«آیا مفهوم امید در این روزهای سرد که بهار هم فرصت آمدن پیدا نکرده، چیزی جز لبخند بهیار بیمارستان شهدای یافتآباد یک قدم بعد از اتاق قرنطینه است؟ خندهای که با خروج از اتاق رو به پزشک عفونی شکل میگیرد؛ «خدا رو شکر حالشون امروز بهتر شده؛ خودشون مینشستن». « نشستن» بهعنوان یکی از سادهترین کارهای روزمره گاهی چقدر معنای عجیب و غریبی پیدا میکند. بهیار جوان وقتی سرش را از لای پوشش پلاستیکی لباس فیلمها و سریالهای آخرزمانی سفید یک تکه اتاق ایزوله خارج میکند، عرق از روی سر و پیشانیاش به پایین راه پیدا کرده و صورتش را کاملا خیس میکند: «دوساعتی هست که تو ایزوله بودم، باید دائم حواسمون به این مریضها باشه و به پرستارا که ساعتها تو اتاق چشم از روشون بر نمیدارن، کمک کنیم.»
اینجا آخر زمان و مکان است؛ قصهای شبیه فیلمهای علمی و تخیلی و سریالهای وهم آلود اما با رنگ و روی واقعیت؛ نقطهای که وجود «ویروس کرونا» در جان بیمارانش قطعی است و آزمایشها همگی مثبت شدهاند. شنیدن نام ویروس کرونا برای بسیاری ترس به همراه دارد ولی هستند پرستاران، پزشکان و کادر بیمارستانهایی که برای نجات دیگران در این آخرین نقطه مانده و تلاش میکنند تا کورسوی امید بیماران مبتلا به کرونا باشند و آنها را از لبه پرتگاه مرگ به زندگی بازگردانند؛ چه جانهایی که نجات پیدا کرده و لبخندها روی صورت پزشکان و پرستاران و... نقش بسته است. خندههایی شکل گرفته بدون هیچ دعوت و کمپین مجازی که شیرینترین حس جهان را شاید در این شرایط، توصیف و به دنیای پشت بخش ایزوله منتقل کند.
«لبخند» حتما واژه کمارزشی برای توصیف بازگشت به زندگی است؛ آن هم برای بیماری که حتی ریههایش تا چند روز قبل یاری پر و خالی شدن را نداشتند و حالا بهیار خسته ولی ایستاده بخش ایزوله با خنده میگوید: خودش روی تخت مینشیند. پرستار جوان بخش هم میگوید: «هر مریضی که از اتاق ایزوله خارج و به بخش منتقل بشه ما از ته دل شاد میشیم؛ انگار قلهای رو فتح کرده باشیم و امان از لحظهای که دیگه کاری از دست هیچکس بر نیاد... .»
نیچه فیلسوف آلمانی چقدر درست میگوید گاهی «درد» میتواند مفهوم ادامه تلاش برای حرکت را نمایان کند. و اینجا در بخش ایزوله برای رهایی بیماران از درد و رسیدن به درمان جنب و جوشی برپاست؛ «همانقدر حکمت که در لذت وجود دارد، در درد هم یافت میشود. درد آسیب میزند اما آسیبزدن، ویژگی ذاتی درد است. هنگام تجربه درد، من فریاد آن کشتیبان را میشنوم که میگوید: بادبانها را جمع کنید. هر دریانورد دلیری، باید هزار شیوه برای تنظیم بادبانها بداند.»
ضربان قلب؛ صدایی که نشانه زندگی است
خط قرمزی به پهنای ۲ انگشت و طول ۳ متر مرز این آخر زمان در بخش ایزوله فشار منفی بیمارستان شهدای یافتآباد با دنیای پرهیاهوست. اینجا در عمق میدان مبارزه برای زندگی سکوت حکمفرماست و دائم افرادی را میبینید که با لباسهای سفیدرنگ یکتکه و صورتهای پوشیده شده پشت ماسک و طلقهای پلاستیکی وارد ۲اتاق قرنطینه بیماران میشوند. اتاقهایی با ۲در تودرتو که از ورود هرگونه آلودگی محیطی در امان است و ۶بیمار در آنها با شرایطی ویژه بستری هستند. بخش ایزوله جایی حتی بعد از آیسییو است که معمولا در ذهن همه به عنوان آخرین نقطه مبارزه برای زنده ماندن شناخته میشود؛ اتاق قرنطینه و ایزوله شاید اصلا زمین دشمن و کمی بعد از خط مقدم مبارزه با کرونا باشد که حالا خودیها برای نجات بیماران اسیر ویروس شده در آن باقی ماندهاند و میجنگند.
