استاد فلسفه در دانشگاه باسک کانتری در یادداشتی برای نیویورک تایمز مینویسد: ما در دنیایی به هم پیوسته زندگی میکنیم، جایی که مرزها درهمتنیده و بیشتر شبیه به غشاهای زنده هستند تا دیوارهای فیزیکی. در چنین جهانی شیوع یک ویروس در یک نقطه از جهان و انتظار داشتن این که ویروس مذکور سر جای خود ثابت بماند بیشتر شبیه شوخی بزرگ است.
مایکل ماردر استاد فلسفه در دانشگاه باسک کانتری (منطقهای خودمختار در اسپانیا) در مقالهای که در نیویورک تایمز منتشر کرده است به بررسی موضوع اجتنابناپذیر بودن قرار گرفتن در معرض اپیدمی کرونا در جهان به هم پیوسته امروز پرداخته است. در این مقاله میخوانیم: شیوع کرونای جدید (COVID-۱۹) که اکنون تهدیدی جدی برای تبدیل شدن به یک عالمگیری بزرگ محسوب میشود، در حال حاضر شروع به نوعی ویرانگری جهانی کرده است.
این ویروس باعث صدور هشدار و حتی وحشت در چندین کشور، اسپاسم در بازارهای مالی و از همه دردناکتر از دست رفتن جان چندین هزار نفر شده است. با این وجود تعدادی از ما هنوز هم نمیدانیم که این بحران چگونه میتواند روی سلامتی ما، وضعیت اجتماعات، سیستمهای سیاسی ما و ماهیت ارتباط روزافزون ما در سرتاسر مرزها تاثیر بگذارد. اما من اعتقاد دارم که این نکته بسیار مهمی است و میتوان در این زمینه بحث کرد.
قبل از شیوع فعلی، تمایل جهانی برای ساختن دیوارها و پلمپ کردن مرزهای ملی بین ایالات متحده و مکزیک، اسرائیل و فلسطین، مجارستان، صربستان و کرواسی و دیگر نقط جهان بسیار اندک بود. ناسیونالیسم نوپا که این گرایش جداییطلب را تحریک میکند معمولا خود را با ترس از مهاجران و آلودگیهای اجتماعی تغذیه میکند. این تفکر معتقد است، رسیدن به آرمان خلوص نژادی فقط پشت دیوارهای بلند امکانپذیر است.
بسته شدن مرزها، موانع مسافرتی و قرنطینهها که اکنون در پاسخ به ویروسها به کشورهای مختلف تحمیل میشوند، اقدامات پزشکی قابل توجه اما نمادین هستند. در واقع، منطق پشت این رفتارها بی شباهت با همان منطق اساسی نیست که دولت ترامپ را ترغیب به ساخت دیوار مرزی با مکزیک میکند. این دو رفتار، هر یک برای اطمینان خاطر شهروندان و ایجاد امنیت کاذب به آنها رخ میدهد. در عین حال چنین برخوردهایی، مشکل اصلی را نادیده میگیرند. مشکلی که شامل وضعیت ضعیف مدیریت فراملی و تصمیمگیری که برای مقابله با شرایط جوی، بحران مهاجرت، اپیدمیها و جرایم اقتصادی مانند فرار مالیاتی میشود.
بقا گرایی همواره از مسیری موازی با ناسیونالیسم پرتحرک حرکت کرده است. در هسته چنین نگرشی، افراد باید مستقل و با اراده باشند. فردی که باهوش و قدرتمند باشد تا بتواند خود را نجات دهد میتواند خود و شاید خانواده خود را از وضعیتهای خطرناک نجات دهد. این نگرش به دنبال پیروی از آموزههای کلامی رستگاری است که برای افراد منتخب گلچین شده است. چنین تفکری، انسانها را از محیطهای جمعی، اقتصادی و سایر زمینههای دست و پا گیر دیگر رها میکند.
در حالی که وحشت در برخی از مناطق کانون کرونا رو به افزایش است، بسته شدن مرزها، بیشتر از ژستهای سیاسی تند و تیز تقلید میکند: ارسال مواد غذایی و لوازم پزشکی به نیازمندان متوقف میشود، در حالی که برخی از ثروتمندان خود را آماده ورود به پناهگاههای مخفی و آخرالزمانی خود میکنند اما به نظر میرسد ویروس کرونا همه معادلات را به هم زده است، مهم نیست که دیوارها و مرزها تا چه حدی محکم باشند، کرونا از مرزهای زنده برای شیوع استفاده میکند؛ بنابراین شاید دولتها موفق شوند افراد را از مرزهای خود بیرون کنند، اما در بیرون کردن ویروس نامرئی موفق نیستند.
