جهان در دوران پساکرونا چه تغییراتی خواهد داشت؟ انسان پس از کرونا در چه ساحتهایی با گذشته تفاوت خواهد کرد؟
با شیوع ویروس کرونا، جهان تحت سلطه سرمایهداری انحصاری به شدت زیر سوال رفته است. این وضعیت درباره نظام سیاسی سرمایهداری نیز وجود داشته است. این در حالی بود که ترامپ همچنان تلاش میکرد هژمونی آمریکا را حفظ و بلکه افزایش بدهد.
بورژوازی آمریکایی همواره به دنبال این رویکرد بوده و در شرایط کنونی نیز به دنبال هژمونی جهانی است. این در حالی است که حزب دموکرات بیشتر خواستار چندجانبهگرایی هستند. حزب دموکرات به این نتیجه رسیده که این هژمونی به صورت یکجانبه نمیتواند ادامه پیدا کند.
از جنبه اقتصادی نیز در یک دهه اخیر چین در مقابل اقتصاد آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن به عنوان کارگاه صنعتی جهان شناخته شده است. مهمترین مزیت این اتفاق این است که ما دیگر با تک هژمونی اقتصادی آمریکا و متحدانش در جهان مواجه نیستیم. در گذشته ژاپن و کشورهای اروپایی قادر نبودند با هژمونی اقتصادی آمریکا مقابله کنند. با این وجود با ظهور چین به عنوان یک قدرت نوظهور اقتصادی این معادله بهم خورده است. در کنار چین اقتصادهای نوظهور دیگری مانند هند، روسیه، برزیل و تاحدودی نیز کره جنوبی در عرصه جهانی تأثیرگذار شدهاند. به همین دلیل نیز جهانی شدن توافقی یا قانونی در دستور کار قرار گرفته است.
آیا این اتفاق به دلیل شیوع ویروس کرونا بوده است؟
شیوع ویروس کرونا نشان داد که نظام تأمین اجتماعی جهانی و عدالت اجتماعی آسیب پذیر است. به همین دلیل این ضرورت وجود دارد که درباره حقوق شهروندی جهانی گفتوگو صورت بگیرد. جهانی شدن نه تنها در زمینه اقتصادی است ، بلکه در زمینه جهانی شدن جامعه نیز هست. جهانی شدن جامعه نیز باید به صورت توافقی صورت بگیرد. در گذشته این اتفاق درباره مقابله با تروریسم به وجود آمده بود و کشورهای جهانی روی مقابله با تروریسم توافق کرده بودند. هر چند در این وضعیت آمریکا تلاش میکرد به صورت یکجانبه خود را فرمانده مقابله با تروریسم نشان بدهد. آمریکا در زمان ترامپ حداقل دو هزار میلیارد دلار در منطقه خاورمیانه هزینه کرده است. در چنین شرایطی به صورت مسخرهای عنوان میکند اگر صندوق بینالمللی پول مبلغ پنج میلیارد دلار را به ایران بدهد ایران این پول را صرف تقویت تروریسم خواهد کرد. این در حالی است که داعش و طالبان توسط آمریکا ایجاد شد. ایران با پنج میلیارد دلار کار خاصی نمیتواند بکند. این در حالی است که دولت برای تأمین مایحتاج روزمره خود با مشکلاتی مواجه است. هر چند بنده معتقدم دولت در ایران بهرغم مشکلات مالی زیادی که داشت در مقابل کرونا عملکرد قابل قبولی داشت و موفق شده وضعیت را تحت کنترل خود قرار بدهد. ایران دارای یک جامعه مدنی بسیار توانمند است که همواره با تضادهای مقابل خود به خوبی مبارزه میکند و تضادهای فرعی را نیز کنار میگذارد. به همین دلیل نیز ایران بدون بودجه کافی موفق شده از بحران کرونا عبور کند و به مرحله مهار این بیماری برسد. هر چند این اتفاق به راحتی رخ نداده و سختیهای زیادی داشته است. آمریکا با دو هزار میلیارد دلار هم نمیتواند مانند ایران کرونا را مهار کند. این مسائل از نظر عینی وجود دارد. با این وجود عینیت هیچگاه کافی نیست. این مسائل نشان میدهد که جهان کهنه نمیتواند با وضعیت موجود ادامه پیدا کند. این در حالی است که جهان جدید نیز نمیتواند متولد شود. دلیل آن نیز این است که برای متولد شدن جهان جدید برنامه جایگزین مورد توافق مورد نیاز است. جهان جدید خودبهخود متولد نمیشود. جهان جدید با نفی هژمونی موجود متولد نمیشود، بلکه باید برنامه جایگزین مورد توافق عرضه شود تا چنین اتفاقی رخ بدهد. این برنامه نیز باید نتیجه «برد- برد» به همراه داشته باشد. در چنین شرایطی کسانی که عنوان میکنند باید در لاک خود رفت تا جهان جدید متولد شود در اشتباه هستند. ملیگرایی انتقامجویانه نفی کودکانه هژمونی موجود است. هژمونی چندجانبه باید تعریف شود و در این زمینه نیز ایران میتواند نقش مهمی ایفا کند. این نقش هم میتواند برای منافع ملی ایران دستاوردهای مثبتی به همراه داشته باشد و هم برای دیگر کشورهای جهان سوم.
