برای بسیاری از افراد، پریشانکنندهترین بخش همهگیری جهانی ویروس کرونا ایدهی جداسازی اجتماعی است. اگر بیمار شویم، برای حفاظت از دیگران خود را قرنطینه میکنیم. درمورد حفظ ارتباط در چنین زمانهایی توصیههایی وجود دارد. ولی چرا عمل دوریگزینی اجتماعی برای بسیاری از ما اینقدر دشوار است؟ پاسخ احتمالا بیش از آنچه مردم فکر میکنند به تاریخچهی تکاملی ما مربوط میشود.
انسانها عضوی از یک گروه بسیار اجتماعی از جانوران یعنی نخستیها هستند. نخستیها از دیگر حیوانات با ویژگیهای نظیر دستانی که اشیاء را میگیرند و روشهای حرکت مختلف و نیز به این علت که دارای سطح بالایی از تعامل اجتماعی هستند، متمایز میشوند. نخستیها درمقایسهبا پستانداران دیگری که دارای همان اندازه بدن هستند، مغزهای بزرگتری دارند. درمورد علت این موضوع فرضیههای مختلفی وجود دارد. برای مثال میدانیم که در میان نخستیها، گونههایی که با چالشهای اکولوژیکی مانند دستیابی به غذاهای دور از دسترس، روبهرو هستند، مغزهایشان کمی بزرگتر است. شاید انجام این کارها نیاز به مغزهای پیچیدهتری داشته باشد.
بهنظر میرسد مغزهای بزرگتر ما همانقدر که در مهارتهای بقا نقش دارد، در مدیریت روابط اجتماعی نیز مهم باشد. اندازه مغز در تمامی پستانداران با درک و هوش ارتباط دارد. در نخستیها، اندازهی مغز همچنین همبستگی مثبتی با اندازهی گروه اجتماعی دارد. زندگی در گروه نیاز به این دارد که ما روابط با دیگران را چه از نوع دشمنی و چه از نوع دوستی، درک کنیم. برای نخستیها، بهخاطر آوردن اینکه چگونه دو نفر در گذشته با هم تعامل داشتهاند و درک احساسی که آنها درحالحاضر به هم دارند، دانشی ضروری برای تصمیمگیری دراین مورد است که به چه کسی کمک کنند. بنابراین مهارتهای اجتماعی برای بقا در موقعیتهای گروهی حیاتی است.
مغز انسان از مغز نخستیهای دیگر بزرگتر است. اگر قاعدهی مقیاسبندی را برای خودمان به کار ببندیم، پیشبینی میکنیم که انسانها دارای گروههای اجتماعی با میانگین ۱۵۰ نفر باشند. بهنظر میرسد این پیشبینی درست باشد. برای مثال نشان داده شده است محلهای کاری که بیش از ۱۵۰ کارمند نداشته باشند، عملکرد بهتری دارند.
مزیت زندگی در گروه
زندگی در گروه مزیتهای مختلفی دارد. گروههای بزرگتر دربرابر رقبا و شکارچیان بهتر دفاع میکنند. آنها اغلب ازنظر یافتن غذا نیز بهتر عمل میکند (وجود جفت چشمهای بیشتر برای جستوجوی میوهی درختان بهمعنای موفقیت بیشتر است) و توانایی دفاع آنها از غذاها دربرابر رقبا نیز بیشتر است. مزیتهای تولیدمثلی نیز وجود دارد. هرچه گروه بزرگتر باشد، احتمال اینکه هر فرد بتواند جفت مناسبی برای خود پیدا کند، بالاتر است.
در گونههای اجتماعیتر، دسترسی به مراقبان دیگر برای نگهداری از اعضای کمسن گروه یا آموزش آنها بیشتر است. نوزاد نخستیها باید مهارتهای پیچیدهی اجتماعی و فیزیکی زیادی را یاد بگیرد. زندگی در گروه به آنها فرصت بیشتری میدهد تا آن مهارتها را در محیطی امن و زیر نظر فردی بزرگتر یاد بگیرند. سرانجام، گروههای اجتماعی بزرگتر ظرفیت بیشتری برای تولید، حفظ و انتقال دانش دارند. اعضای مسنتر، در گروههای بزرگتر بیشتر هستند. آنها ممکن است بهخاطر بیاورند که چگونه به منابع دشوار یا غیرمعمول دسترسی پیدا میکردند و بتوانند روش انجام این کار را به دیگران نیز یاد بدهند. این امر میتواند بهمعنای تفاوت بین بقا یا مرگ باشد. بهعنوان مثال، در زمان خشکسالی ممکن است فقط قدیمیترین افراد گروه بهخاطر بیاروند که گودالهای آب باقیمانده در کجا قرار دارند.