ویروسها بیش از هر زمان دیگری فورانی تهدیدآمیز در افق جهانی به ظاهر آرام ما هستند. آنها همچنین تصویری از دنیای اجتماعی و سیاسی معاصر محسوب میشوند. ویروسها مثل یک جریان ظریف از مرزها عبور میکنند. COVID-۱۹ متعلق به گروهی از ویروسهای RNA است که بین حیوانات و افراد قابل انتقال است. همانطور که این ویژگی نشان میدهد، کرونا از سیستمهای طبقهبندی طبیعی و مرزهای گونههای انسان و حیوان نیز تبعیت نمیکند. شکل ظاهری این ویروس و برجستگیهایی که روی سطح کروی آن وجود دارد باعث شده نام کرونا را کسب کند. این نام برگرفته از کلمهای لاتین به معنای "تاج" است. در زبان یونانی نیز به ریشه معنایی "تاج" یا "جواهرات" باز میگردد.
شاید ویژگی حاکمیت همراه با تاج به این علت به ویروس میکروسکوپی ما اعطا میشود که میان طبقات مختلف موجودات به راحتی حرکت میکند و همچنین بین حوزههای زندگی و مرگ از قوانین شناخته شده سرپیچی میکند. این ویروس با شکستن مرزهای قدیمی در عصر پراکندگی قدرت به یک چهره حاکم تبدیل میشود. برای فهمیدن کارکرد این ویروس، کافی است که نگاهی اجمالی به نحوه عملکرد آن بیندازیم که بسیار شبیه به برخی مسائل اجتماعی است.
در دنیای فناوری، یکی از جنبههای فعالیتهای وایرال (ویروسی) نفوذ و رونویسی از متن سلولهای میزبان و برنامههای رایانهای است. مورد دیگر تکرار کردن پیام خود در فضای مجازی تا حد امکان است. در جهان شبکههای اجتماعی، هر دو جنبه کاملاً دیده میشوند: وقتی یک عکس، یک فیلم، یک شوخی یا یک داستان به اشتراک گذاشته میشود و به سرعت بین کاربران اینترنت یا تلفن همراه پخش میشود، گفته میشود که وایرال (ویروسی) میشود.
اما فقط ویروسی شدن محتوا کافی نیست، بلکه تاثیرگذاری محتوای ویروسی شده نیز مهم است. اجتماعی که محتوای اینترنتی در آن نفوذ کرده است باید نسبت به محتوا واکنش دهد. هدف نهایی این است که تأثیرگذاری در حدی باشد که شخص دریافت کننده محتوا، یک تصویر یا داستان را به طور گسترده منتشر کرده و از قدرت آن استفاده کند. همانطور که میبینید، رفتار ویروس کرونا به شکلی قابل توجه مشابه با چنین روندی است.
اپیدمی شدن بیماریها در جهانی که تا این حد به هم پیوسته است، موضوعی عجیب نیست از گردشگری انبوه، مبادلات آموزشی و حرفهای و روابط طولانی مدت تجاری تا رویدادهای فرهنگی و ورزشی بین المللی در این پیوستگی، نقش دارند. هواپیما، کشتیهای مسافربری، قطارها و هتلها نیز کانونهای اولیه شیوع بیماریها هستند. درواقع در جهان واقعی فقط عکس و تصویر منتقل نمیشود، بلکه بعد فیزیکی هر شخص به راحتی حرکت میکند.
خواه خوشمان بیاید، خواه نه، همه ما میزبان عناصری هستیم که در هر سطح از وجود برای ما بیگانه هستند. علاوه بر این، همیشه این خطر وجود دارد که میزبان توسط مهمانها آسیب ببیند. این، یک خطر غیرقابل تحمل است. به جای این که دولتها و حاکمیت و افراد مستقل را مجاب کنیم به حرف ما گوش دهند، باید یاد بگیریم خود را با دنیایی که از هر نظر مستعد ویروسی شدن است، چگونه زندگی کنیم. ما باید بیاموزیم در واقعیت زندگی کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید