جمعیت ایران در دهه های گذشته
اگر نگاهی به کاهش جمعیت روستایی در صد سال اخیر داشته باشیم، خواهیم فهمید که آنچه سبب رشد شهرنشینی در قیاس با رشد روستانشینی شده، فارغ از رویکرد جمعیتشناسی، نگاهی سیاسیگونه نیز بوده است. در این مقال اندک سعی میشود وضعیت جمعیتی آبادیهای کشور در صد سال اخیر به زبان آماری بیان شود و علاوه بر سهم مهاجرت از روستا به شهر به سهم عامل دیگر یعنی حذف آبادیها با تغییر و تبدیل آنها به نقطه شهری بدون توجه به برنامه و تحولات جامعه شهری اشاره و بیشتر روی موضوع وضعیت فعلی آبادیها متمرکز شود. بهطور روشن خواهیم دید که اگر به فکر تحول اجتماعی و اقتصادی در جامعه روستایی کشور و ایجاد بسترهای لازم سبک زندگی نوین جامعه شهری در جوامع روستایی و بازنگری و تصمیم لازم برای تغییر وضعیت روستا به شهر نباشیم، با مشکل و چالش جدی روبهرو خواهیم شد و با وجود توسعه امکانات و تأسیسات لازم در جامعه روستایی شاهد تخلیه جمعیت روستایی به انحای مختلف خواهیم بود. با ادامه سیاستهای تأمین معیشت جوامع روستایی و نگهداشت جمعیت و نگرش به اراضی روستایی با دید منفعتطلبانه توسط عدهای سودجو و با تسری این تفکر به جامعه روستایی باید منتظر روند تخلیه بیشتر جمعیت روستایی و تخریب محیط زیست و تبدیل نقاط روستایی به شهری باشیم.
روستاها بدون متولی واحد
روزی بهعنوان روز ملی روستا و گنجاندن آن در تقویم سالانه کشور این نوید را میدهد که شاید روستاها که اکنون فاقد متولی خاصی هستند، دارای متولی و مدیریتی واحد شوند و روستاییان امیدوار باشند که روستاها بر اساس چشمانداز و برنامه توسعه مییابند. بر اساس آنچه کارشناسان حوزه روستایی اعلام میکنند روستاها در کشور ما اکنون دارای یک مدیریت واحد و یک متولی نیستند و هر دستگاهی بخشی از کارهای روستاییان را انجام میدهد و نبود یک متولی خاص منجر به بروز مشکلات فراوانی برای روستاها شده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که کار عمران و آبادانی در کشور آغاز شد، جهاد سازندگی فعالیتهای عمرانی زیادی در روستاها انجام داد و سیمای روستاهای کشور به کلی دگرگون شد اما با ادغام جهاد سازندگی و کشاورزی بار دیگر روستاها فاقد متولی خاص شدند. اگرچه بنیاد مسکن انقلاب اسلامی نیز از بدو تأسیس با هدف عمران و آبادانی روستاها، در این حوزه اقدامهای اساسی و زیربنایی خوبی انجام دادهاند، اما نبود یک مدیریت واحد بازهم خلأ در حوزه روستاهاست که باید مسئولان امر در این زمینه روستا را به سازمان یا وزارتخانهای خاص واگذار کنند یا تشکیلاتی برای آن ایجاد کنند.
انصراف از روستانشینی
در سال 1252 شمسی صنیعالدوله در نشریه سالنامه ایران، جمعیت کشور را در حدود 11.5 میلیون نفر اعلام کرد که از این تعداد 1.5 میلیون نفر (13 درصد) شهرنشین و 87 درصد روستانشین و بادیه و چادرنشین بودند. در نیمقرن بعد در اوایل قرن حاضر شمسی (سال 1300 شمسی) جمعیت کشور به دلیل بیماریهای واگیر در همین تعداد 11.5 میلیون باقی ماند، ولی سهم جمعیت شهرنشین به حدود 25 درصد و روستانشین و بادیه نوچادرنشین به 75 درصد رسیده بود. شاخصهای تحولات جمعیت مناطق شهری و روستایی عمق مسئله و تخلیه جمعیت روستایی و سکونت در مناطق شهری و به عبارتی استمرار انصراف از روستانشینی را نشان میدهد.
در این بررسی سعی میشود موضوع از جهات مختلف یعنی علاوه بر افزایش طبیعی و مهاجرت از منظر روند تبدیل نقاط روستایی به شهری بررسی شود. 60 سال پیش آمارهای حاصله از اولین سرشماری نشان از برتری کمی جمعیت روستایی به جمعیت شهری داشت، بهطوریکه از هر ۱۰۰ نفر جمعیت ساکن کشور در آن سال نزدیک به ۶۸ نفر در روستاها و فقط ۳۲ نفر در مناطق شهری زندگی میکردند اما 60 سال بعد این ارقام معکوس شد؛ بهطوریکه از هر ۱۰۰ نفر جمعیت کشور در سال ۱۳۹5 بیش از ۷5 نفر در مناطق شهری و فقط ۲5 نفر در روستاها زندگی میکردند.
چرا و چگونه این ارقام در کمتر از یک قرن کاملا وارونه شده است؟ محاسبات نشان میدهد نقطه سربهسر جمعیت روستایی و شهری در کشور سال ۱۳۵۹ یعنی سالهای اولیه انقلاب در کشور بوده است. محاسبات همچنین نشان میدهد در آن سال، ۵۰ درصد از جمعیت کشور در مناطق روستایی و ۵۰ درصد در مناطق شهری سکونت داشتهاند و شاخصها نشان میدهند روند تبدیل نقاط روستایی درست پس از سالهای اجرای اصلاحات ارضی (۱۳۴۲) در کشور شروع شده و تا زمان انقلاب اسلامی (۱۳۵۷) ادامه داشته و پس از انقلاب با شدت این روند ادامه یافته است.
بالغ بر 53 میلیون نفر در طول 60 سال شهرنشین شدند
در اولین سرشماری تعداد شهریهای کشور ۲۰۱ نقطه شهری گزارش شده که جمعیتی در حدود ۶۰۰۷۰۳۵ نفر داشته است. در آخرین سرشماری (سال1395) تعداد شهرهای کشور به1242 نقطه شهری با جمعیتی در حدود 59146847 نفر رسیده است. به عبارتی در فاصله 60 سال بر تعداد شهرهای کشور 1041 نقطه و بر جمعیت آن 53139812 نفر افزوده شده است. بررسی آمارها درباره جمعیت روستایی نشان میدهد که در سال ۱۳۳۵ جمعیت روستایی کشور ۱۲۹۴۷۶۶۹ نفر بوده که در سال ۱۳۹5 به 20730625 نفر رسیده یعنی در فاصله 60 سال به جمعیت روستایی کشور فقط 7782956 نفر افزوده شده است. به عبارتی در فاصله 60 سال جمعیت شهری حدود 10 برابر و جمعیت روستایی فقط 1.6 برابر شده است. تعدادی از نقاط مزبور، روستاهایی بودند که با افزایش جمعیت و رسیدن به آستانه جمعیتی مورد نیاز برای شهرشدن، به شهر تبدیل شدند اما بخش عمدهای از این شهرهای جدیدالتأسیس، روستاهایی هستند که با وجود اینکه حداقل جمعیت مورد نیاز برای شهرشدن را نداشتند، به دلایل مختلفی مانند تقاضا و پیگیری مردم محلی، موقعیت مناسب یا خاص جغرافیایی، موقعیت خاص سیاسی، مرکزیت بخش یا شهرستان در تقسیمات کشوری، جمعیت نسبتا زیاد، پیگیری نماینده شهرستان در مجلس شورای اسلامی و در نهایت با موافقت مسئولان در سطح بخش، شهرستان، استان، وزارت کشور و کمیسیون سیاسی و دفاعی دولت، به شهر ارتقا یافتهاند.
بررسی افزایش جمعیت شهری و تجزیه به عوامل تغییر آن، نشان میدهد از مجموع 51416792 نفر که به جمعیت شهری کشور در 60 سال (فاصله سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۹5) افزوده شده است، 32967479 نفر ناشی از افزایش طبیعی و مهاجرت از روستا به شهر یا مهاجران خارجی به نقاط شهری بوده است. نکته جالب اینکه 18449312 نفر جمعیت شهری در فاصله 60 سال بهواسطه تبدیل نقاط روستایی به شهری، بر جمعیت شهری افزوده شده است. به عبارت دیگر 64 درصد افزایش جمعیت شهری ناشی از رشد طبیعی و مهاجرت و 36 درصد از روند تبدیل نقاط روستایی به نقاط شهری بوده است. مطالعه شهرها در سطوح مختلف جمعیتی در سرشماریهای نفوس کشور، نشان میدهد روند تبدیل روستا به شهر با وجود داشتن جمعیتی کمتر از آستانه تعریفشده برای شهرشدن، ادامه داشته است. تبدیل روستاهای کوچک به شهر، در همه دورهها، در نظام شهری ایران وجود داشته است، بیشترین افزایش تعداد شهرها در نظام شهری