همه گیری ویروس کرونا در هر گوشهای از دنیا در جریان و باعث ناامیدی بسیاری از کشورها در مقابله با این ویروس شده است. به همین سبب، مردم و دولتها در مواجهه با این ویروس به وحشت افتادهاند و اقتصادها از هم پاشیده است. انتظار میرود این بحران بدون تمایل و همکاری جدی جهانی، بیشتر و بیشتر شود.
با توجه به تأثیر بسیار زیاد این ویروس بر جهان از جنبههای مختلف، بسیاری معتقدند تغییر در نظم موجود جهانی و روابط بین الملل در دوره پساکرونا اجتناب ناپذیر خواهد بود.
در خصوص مسائل فوق با پروفسور «آرشین ادیب مقدم»، رئیس مرکز مطالعات ایران در انستیتوی خاورمیانه دانشگاه لندن تنظیم نموده که در ادامه میآید.
*ویروس کرونا چه تأثیراتی بر نظم فعلی جهان خواهد گذاشت؟
Covid-۱۹ فاش کرد که فقدان عقلانیت سیاسی و عدم مهارت دولت که مخالف هرگونه گفتگو در مورد نظمها و سیستم هاست، به وضوح قابل درک است. این بیماری همه گیر وحشتناک در شرایطی رخ میدهد که شاهد دولتهای بدتری در این سیستم هستیم.
تنها نظمی که قابل مشاهده است بر اساس مشارکت جامعه است. مردم، با وجود بی کفایتی رهبران سیاسی خود، بار دیگر کسانی هستند که این بار را تحمل میکنند. اما در یک سطح انتزاعیتر، این بیماری همه گیر روندی را که از قبل آغاز شده تسریع میکند- سقوط آهسته اما قطعی ایالات متحده آمریکا به عنوان رهبر جهانی.
*نظم فعلی جهان بیشتر مبتنی بر رویکردهای لیبرالیسم و تا حدودی رئالیسم است. نقایص رویکردهای گفته شده در مواجهه با ویروس کرونا چیست؟
سیستم بین المللی فعلی پیچیدهتر از آن است که مبتنی بر این تئوریها باشد. در حقیقت، هیچ چیز واقع بینانه ای درباره بسیاری از گفتگوها در محافل دولتی وجود ندارد، اما ایده آل گرایی غیر منطقی به وفور قابل مشاهده است.
بنابراین این موضوع بستگی به نحوه تعریف این شرایط دارد. آنچه مهم است رویکردی منطقی و مبتنی بر علم در مورد زندگی و هستی در سیاره ماست - رویکردی جهانی که پیوند اجتناب ناپذیر زندگی بشر را میپذیرد که این بیماری همه گیر به طور دردناکی آن را آشکار نمود.
هیچ نظریهای نمیتواند این پیچیدگی ذاتی وجود انسان را توصیف کند. شکست رئالیسم و نئولیبرالیسم این است که نمیتوانند پیچیدگی ذاتی وجود انسان را توصیف کنند. اینها رویکردها حاوی ایدههایی هستند که فقط ادعا میکنند؛ آنچه را که آنها نمیتوانند فراهم کنند: یک اقتصاد کارآمد و عادلانه و حکومتداری خوب. ما هم این مواهب را نداریم، در هر زمینهای که ما به آن نگاه میکنیم.
*اگرچه شیوع ویروس، رویکردهای رئالیسم و اصل محوری این مکتب یعنی «خودیاری» را در کانون توجه قرار داده است، اما نواقص رویکرد رئالیسم را که مبتنی بر امنیت دولتی با موضوع امنیتی نظامی است را نشان داده است. شیوع ویروس همچنین نشان داد که اقتصادهای نظامی نیز قادر نیستند امنیت ملتها و دولتها را در دوره پسا کرونا حفظ کنند. نظر شما در مورد این چیست؟
این بیماری همه گیر دقیقاً آنچه را که تئوریهای واقع گرایانه در روابط بین الملل بر آن مبتنی است، آشکار کرد: دولت محوری. احمقانه است اگر فرض کنیم که میتوان با این بیماری همه گیر - که به تعریفی جهانی است - بدون هماهنگی و همکاری جهانی مقابله کرد.
آنچه ما نیاز داریم حاکمیت جهانی بهتر، چند جانبه گرایی بیشتر و وجود یک آزمایشگاه جهانی با بهترین دانشمندان است که بتواند واکسنهای مخصوص علیه بیماریهای همه گیری مانند Covid-۱۹ را پیدا کند. درعوض، ما ناسیونالیسم روانی داریم. این سرنوشت عصر ما و چالش نسل ماست. اگر ما شکست بخوریم، بشریت شکست خواهد خورد.
*اگر بپذیریم که نظم جهانی پساکرونا، نسبت به نظم فعلی متفاوت میباشد آیا این تغییرات، ساختاری و اساسی خواهند بود؟ کدام مفاهیم تغییرات اساسی را تجربه خواهند کرد؟
یک نظم اساساً جدید جهانی فقط با یک برداشت بنیادی متفاوت از حاکمیت و توزیع مجدد قدرت سیاسی به دور از دولت ایجاد میشود. در سطح جمعی ما به یک سیستم فدرالیسم نیاز داریم که قدرت را به جوامع کوچک واگذار میکند تا بیمارستانها، خانههای مراقبت و امکانات خود را داشته باشند. دفاع و امنیت رسمی میتوانند در سطح ملی سازماندهی شوند و نیازی به حکومتداری نیست.
فراتر از میکرو لایه فدرال و لایه ملی، ما به یک سطح قدرتمند جهانی در مدیریت و همکاری چندجانبه که مربوط به حاکمیت ملی است نیاز داریم. قدرت نیاز به توزیع در بالا و پایین دولت-ملت دارد.
فقط در این صورت افراد میتوانند برای خودشان تصمیم گیرند و فقط در این صورت ما میتوانیم منابع خود را برای مبارزه با بیماریهای همه گیر، تخریب محیط زیست یا هرگونه تهدید وجودی دیگر که سرنوشت من را به شما و شما را به هر کس دیگری در کره زمین متصل میکند جمع کنیم. تصور کنید آنرا.
دیدگاه تان را بنویسید