در واقع طبق دستورالعملها بیمار مبتلا به کرونا یا مشکوک تشخیص داده شد ابتدا به بخش عمومی برده میشود و بعد اگر وضعیت مناسبی نداشته باشد به آیسییو میرود و اگر شرایط حاد پیدا کند راهی بخش ایزوله و اتاقهای قرنطینه میشود. این بخش از یک سالن کوچک و میز پرستاری، اتاق یک و دو قرنطینه یا ایزوله و یک اتاق ۵-۴متری برای استراحت شیفتی پرسنل با یک تخت شکل گرفته است. برای رسیدن به تخت بیماران مبتلا به کرونا باید درِ یکی از اتاقهایی که جلوی آنها پلاک کوچک اتاق یک و دو نصب شده را فشار دهید و بعد از عبور از فضایی کوچک در دیگری را هم باز کنید تا شاهد ۳تخت باشید که در بخش پایینی اتاق با فاصله چند متر از هم جا گرفتهاند و هر کدام با پاراوانی پارچهای و سفید از هم جدا شدهاند. بیمار تخت یک مشغول خوردن چای است، بیماران تخت۲ غرق خواب و بیمار تخت۳ با کمک بهیار و پرستار مینشیند تا پزشک متخصص عفونی او را معاینه کند. مرد سپیدموی لبخندی به پزشک که در لباس سفیدرنگ محافظش پوشیده شده میزند و در پاسخ به سؤال او که میپرسد: «پدرجان امروز چطور هستید؟» آرام میگوید: «شکر، به لطف شما.» پرستار شروع به توضیح شرح حال بیمار در چند ساعت گذشته میکند و از تعداد ضربان قلب و تبش میگوید. «نفس عمیق بکشید!» پیرمرد به سختی هوا را داخل ششهایش حبس میکند، قفسه سینهاش کمی جابهجا میشود ولی انگار چندان توان نگهداری هوا را ندارد و سریع بازدم اتفاق میافتد. پزشک عفونی میگوید: «خیلی بهتر شدید، بدن قویای دارید.»
ساعت نزدیک ۱۱صبح است و بعد از ویزیت بیماران، تنها صدایی که سکوت اتاق ایزوله را بهصورت ممتد میشکند صدای ضربان قلب و بالا و پایین شدن علائم حیاتی است که موجگونه روی صفحه نمایشگر دستگاههای مانیتورینگ بالای سر هر بیمار نمایش داده میشود. ضربان قلب بیماران یک در میان همچون سازهای یک سمفونی به صدا درمیآیند و شاید گاهی آن قدر نامنظم باشند که کلافهکننده بهنظر برسند ولی اینجا این صدا، خود، خود داستان زندگی است؛ شیرینترین آوایی که حتی بیریتم ادامه دارد.
فریدون فلاحمهر، متخصص عفونی، با خروج از اتاق ایزوله سر خود را از بین لباس سفیدرنگ مخصوص بیرون میآورد و لحظهای به موهای پخ شدهاش زیر کلاه لباس در آینه بالای روشویی نگاهی میاندازد. میگوید ۲هفته گذشته را تقریبا در بیمارستان سپری کرده و گاهی که تعداد مراجعهکنندگان زیاد بوده شیفهای ۷۲ساعته را هم پشت سر گذاشته است: «فکر کنم فقط حس این که بیماران به کمک ما احتیاج دارن و شاید بتونیم کمی از دردشون کم کنیم هست که ما رو تو این همه فشار سرپا نگه داشته. همین مریضهای اتاق ایزوله ۲۴ساعت مانیتور(رصد) و گاهی هر ساعت ویزیت میشن.» او با مکث، عرق روی پیشانیاش را پاک میکند و میگوید: «همکارهای ما تو بخشهای مختلف، بهخصوص اورژانس گاهی در یک روز با ۳۰۰-۲۰۰ نفر مراجعهکننده و بیشتر روبهرو هستن که البته خیلیهاشون از ترس و فقط با یک سرفه ساده به اینجا اومدن. ولی فقط تصور کنین که بخواین این همه مراجعهکننده را ویزیت کنین.» او از افزایش بیماران مبتلا به کرونا و روند صعودی تعداد مراجعهکنندگان میگوید: «مسئولان وزارت بهداشت هم گفتن روزهای سختی رو تجربه میکنیم، تعداد بیماران شناساییشده به سرعت رو به افزایشه و الان با بیمارانی روبهرو هستیم که نیاز به مراقبتهای بیشتری دارن.» در بخش ایزوله منفی بین پزشکان، پرستاران، بهیاران، نیروهای خدماتی و... فضایی صمیمی حاکم است و دائم شاهد خوشروییها، گفتوگوها و شوخیهای دوستانه هستید که خنده را روی صورتهایشان در اوج کار جا میدهد.
پرستار جوان که پشت میز وسط بخش نشسته میگوید: «این روزها بیشتر از خانواده، ماها کنار هم هستیم. بعضی روزها شده ۴۸تا ۷۲ساعت و بیشتر همه کادر درمان و نیروهای خدماتی تو بیمارستان موندن و کار کردن. همه حس میکنیم یه خانواده هستیم و یه گروهیم که باید کنار هم باشیم تا کار خوب پیش بره و اینجوری میتونیم به مریضها و خانوادهاشون که خیلی ترسیدن هم روحیه بدیم.»
عقربههای ساعت کمی از ۱۱صبح گذشته و یکی از نیروهای خدمات بیمارستان که تازه وارد بخش ایزوله شده، لباس یکسره آبیرنگی به تن کرده است و یک ظرف استیل نسبتا بزرگ را پشت کمر خود بسته و آماده ضد عفونی کردن همه فضاهای عمومی بخش میشود. او کارش را از اتاق کوچک استراحت شیفتی پرسنل شروع میکند که در کنار کانتر پرستاری جای گرفته. نیروی خدماتی عینک صنعتی به چشمهایش زده و صورت و موهایش را بین کلاه لباسش پنهان کرده تا مواد ضد عفونی کننده روی سر و صورتش پخش نشود. او میله اسپریکننده مواد ضدعفونیکننده را رو به دیوار میگیرد و چنان بهدستهایش روی سطوح پیچ و تاب میدهد که تصور میکنید رهبر یک ارکستر است که با چوب مخصوصش فرمان اجرای سمفونی ۹بتهوون را میدهد یا شعبدهبازی است که با چوب جادویی در راه از بین بردن ویروسهای کروناست. تمام سطوح اتاق پرستاری و سپس دیوارهای بخش و ورودیها و سرویسهای بهداشتی و... باید ضدعفونی شوند و نیروی خدماتی با فشار دادن اهرم خروج مواد قطرههای بسیار ریزی از مواد ضدعفونیکننده را با وسواس تمام روی سطوح پخش میکند: «الان شرایط ویژه در بیمارستان داریم و دائم فضاهای مختلف ضد عفونی میشوند، ولی این بخش در شرایط کنونی حساسترین بخش بیمارستانه و برای همین باید با وسواس تمام ضدعفونی بشه تا جان پزشکها و پرستارها و خودمون به خطر نیفته و فضای بستری بیمارها هم امن باشه.»
بیمارستان در رخت کرونا
۲هفته است که بیمارستان شهدای یافتآباد آرایشی ویژه به خود گرفته و تمام بخشها رخت کرونا به تن کردهاند و به یکی از خطوط مقدم مبارزه برای آن چه «شکست کرونا» از سوی مسئولان وزارت بهداشت خوانده میشود، تبدیل شده است؛ شعاری که در ورودی بخش اورژانس بیمارستان هم جلوی دید همه نصب شده است: «کرونا را شکست میدهیم.»
مسئول روابط عمومی بیمارستان مریم قراقیه که مرخصیاش بهدلیل عمل چشم را در نیمه رها کرده و به کمک همکارانش در این روزهای سخت آمده میگوید همه تختهای بیمارستان در بخشهای مختلف در روزهای گذشته خالی شدهاند و از چند روز قبل در این بیمارستان تنها بیمارانی مجوز بستری پیدا میکنند که یک ویژگی مشخص داشته باشند؛ مشکوک یا مبتلا به کرونا باشند. کبری آرمان، مسئول بخش اورژانس هم این روزهای کاریاش را «فوقالعاده شلوغ» توصیف میکند؛ «هیچ دورهای تو همه سالهای کاریام تجربه این همه مراجعهکننده رو تو روز نداشتم. البته خیلیها فقط بهدلیل ترس از بیماری به اینجا میآن، با یک سرفه خودشون رو به بیمارستان میرسونن و اون قدر میترسن که ما قبل از هر نوع معاینهای باید آرومشون کنیم. مراجعهکنندههای ما تو روزهای گذشته نسبت به هفته اول چند برابر شدن و جالبه که به همون میزان صبر و تحمل همکارهای ما هم تو بیمارستان بیشتر شده، انگار روح و جسمشون بعد از چندین روز سخت و شیفتهای مستمر آب دیده شده. شاید باور نکنین ولی ساعتهایی تو روز میشه که پزشکهای ما تو اورژانس حتی فرصت چند دقیقه راه رفتن رو هم پیدا نمیکنن و پشت سر هم باید مراجعهکننده جدید رو ویزیت کنن.»
او در پاسخ به این سؤال که آیا خودش از ابتلا به کرونا نمیترسد یا خانوادهاش نگران نیستند؟ میگوید: «روزای اول خانواده خیلی نگران بودن اما حالا با گذشت چندروز استرسشون کمتر شده، اما نمیگم اصلا نمیترسن، بهخصوص این که متأسفانه خبرهای جانباختن کادر درمان و پرستارها رو هم تو بعضی بیمارستانها در شبکههای اجتماعی دیدن.»
تهران با شناسایی ۱۲۹۶مورد (تا عصر چهارشنبه) بیمار مبتلا به کرونا طبق آمارهای وزارت بهداشت در صدر تعداد بیماران در کشور قرار دارد و در این بین بیمارستان شهدای یافتآباد اصلیترین مرکز مراجعه و بستری این بیماران در جنوب پایتخت است. حیاط نسبتا کوچک بیمارستان که بعد از درِ ورودی قرار گرفته دائم پر و خالی میشود و لحظهای نیست که آرام و قرار پیدا کند. راه اصلی تازهواردها در حیاط بیمارستان به یک نقطه ختم میشود؛ اورژانس و تیراژ. درِ الکترونیکی این بخش، آنقدر رفتوآمدها زیاد است که باز نگه داشته شده و لحظهای نیست که صندلی کنار پزشک اورژانس از مراجعهکننده برای معاینه و تبسنجی خالی شود. ترس و رنگپریدگی در صورت اکثر مراجعهکنندگان، حتی آنها که صورت هایشان را با ماسک یا پارچههای رنگی پوشاندهاند، نمایان است. چیزی که زیاد شنیده میشود، صدای سرفههای برخی از مراجعهکنندگان و این جمله است: «خانم دکتر، من کرونا دارم؟» نزدیک ظهر شده است، صدای آژیر آمبولانس تازه وارد شده به حیاط بیمارستان برای چند دقیقه حواس تمام کسانی که در انتظار انجام معاینه اولیه هستند را پرت میکند. همه چشمهایشان به پشت آمبولانس و بیمار خارج شده روی برانکارد گره خورده است. پیرزنی که روی صندلی داخل حیاط بیمارستان نشسته با دیدن پیرمرد بیمار روی برانکارد ماسک روی صورتش را بالاتر میکشد و دستهایش را به نشانه دعا بالا میآورد.
چه درست اندی، شخصیت اصلی فیلم «رستگاری در شاوشنگ» به دوستش رد میگفت: «یادت باشه، امید چیز خوبیه، شاید بشه گفت بهترین چیزهاست و چیزهای خوب هیچ وقت نمیمیرن.»