آیا نگاه شما به جهان جدید یک نگاه تاریخی است؟ یعنی از یک مقطع زمانی خاص جهان جدید متولد میشود؟ یا اینکه تولد جهان جدید نیازمند التزامات و ضرورتهایی است که شما این ضرورتها را مشاهده میکنید؟
برای جهان جدید باید التزامات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوق شهروندی جدید براساس عدالت اجتماعی تعریف شود. بخشهایی از این جهان جدید در درون آمریکا و توسط دموکراتها و اوباما تعریف شده است. این تعاریف را به عنوان کف مذاکره باید جدی گرفت. چندجانبهگرایی جهانی و میثاق برسر توسعه از مهمترین مسائل مطرح شده است. در دوره ریاست جمهوری اوباما در سئول اجماعی بر سر توسعه شکل گرفت که جای اجماع واشنگتنی درباره توسعه را گرفت. این اجماع یک پیام مهم داشت که ما برای توسعه قرار است توافق کنیم. به همین دلیل نیز اوباما به سئول سفر کرد. متأسفانه این رویکرد در برخی از کشورها و از جمله ایران با این دیدگاه که همه مثل هم هستند نادیده گرفته شد. «سمیر امین» اقتصاددان رادیکال جهان سومی معتقد است: «باید دوباره به سمت یک جهانی شدن توافقی حرکت کرد که در گذشته وجود داشت و توسط نئولیبرالیسم و پیامدهای ناشی از فروپاشی شوروی از بین رفت». وی معتقد است قدرت کشورهای جهان سوم در گذشته بیشتر بوده است. در جهانی شدن توافقی با وجود قدرت نوظهوری مانند چین امکان چانهزنی کشورهای جهان سوم افزایش پیدا کرده است. چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان که در آینده به قدرت اول تبدیل خواهد شد سبب به وجود آمدن رویکردی مبنی بر تقویت برنامههای زیرساختی دیگر کشورهای جهان سوم شده است. این در حالی است که خود چین نیز در این زمینه برنامههای خود را اعلام کرده است. قرار نیست چین در این زمینه ایثار کند اما میتواند به اجرای برنامههای زیرساختی کشورهای جهان سوم کمک کند. کشورهای اروپایی نیز پس از فشارهایی که ترامپ به آنها وارد کرده در این چندجانبهگرایی توافقی به دنبال این هستند که یک نظام مالی قوی را جایگزین نظام فعلی خود کنند. البته این اتفاق به سادگی امکانپذیر نیست. تجربه جهانی نشان داده هر زمان نظامهای مالی در وضعیت تغییر قرار گرفتهاند جنگهای جهانی نیز آغاز شده است. ایران باید متوجه باشد که این فرایند طولانی است. به همین دلیل نیز بهانهجویان و دلواپسان باید متوجه این قضیه باشند که نمیتوان نظام جهانی را به یکباره از نظر سیاسی و نظامی مورد هدف قرار داد. برای اینکه نظام مالی تغییر کند یک پروسه ده ساله نیاز است. در نتیجه دوران زایمان جهان جدید حداقل ده سال طول خواهد کشید. کسانی که به دنبال زایمان زودرس جهان جدید هستند باید متوجه این نکته باشند که شتابزدگی در این زمینه سبب خواهد شد مادر جهان جدید سرزایمان از بین برود.
جهان جدید تنها براساس توافق اقتصادی و میثاق برسر توسعه شکل خواهد گرفت؟ تکلیف منازعات سیاسی در این بین چه میشود؟ آیا منازعات سیاسی میتواند این پروسه را متوقف کند؟
واقعیت این است که در شرایط کنونی سازمان ملل متحد سازمان دولتهاست و نه ملتها. این در حالی است که اتحادیه اروپا آینده جهان را از نظر سیاسی نشان میدهد. اتحادیه اروپا هم اتحادیه دولتها و هم اتحادیه جوامع مدنی کشورهای اروپایی است. این شکل جدیدی است که ساختارهای جایگزین و جدید جهانی باید به نوعی از آن الگوبرداری کند. این فرایند نیز یک فرایند طولانی است. در نتیجه الگوی آینده جهان براساس هم پیوندی جامعه مدنی و دولتها شکل خواهد گرفت.
