توافق صلح آمریکا با طالبان در دوحه (قطر) بر سر خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان و تعهد طالبان به قطع همکاری با "القاعده" و متقابلاً آزادی 5 هزار زندانی و اسیر آنان، رخدادی شگفتآور و حاکی از این است که سیاست با دنیای واقعیتها نسبت دارد و در آن هیچ "هرگز" و امر محالی وجود ندارد.
مردان سیاست برای کسب و جلب و حفظ منفعت دست به هر کاری میزنند ولو پیش از آن انکار کرده باشند. مهمتر این که در سیاست، جغرافیا و سرزمین حرف اول را میزند و هر قدر هم از ارزشها و ایدیولوژیهایی سخن گفته شود و اگر هم «خاک» مانند دوران امپراتوری بریتانیا ارزش ذاتی گذشته را نداشته باشد اما «قلمرو» اهمیت خود را حفظ کرده است.
این گونه است که پس از 11 دور مذاکره سرانجام روز شنبه دهم اسفند 1398 خورشیدی دولت ایالات متحده به نمایندگی «زلمای خلیل زاد» و گروه طالبان به نمایندگی «ملا عبدالغنی برادر» در دوحه توافق صلح امضا کردند.
به موجب این توافق قرار شده طالبان ارتباط خود را با گروه "القاعده" قطع کند و مانع استفاده از خاک افغانستان برای عملیات تروریستی علیه آمریکا شود و متقابلا آمریکاییها ابتدا نیروهای نظامی خود را کاهش دهند و تا 14 ماه آینده این خروج را کامل کنند. همچنین توافق شده طالبان از فهرست گروههای تروریستی حذف شود و تحریم علیه آن پایان یابد و دولت افغانستان نیز 5 هزار زندانی یا اسیر طالبان را آزاد کند.
همین که به جای دولت افعانستان، آمریکاییها ولو به ریاست یک آمریکایی افغانتبار و در غیاب نمایندگان دولت رسمی افغانستان با طالبان 11 دور مذاکره کردند و در نهایت پیمان صلح بستند، یک موفقیت برای طالبان و تحقیر دولت افغانستان به ریاست اشرف غنی به حساب می آید. اما داستان، محدود به این موضوع نیست و نکات، ابهامات یا سؤالات دیگری را میتوان از این قرار طرح کرد:
1. در توافق صلح، به صراحت از عبارت "امارت اسلامی افغانستان" استفاده شده هر چند آمریکا اعلام کرده این امر به معنی آن نیست که طالبان را به مثابه یک دولت به رسمیت میشناسد.
طالبان، در واقع طالبها یا محصلان مدارس مذهبی غالبا درسخوانده در پاکستان بودند که با کمک عربستان سعودی و از طریق سرمایهداری به نام "اسامه بن لادن" برای مقابله با اتحاد شوروی سازماندهی و تجهیز شدند و بیش از آن که گروه یا سازمان باشند یک صنف دینی یا یک طیف مذهبی با گرایشهای متفاوت درون مذهبی بودند و هستند و از این رو در افغانستان به آنان «طالبها» گفته میشود نه «طالبان» به مثابه عنوان یک گروه خاص.
«هبهالله آخوندزاده» نیز به عنوان «زعیم امارت اسلامی افغانستان» اعلامیه صادر کرده و خود را با عنوان «طالبان» معرفی نمیکنند و متقابلا خواسته اند «اداره کابل از مخالفت با مردم دست بردارد.» به عبارت دیگر امارت اسلامی و حاکم بخش های وسیعی از افغانستان آناناند یا خود این چنین میپندارند و از «دولت جمهوری اسلامی افغانستان» در حد «اداره کابُل» یاد میکنند.
