکها حضور دارند، نقش مراقبتی و نقش آموزشی و تربیتی دارند که براساس این مصوبه، بناست ما برای این دوره برنامهریزی کنیم. باز اجرای این برنامهریزی برعهده خود مهدکودکهاست که در بخش خصوصی انجام میشود و همچنین با کمک خانوادهها خواهد بود.
اجازه بدید در رابطه با صحبتهای حضرتعالی مثال دیگری بزنم، طی چند ماه گذشته خودکشی بیش از 14 دانشآموز مطرح شده که علت برخی از آنها را نداشتن تبلت میدانند و برخی دیگر اختلافات خانوادگی و روحی داشتهاند. شاید اگر به موضوع «پرورش» و مشاوران در مدارس بهای بیشتری داده میشد، چه بسا نیمی از این خودکشیها رخ نمیداد. شما نیز با این نظر موافق هستند؟
خودکشی پدیدهای است که همیشه در جامعه وجود داشته و در سنین مختلف دیده میشد. مواردی که طی چند وقت اخیر در سنین دانشآموزی مشاهده شده در آموزشوپرورش، یک غربالگری اولیه صورت میگیرد که دانشآموزان را از نظر سلامت روانی و شخصیتی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. بچههایی که به مراقبت و حمایت بیشتری نیاز دارند، مشخص میشوند و بچههایی که در خطر جدی هستند برای ارائه خدمات به مراکز مشاوره معرفی میشوند. همه تلاش ما این است که از بروز آسیبهای اجتماعی پیشگیری کنیم. این کاری جدی در آموزشوپرورش است که طی سالهای گذشته با قوت انجام میشود و ما میتوانیم نیمرخ شخصیتی دانشآموزان را ترسیم کنیم و بگوییم که از نظر شخصیتی در چه وضعیتی هستند و این آگاهیها به ما کمک میکند تا مداخلاتی بهموقع و بهنگام داشته باشیم. اما درباره اینکه برخی از خودکشیها را به تبلت و ابزار هوشمند آموزش مجازی ربط میدهند، حداقل در مواردی که به ما گزارش شده هیچ موردی بهخاطر تبلت نبوده است. متاسفانه برخی از خانوادهها آسیبدیده هستند و آسیبهای برخی در این شرایط سخت تشدید میشود و شاید اختلافاتی درون خانواده عامل این حوادث تلخ شده که در وضعیت شیوع کرونا تشدید شوند؛ البته برای ما فرقی نمیکند خودکشی یک دانشآموز به دلیل نداشتن تبلت و گوشی هوشمند باشد یا به هر دلیل دیگری، این امر موضوع و مساله ماست و در حوزه توجه ما قرار دارد و ما بهسادگی از کنار هیچکدام از این پدیدهها عبور نخواهیم کرد.
اما بازهم تاکید میکنم که ما منکر کمبود مشاوران در مدارس نیستیم و باید هرچه سریعتر این خلأ جبران شود. آموزشوپرورش در سال گذشته بیش از هشتهزار نفر به نیروهای امور تربیتی و پرورشی اضافه کرده که یکی از کارکردها و مسئولیتهای آنها مراقبت از دانشآموزان است. مراکز مشاوره را توسعه دادهایم و در حوزه معاونت پرورشی و انجمن اولیا و مربیان افزایش قابلتوجهی داشتهایم. من معتقدم هیچ نهادی به اندازه آموزشوپرورش ظرفیت بالایی برای پرداختن به مساله آسیبهای اجتماعی ندارد و ما این دانشآموزان را در اختیار داریم و دقیقا میدانیم که یک درصد دانشآموزانی که در معرض خطر جدی قرار دارند کدام هستند. وقتی میگویم خطر جدی، یعنی انواع آسیبهای اجتماعی و بحث قرار گرفتن در معرض اعتیاد، خشونت و مجموعه آسیبهایی است که باید این دانشآموزان تحت کنترل و مراقبت قرار گیرند.
به دغدغههای این روزهای معلمان نیز اشاره داشته باشیم. با توجه به تاکیدات شما درباره افزایش حقوق معلمان و اقدامات موثری که در اینباره انجام شد، وزارتخانه تحت پوشش شما، چه تمهیداتی برای رساندن حقوق معلمان متناسب با نرخ تورم جامعه اندیشیده است؟
کشور ما با مسائل خاصی روبهرو است که همه بخشهای اجتماعی ما متاثر از این مسائل هستند. امیدواریم گشایشی ایجاد شود و بهتدریج این مسائل و مشکلات حل و فصل شوند. ما طی دو سال اخیر تلاش کردهایم حقوق فرهنگیان را با متوسط حقوق سایر کارکنان دولت متناسب کنیم. در گذشته فاصلههایی وجود داشت که امروز جبران شده است؛ بنابراین هر تصمیمی برای بهبود وضعیت کارکنان دولت گرفته شود، قطعا فرهنگیان هم در آن سهیم خواهند بود. براساس حکم قانون، ما باید رتبهبندی معلمان را اجرایی کنیم که این میتواند اتفاق خوبی در وضعیت برخورداریهای فرهنگیان باشد، هم از نظر انگیزه برای ارتقای صلاحیت و صلاحیتهای تخصصی آنها و هم توانمندیهای تدریسشان و معلمانی که کیفیت بهتری داشته باشند و صلاحیتهای تخصصی بالاتری داشته باشند، رتبه بالاتری میگیرند و در این صورت حقوق بالاتری را دریافت خواهند کرد.
دیدگاه تان را بنویسید