آیا کرونا سبب تقویت ناسیونالیسم و اخلال در روند جهانی شدن شده است؟ آیا به همین دلیل ضرورت جهانی شدن توافقی به وجود آمده است؟
کرونا هم پیوندی جهانی را که در گذشته به شکلهای دیگری بروز کرده بود را دوباره شکل داده است. مارکس در صدو پنجاه سال پیش وضعیت سرمایهداری را پیشبینی کرده است. مارکس معتقد است: «سرمایهداری با توسعه نیروی مولد، مراودات اقتصادی را به صورت اجتناب ناپذیر جهانی خواهد کرد». همه ملتها نیز به صورت جبری در همین مسیر قرار خواهند گرفت که مشاهده کردیم این اتفاق نیز رخ داد. پس از این سرمایهداری به یک قدرت بیگانه با جامعه تبدیل خواهد شد. آمریکا نمونه بارز این اتفاق است. مارکس معتقد است که این قدرت بیگانه شده با جامعه در نهایت خود را به همه مردم جهان آشکار میکند. در چنین شرایطی یک مراوده جهانی شکل خواهد گرفت که به توسعه همه کشورها از جنبههای مختلف منجر خواهد شد. در شرایط کنونی ما در آستانه این وضعیت قرار گرفتهایم. این کلان روند را مارکس مانند بحرانهای دیگر سرمایهداری پیشبینی کرده است. در این کلان روند تاریخی انسانها به دنبال مراوده جهانی هستند. کسانی که در چنین شرایطی از ملیگرایی دم میزنند باید این نکته را در نظر داشته باشند زمانی که امکان فروش نفت برای آنها مهیا نیست ملیگرایی نیز معنای خود را از دست میدهد. اگر این سخنان از زبان چپها زده شود جاده صاف کن فاشیسم خواهد شد و اگر فاشیستها این مسائل را مطرح کنند سرنوشتش از هم اکنون مشخص است. در چنین شرایطی هیچ صنعت ملی قدرت بقا پیدا نخواهد کرد. کشورهایی مانند چین و کره جنوبی که در بازار جهانی فعالیت میکنند همه سرمایه اروپا را خریداری خواهند کرد. ایران به دلیل سیاستهای خاصی که در پیش گرفته توانایی کافی خود را تا حدی از دست داده است. تنها در شرایطی که دولت توسعه محور ایران را وارد فاز «اقتصاد دانش» کند میتوان به آینده بیشترخوشبین بود.
این در این جهان توافقی چه جایگاهی خواهد داشت؟ مهمترین چالشها و فرصتهای ایران در این زمینه چه خواهد بود؟
بخشی از مازاد جهانی باید صرف توسعه بقیه کشورها شود. این به معنای توزیع ثروت جهانی خواهد بود. در سال 1950 فاصله ثروتمندترین کشور جهان با فقیرترین کشور جهان ده برابر بود در حالی که امروز به صد برابر رسیده است. به همین دلیل باید شیوه انتظام نظم جدید را تعریف کرد و با کشورهای مختلف در مناطق مختلف جهان هم پیوند شد. در ایران هر زمان میزان درآمدهای نفتی افزایش پیدا کرده به همان درجه میزان شعارها نیز افزایش پیدا کرده است. همواره شعارهای تند دولتها به درآمدهای نفتی وابسته بوده است. این فرایند توسط کشورهای مختلف به شکلهای مختلف انجام شده است. به عنوان مثال ژاپن این فرایند را در دامن سرمایهداری، کره جنوبی با رویکرد جهان سومی و چین در دامن سوسیالیسم در این فرایند عمل کردند. برنامههای این کشورها نیز مانند مینیاتور است که از نظر ساختاری محکم است و در کارکردها دقتهای زیادی وجود دارد. اگر کسی مرد میدان است باید در این عرصهها وارد شود نه در عرصه شعار. فقدان یک مدل توسعه ما را از پا انداخته است. به همین دلیل نیز دولت به یک دولت صدقه دهنده تبدیل شده است. به همین دلیل رسانههای گروهی در ایران باید گفتمان توسعه را جایگزین گفتمان نفی کنند.
دیدگاه تان را بنویسید