2. این شاید طنز تاریخ باشد که 18 سال پیش آمریکا در دوران حکومت یک جمهوریخواه در کاخ سفید (جرج بوش) به افغانستان حمله کرد تا "امارت اسلامی" را از قدرت خلع کند و بازیگردان اصلی در آن ماجرا هم یک آمریکایی افغانتبار یا یک افغان آمریکایی شده به نام "زلمای خلیل زاد" بود و حالا در دوران حکومت یک جمهوریخواه دیگر(دونالد ترامپ) با نمایندگان آن امارت اسلامی بر سر صلح توافق میکنند بی آن که دولتی را که با ساز و دهل بر سر کار آورده بودند بازی دهند! قرارداد را کی امضا کرده؟ همان آقای زلمای خلیلزاد!
3. دونالد ترامپ، بارها باراک اوباما را شماتت کرده که در توافق هستهای با ایران (برجام)، منافع آمریکا را لحاظ نکرده و به جمهوری اسلامی امتیاز داده است. در توافق خود او با طالبان که دولت رسمی و مستقر هم نیست اما آمریکا چه به دست آورده و چه امتیازاتی به طرف مقابل داده است؟
4. القاعده، ساخته و پرداخته عربستان سعودی بود که با کمک آمریکا برای مقابله با اتحاد شوروی به صحنه آمد. در این سال ها اما طالبان تحت حمایت قطر بوده است. با تشدید اختلافات و قطع رابطه عربستان و قطر پایان رابطۀ القاعده و طالبان نیز قابل پیش بینی بود و حالا این اتفاق افتاده است.
5. مشخص نیست که طالبان چگونه می تواند یا می خواهد در آیندۀ افغانستان نقش ایفا کند؟ در چارچوب "جمهوری اسلامی افغانستان" و به عنوان یک گروه یا در قالب "امارت اسلامی افغانستان". اگر اولی، امارت اسلامی چه می شود و اگر دومی حکومت شبه دموکراتیک کنونی چه می شود؟
6. در هرات از یکی از چهره های شاخص طالبان که صبغۀ مذهبی او می چربید پرسیدم چرا با انتخابات مخالفید؟ با آیه قرآن پاسخ داد و گفت: "هل یستوی الذین یعلمون ولا یعلمون"؟ انتخابات، علما و غیر علما را مساوی میداند و ما آن را با قرآن سازگار نمیدانیم.
هر چه توضیح دادم این آیه در ستایش علم و دانایی است نه نفی مکانیسمی که بشربرای حکومت داری رضایت مندانه ابداع کرده و تازه خود اهل سنت نیز در انتخاب خلفا به گونه ای این ساز و کار را پذیرفته و صرف علم یا تقوا را معیار قرار ندادند، نپذیرفت.
از این رو میتوان پرسید طالبان بر آن است که قدرت را بر اساس شریعت با گروه های دیگر تقسیم کند یا بر پایه قاعده اکثریت- اقلیت؟ البته باید در نظر داشت به خاطر پشتون بودن اکثر قریب به اتفاق طالبان و اکثریت داشتن پشتون ها در قیاس با هزاره، تاجیک و ازبک ها بیم اقلیت شدن ندارند.
7. در اطلاعیه «شیخ الحدیث مولوی هبه الله آخوند زاده زعیم امارت اسلامی افغانستان" و نیز اظهارات ملا غنی برادر،از 10 کشور نام برده و تشکر شده است: قطر، پاکستان،ازبکستان، چین، ایران، اندونزی، ترکمنستان، قرقیزستان و امارات متحدۀ عربی به اضافه نروژ.
موضع ایران استقبال از صلح و صلاحیت نداشتن آمریکایی ها به لحاظ حقوقی بوده و این که مذاکرات باید بین الافغانی باشد. تشکر طالبان را اما می توان به منزله موافقت تهران ولو تلویحی وبه خاطر اصل استقبال از خروج آمریکا دانست.
8. در سال 1380 که آمریکا به افغانستان یورش برد، کسانی در داخل از اصلاحات دل بریدند و راه تحقق دموکراسی را دخالت خارجی دانستند. همین فضا در استقبال سرد از انتخابات شورای دوم و روی کارآمدن اصولگرایان با تابلوی آبادگران و با 10 درصد آرای واجدین شرایط و شهردار شدن احمدینژاد و قلع و قمع نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم برای انتخابات مجلس هفتم تأثیر داشت. (البته از اصلاحطلبان سخن میگوییم نه آنچه در دولت اعتدالی با عنوان اصلاحات به صحنه آمد). اکنون شاید بتوان یادآوری کرد نتیجه دموکراسی وارداتی همین میشود!
9. چنانکه اشاره شد بازیگردان اسقاط طالبان در افغانستان و روی کار آمدن حامد کرزای، زلمای خلیلزاد بود و کارگردان توافق صلح با طالبان هم باز اوست. به او لقب " شاه زل" داده بودند و با عنوان " نایبالسلطنه " هم از او یاد میشد.
آیا زلمای بر آن است که از این نمد، کلاهی برای خود بدوزد یا ترجیح میدهد همچنان آمریکایی بماند؟ او که سابقۀ نمایندگی آمریکا در سازمان ملل و سفارت در عراق را هم دارد، اولین آمریکایی مسلمان است که به مقامات بالای سیاسی در این کشور رسیده است.
10. ترامپ اما به دنبال چیست؟ اولا خروج آبرومندانه از افغانستان. ثانیا تحقق وعدۀ انتخاباتی در آستانۀ انتخابات آبان 1399 تا بگوید به وعدههای خود عمل کرده است. سوم شاید ایجاد خلأ قدرت در افعانستان و درگیر کردن چین و روسیه و ایران و هند و پاکستان در این کشور. همین حالا هم قدرت دولت مرکزی رو به افول نهاده و عبدالله و ژنرال دوستم در برابر اشرف غنی ایستادهاند.
11. گول کت وشلوار و کراوات و ثروت و زن و دختر دونالد ترامپ را نخورید. او در واقع یک نیروی ارتجاعی است و به همین خاطر با نیروهای ارتجاعی منطقه کنار میآید و طالبان نمونه اعلای همین نگاه است. ترامپ تا توانسته به دموکراسی های منطقه آسیب رسانده و شاید از این رو طالبان را بر دیگران ترجیح میدهد. تنها مشکل او با طالبان، ازدواجشان با القاعده بود. با آمریکاییها کار نداشته باشند، هر کار که میخواهند انجام دهند! این تز ترامپ است.
12. ترامپ، تاجر مسلک و سرمایهسالار است و از افغانستان فقیر دیگر چیزی گیر او نمیآید و دلیلی بر هزینه کردن بیشتر نمیبیند. دو رقیب او روسیه و چین نیز به قدر کافی درگیر امور دیگر هستند که یگانه راه کنترل آنان حضور در همسایگیشان، در افغانستان نباشد. از این رو ترجیح میدهد افغانستان را ترک کند.
13. ترامپ، افغانها را به حال خود رها میکند و میرود. چرا؟ به همان دلیل که کردها را رها کرد و رفت و در مقابل حملات ترکیه تنها گذاشت.
14. چنان که پیش از این نوشتم از جمعیت 35 میلیونی افغانستان تنها دو میلیون نفر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند. اشرف غنی 920 هزار رأی آورد یا این گونه اعلام شد و عبدالله عبدالله هم 850 هزار و دعوا بر سر 50 تا 70 هزار رأی است. اکثریت جمعیت یا تحت تأثیر اندیشه طالبان دموکراسی نمیخواهند یا چون تحت کنترل طالباناند نتوانستند در انتخابات شرکت کنند.
در هر دو حالت یعنی دست بالا با طالبان است نه آقای اشرف غنی و دولت او و به تعبیر "زعیم امارت اسلامی" اداره کابُل. آمریکا هم میخواهد با نمایندۀ واقعی قدرت به توافق برسد تا امنیت نیروهای خود را تضمین کند. پس با طالبان به توافق رسیده است و کاری به ویترین ندارد.
15. توافق آمریکا با طالبان گواه دیگری است بر مدعایی که پیشتر مطرح کردم. هر گاه در این منطقه نسیمی از دموکراسی میوزد آمریکاییها اقتدارگرایان مقابل آنان را تقویت میکنند. این اتفاق را هم چه بسا بتوان گواه دیگری دانست بر همین مدعا.
دیدگاه تان را بنویسید