نگرانی ما ابتلای مراجعهکنندگان بیمارستان به کروناست
امید براتی، مدیرعامل بیمارستان شهدای یافتآباد میگوید: «با توجه به شرایط خاص کشور، بیمارستان ما به عنوان مرکز اصلی جنوب پایتخت صرفا برای پذیرش بیماران کرونا آماده شده است. باتوجه به اینکه بیمارستان ما و مسیح دانشوری تنها مراکزی در تهران هستند که ایزوله فشار منفی دارند از نیمه بهمن و بعد از این که احتمال شیوع بیماری از چین به کشورهای دیگر هم مطرح شد، ما در وضعیت ویژه قرار گرفتیم. بیمارستان شهدای یافتآباد در جریان اپیدمیهای قبلی آنفلوآنزا H۱N۱ هم به عنوان یکی از بیمارستانهای اصلی برای پذیرش بیماران آماده شده بود، بنابراین پرسنل این بیمارستان تجربههای خوبی در مدیریت شرایط اپیدمی یک بیماری دارند. هماکنون صد درصد تختهای بیمارستان ما تنها به پذیرش بیماران مشکوک و مبتلا به کرونا اختصاص داده شده است. متأسفانه آن چه باعث گسترش این بیماری در سطح کشور شد این بود که بیمارانی از شهر قم بهصورت سرپایی به تهران و بیمارستانی شبیه ما مراجعه کردند و همین به شیوع بیماری دامن زد. افرادی که به بیمارستانهای قم میرفتند و با شلوغی آنها روبهرو میشدند به تهران و مراکزی همچون بیمارستان ما آمدند و هنوز هم در آیسییو بیماری داریم که از قم آمده است. ما هماکنون تعدادی بیمار بدحال داریم که در بخش آیسییو بستری هستند و چند بیمار هم در بخش ایزوله فشار منفی بستری هستند. علاوه بر اینها تعدادی بیمار هم در بخش بستری هستند که مشکوکند و منتظر جواب تستهای آنها هستیم. البته در این روزها تعدادی از بیماران هم مرخص شدهاند.»
این عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران میگوید: «هماکنون بزرگترین مشکل ما این است که افراد زیادی به دلیل ترس از این بیماری مراجعه کرده و پافشاری میکنند که از آنها تست گرفته شود، در شرایطی که ما تست سرپایی نداریم و تنها از افرادی تست گرفته میشود که علائم اصلی بیماری را داشته باشند. متأسفانه تعداد مراجعهکنندههای ما بهشدت افزایش پیدا کرده و بیش از ۲برابر شده است. آمار تعداد مراجعهکنندههای ما در روز سوم اسفند که نخستین روز اعلام شناسایی افراد مبتلا به کرونا در کشور بود حدود ۲۵۰نفر بوده است و حالا به بیش از ۵۰۰نفر در شبانهروز رسیده است. من در این شبها و روزها بارها خودم بین مردمی که با نگرانی به اینجا میآیند رفته و گفتهام به خانه بروید و استراحت کنید و تنها افرادی که علائم حاد مانند مشکلات تنفسی یا تب بالا دارند باید به بیمارستان بیایند، اما کسی توجه نمیکند. نگرانی ما این است که افراد با مراجعه به بیمارستان و حضور در این محیط آلوده به کرونا مبتلا شوند.»
او درپاسخ به این سؤال که آیا خود و خانوادهاش نگران نیستند که به کرونا مبتلا شود، میگوید: «خانواده معمولا این حس را دارند. چند روز پیش که من هم آزمایش دادم تا شب که جوابش بیاید و مشخص شود که منفی است دخترانم میپرسیدند جواب تست چی شد؟ البته من خودم اصلا ترسی نسبت به این بیماری ندارم و این روزها شاهد صحنههایی در بیمارستان و بین کادر پزشکی، پرستاری و... بودهام که اصلا به خودم فکر نمیکنم. مثلا به من خبر دادند که یکی از پرسنلهای آقا و همسر و فرزندش آزمایششان مثبت شده و هنوز در بیمارستان با رعایت اصول استاندارد در حال درمان بیماران است. یا یکی از همکاران ما که مدیر گروه عفونی است خودش رزمنده و جانباز است ولی ۴۸ساعت در بیمارستان مانده و بدون این که من بدانم چند شب ساعت ۱۲ آمده و بیماران را ویزیت کرده است. همچنین پرسنل اورژانس با فشار بسیار زیادی کار میکنند و حتی چند شیفت در بیمارستان میمانند. شیوع کرونا در کشور نشان داد که ما در کادر بیمارستانهایمان کمادعای پرکار زیاد داریم.»
دیدگاه تان را بنویسید