تفاوت انسانها
همهی موارد ذکر شده به نوعی توضیح میدهند که چرا جداشدن اجتماعی میتواند برای ما بسیار ناراحتکننده باشد. انسانهای مدرن یکی از اجتماعیترین گونههای پستانداران هستند. با جدا شدن از شامپانزهها، مغز ما همچنان به بزرگتر شدن ادامه داد. بهنظر میرسد این افزایش با تکیهی بیشتر روی جامعه سازگار باشد. چندین ویژگی متمایز ما ازجمله زبان و فرهنگ نشان میدهد که مخصوصا انسانهای مدرن به زندگی اجتماعی وابسته هستند. اگرچه قانعکنندهترین شاهد، ممکن است از تقسیم کار مشخص ما بیاید.
تقسیم کار به این معنا است که ما وظایف خاص مختلفی را به افراد یا گروهها اختصاص میدهیم. در جوامع شکارچیگردآورنده، برخی از افراد ممکن است به شکار بروند درحالیکه برخی دیگر گیاهان را جمعآوری کرده، مراقب کودکان بوده یا ابزار و لباس میسازند. انسانها بیشاز نخستیهای دیگر این استراتژی را به کار میبندند. امروزه، افرادی زیادی وجود دارند که هرگر غذای خود را شکار نکرده یا پرورش نمیدهند. درعوض، این وظایف به افراد یا شرکتهایی واگذار میشود. این امر بدان معنا است که ما برای انجام کارهای دیگر آزاد هستیم؛ اما همچنین باعث میشود که برای برآوردهساختن نیازهای روزانهی خود به شبکههای اجتماعی خود بیشتر وابسته شویم.
کارکنان بخش بیماریهای عفونی بیمارستان عمومی منچستر شمالی به مردم میگویند: «ما به خاطر شما اینجا هستیم، پس به خاطر ما در خانه بمانید.»
چشمانداز تکاملی
ما واقعا درجهت اینکه موجوداتی اجتماعی باشیم، تکامل پیدا کردهایم و تعجبی ندارد که چرا برای بسیاری از ما دوریگزینی اجتماعی بسیار ترسناک است. البته همهی مسئله، مربوط به دلتنگی و غم تنهایی نمیشود. ویژگی اجتماعیبودن شدید انسانها طی مدتزمانی طولانی تکامل یافته است تا به ما کمک کند تا روابطی را با تعداد زیادی از مردم حفظ کنیم و بنابراین شانس بقای خود را افزایش دهیم.
ما قبلا زبانهای نمادین و ظرفیتهای فرهنگی و فناوری عظیمی را تکامل دادهایم. اگر چنین کاری نکرده بودیم، راهی برای زندگی در جامعهای که در مسیر جهانیشدن پیش میرود، نداشتیم؛ جایی که حفظ ارتباطات فردی با هر فردی که به او وابسته هستیم، عملا غیرممکن است. اقدامات دوریگزینی اجتماعی کنونی درواقع فقط درمورد فاصلهی فیزیکی هستند؛ اما امروزه فاصلهی فیزیکی لزوما بهمعنای فاصلهی اجتماعی نیست.
تاریخ غنی انسانی ما در مدیریت تعامل اجتماعی به روشهای جدید، نشان میدهد که ما برای جبران مشکل، مهارتِ سازگاری و نوآوری داریم. طی ۲۰ سال گذشته، انفجار تلفنهای همراه، اینترنت و رسانههای اجتمای ما را به موجوداتی با سطح ارتباطات فوقالعاده تبدیل کرده است. این، اثباتکنندهی تمایل عمیق ما برای داشتن ارتباط با یکدیگر است.
دیدگاه تان را بنویسید