کشور از سال ۱۳۵۷ به بعد به وقوع پیوسته است. بهطوریکه در ۳5 سال از ۱۳۶۰ تا ۱۳۹5سالانه در حدود 22 شهر به مجموعه شهری افزوده شده است. در 60 سال اخیر، رشد فزاینده تعداد شهرها از طریق تبدیل مراکز روستایی به شهرهای کوچک، از جمله تأثیرات فرایند شهرگرایی شتابان بر ساختار فضایی و جمعیتی کشور بوده، بهطوریکه تعداد شهرهای کشور از ۲۰۱ شهر در سال ۱۳۳۵ به 1139 شهر در سال ۱۳90 و ۱242 شهر در سال ۱۳۹5 رسیده است (مرکز آمار ایران، ۱۳۹6). بهعبارت دیگر، از سال ۱۳۳۵ تا سال ۱۳۹5 تعداد 1041 شهر به شهرهای ایران افزوده شده است. از این تعداد، بهجز ۲۶ شهر جدید که برای جذب سرریز جمعیتی شهرهای بزرگ احداث شدند، بقیه- یعنی 1015 شهر دیگر- روستاهایی بودند که به شهر ارتقا یافتهاند. در کشور ما ملاک و معیار تمایز شهر از روستا از زمان اولین سرشماریهای عمومی نفوس و مسکن تا به امروز و حتی پیش از آن، چندین بار تغییر کرده که روند آن در جدول تشریح شده است. (زنگنهشهرکی: ۱۳۹۲)
فرار از شهریشدن بهخاطر ترس از مالیاتدهی بیشتر
1. به نظر سازوکار تبدیل نقاط روستایی به شهرها آنچنان منعطف به منافع ملی نیست و بیشتر از تبدیل و تغییر وضعیت روستا به شهر، افراد سودجو نفع میبرند؛ بنابراین بهمنظور نگهداشت جمعیت روستایی باید از سازوکار و روشهایی استفاده کرد که منافع ملی و همچنین منافع اکثریت روستاییان در آن ملحوظ شده باشد. در اینجا برای نمونه به سیاستها و روشهای دولت ژاپن درباره تبدیل نقاط روستایی به شهری اشاره میشود. کشور ژاپن روندی عکس کشور ما دارد. در کشور ژاپن در زمان حاضر معیار شهرشدن 30000 نفر جمعیت است، اما برخلاف کشور ما، در این کشور اکثر سکونتگاههای روستایی دارای بیش از 30000 نفر جمعیت، هیچگونه تمایلی به ارتقا و تبدیلشدن به شهر ندارند. دلیل اصلی چنین رویهای در ژاپن این است که در صورت تبدیلشدن به شهر، شهروندان و سازمانهای شهری باید مالیات بیشتری به دولت ملی و منطقهای بپردازند، به همین علت تعداد زیادی روستا بزرگ وجود دارد که درخواستی برای تبدیلشدن به شهر ندارند (زنگنهشهرکی: ۱۳۹۲).
2. معیار جمعیتی نمیتواند به تنهایی در تفکیک مکانهای روستایی از مکانهای شهری پاسخگو باشد و در این میان میتوان به برخی معیارها و متغیرهای دیگر نیز اشاره کرد: عامل نهادی (وجود نهادها و سازمانهای اجرائی، قانونگذاری، خدماتی، رفاهی و زیرساختی)، معیار کارکردی (سهم شاغلان در بخشهای مختلف اقتصادی)، معیار برخورداری از سطحی از پیشرفت و توسعه، وجود سیمای شهری (در شبکه خیابانها، استخوانبندی و ساخت و بافت و انسجام کالبدی)، نرخ رشد جمعیت، بافت جمعیتی، ساختار جمعیتی، میزان تراکم خالص و ناخالص در روستا، الگوی کاربری اراضی در روستا، وضعیت اشتغال و بیکاری، قیمت زمین، فاصله با شهرها و روستاهای بزرگ مجاور، قرارگرفتن در مرکز مبادلات و مراودات اجتماعی و اقتصادی در یک بستر جغرافیایی و مانند اینها. البته این ملاکها باید انعطافپذیر و براساس شرایط و گرایشهای منطقهای باشند (زنگنهشهرکی، سعید:۱۳۹۲).
3. در مجموع نباید فراموش کنیم که عامل جمعیت باوجود همه کاستیهایش، در همه کشورها استفاده میشود و یکی از بهترین روشها برای تفکیک شهر از روستا بهشمار میآید؛ چراکه عامل جمعیت خود آورنده و تأمینکننده عوامل و مؤلفههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دیگری است. بهعنوان مثال، جمعیت باعث به آستانه رسیدن یک سکونتگاه برای بهرهمندی از مجموعهای از خدمات و زیرساختها است. بنابراین روند شتابزده و ناگهانی تبدیل نقاط روستایی به شهر در کشور ما، بدون ایجاد بسترهای مناسب در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیربنایی علاوه بر افزایش هزینههای بخش عمومی –بهدلیل ناتوانی ساکنان در مشارکت مالی- سبب افزایش توقع و انتظار ساکنان این سکونتگاهها و تقویت باور تلاش در تبدیل روستا به شهر بهمنظور جذب حمایتهای مالی و اعتباری برای توسعه و عمران نیز شده است. به نظر نمیرسد این راهبرد برای توسعه و پیشرفت مناطق محروم و عقبمانده چندان مناسب باشد و این سیاست نمیتواند فاصله و شکافی را که بین شهرها و روستاها از نظر بهرهمندی از امکانات وجود دارد، پر کند و به نوعی توسعه منطقهای و ناحیهای را به وجود آورد. به دیگر سخن، رشد و توسعه سکونتگاه در تغییر عنوان آن از روستا به شهر یا هر اصطلاح دیگری خلاصه نمیشود، بلکه میتوان بدون تغییر نام، با برنامهریزی بهتر به نقاط روستایی توجه بیشتری کرد و با دادن امکانات و خدمات به روستاها، روستاهای پیشرفتهای داشت، تا دیگر گرفتن نام شهر برای آنها ارزش و کورسوی امیدی بهمنظور بهرهمندی از امکانات و خدمات تلقی نشود (زنگنهشهرکی، سعید:۱۳۹۲).
4. در مورد استراتژی تبدیل نقاط روستایی کوچکتر از آستانه جمعیتی تعریف شده به شهر، میتوان از تجربه کشورهایی استفاده کرد که برای تبدیل روستا به شهر یک مرحله گذار یا دوره انتقال را در نظر میگیرند و به مدت چند سال برای آن دوره تدابیری را بهمنظور آمادگی برای تبدیلشدن به شهر در این سکونتگاهها به وجود میآورند. چنانکه این سکونتگاهها در دوره تعیینشده موفقیتی کسب کنند و به زیرساختهای لازم دست یابند، میتوانند به شهر تبدیل شوند (زنگنهشهرکی، سعید:۱۳۹۲).
5. تبدیل تعدادی از سکونتگاههای روستایی به شهر با هدف کاستن از جریانهای جمعیتی به سوی شهرهای بزرگ یکی از استراتژیهای کشور در دورههای اخیر بوده است. ولی مطالعات انجام گرفته نشان میدهد که در اتخاذ راهبرد تبدیل نقاط روستایی به شهر، معیار جمعیتی نقش چندانی نداشته است؛ چراکه تعداد زیادی از شهرهای تازه تأسیسشده، فاقد معیار جمعیتی تعریفشده برای شهرشدن هستند؛ بدین ترتیب، تعداد زیادی شهر زیر پنجهزار نفر در همه دورههای سرشماری -بهویژه دو دوره اخیر- وجود داشته است (زنگنهشهرکی، سعید:۱۳۹۲).
6. برخی از دانشمندان معتقدند که تعداد جمعیت بهتنهایی نمیتواند معیار مناسب و درستی برای تفکیک شهر از روستا باشد. از جمله این افراد میتوان به لوئیز ورث اشاره کرد که با تعیین آستانه عددی و کمی برای تمایز جامعه شهری از روستایی بهشدت مخالف بود و آن را بیهوده میدانست (زنگنهشهرکی، سعید:۱۳۹۲).
برخی هم با تقسیمبندی سکونتگاههای انسانی به دو دسته شهر یا روستا مخالفاند و معتقدند که در واقعیت سکونتگاهها تنوع بیشتری دارند و تعاریف رایج از شهر و روستا از نظر اداری، سیاسی و علمی مصداق کامل، مانع و جامعی ندارد (زنگنهشهرکی، سعید:۱۳۹۲).
7. پژوهشهای انجامشده درباره این موضوع و تجربههای جهانی، نکات جالبی از تجربههای کشورهای دیگر را در اختیار میگذارد؛ برای مثال در کشور برزیل، وزارت امور داخلی در سال ۱۹۷۲ معیار شهرشدن را از 20هزار نفر به پنجهزار نفر تغییر داد. در کشور مکزیک، در دهه 90 میلادی تعداد زیادی شهر به اندازه کوچکتر از معیارشدن (20هزار نفر جمعیت) وجود داشت که روندی مشابه با کشورمان را در تبدیل نقاط روستایی کوچک به شهر پشتسر گذاشت، البته این دوره در مکزیک کوتاهمدت بود (زنگنهشهرکی، سعید:۱۳۹۲).
منبع:
زنگنه شهرکی، سعید(1392) فرایند تبدیل نقاط روستایی به شهر در مقیاس ملی و پیدایش پدیده خام شهرها فصلنامه پژوهشهای روستایی، شماره ۳، پاییز ۱۳۹۲ صص ۵۵۷ - ۵۳5
دیدگاه تان را بنویسید