ارسال به دیگران پرینت

از جزئیات تازه حمله سگ‌های ولگرد به دو کودک کار در بیابان‌های قوچ حصار

حکایت زخم‌های «نصرت بلوچ»

برادر سه ساله نصرت هم چندماه پیش در پی حمله سگ‌های ولگرد به او جانش را از دست داد

حکایت زخم‌های «نصرت بلوچ»

یک هفته از حمله سگ‌های ولگرد به «نصرت» هفت ساله می‌گذرد و او  پس از چندین روز بستری در بخش ‌آی‌سی‌یو بیمارستان ولیعصر تهران به بخش کودکان منتقل شده است. تا صبح روز گذشته، نصرت، همان دختر پاکستانی، ممنوع‌الملاقات بود و کادر پرستاری حتی اجازه نزدیک‌شدن به اتاقش را نمی‌دادند. نصرت، به دلیل جراحت‌‌های عمیق، نیاز به مراقبت ویژه دارد و حالا مددکاری بیمارستان از اورژانس اجتماعی می‌خواهد یک همراه به آنها معرفی کند؛ کسی که مجوز حضور در کنار او را داشته باشد. پرستار بخش کودکان مجتمع ولیعصر به «شهروند» می‌گوید که نه کسی حق دارد وارد اتاقش شود، نه کسی از او عکاسی کند. سه‌شنبه هفته گذشته، یعنی دو روز پس از حمله سگ‌ها تصویری دلخراش از کمر زخم‌خورده و خونین نصرت منتشر شد که خلاصه‌ای را از آنچه برایش اتفاق افتاد، روایت می‌کرد. حالا او پس از دو بار جراحی، همچنان دوره نقاهت را به دور از خانواده می‌گذراند. پرستار بخش می‌گوید که حال نصرت رو به بهبودی است، آنتی‌بیوتیک مصرف می‌کند و زخم‌هایش مرتب پانسمان می‌شود. مادر همراه دو فرزند دیگرش یعنی مرتضی یک‌سال‌و‌نیمه و مسعود ١٠ ساله در مجتمع دولت‌آباد بهزیستی نگهداری می‌شوند و به گفته محمود علی‌گو، مدیرکل امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی، به «شهروند» نصرت هم پس از پایان دوره درمان، در کنار مادرش در بهزیستی قرار می‌گیرد. آنها بلوچ پاکستانند که سال‌هاست در منطقه قوچ حصار تهران در کنار خانواده پدری‌شان زندگی می‌کنند. نصرت و مادرش تا پیش از این اتفاق، سر چهارراه‌های تهران اسپند دود می‌کردند و حالا مسئولان بهزیستی تأکید می‌کنند که این اتفاق برای نصرت در محل زندگی‌اش رخ داده؛ نه سر کار!

یکشنبه بعدازظهر چه اتفاقی افتاد؟

ساعت ٦ بعدازظهر یکشنبه، ششم بهمن، نصرت و مادرش در حال برگشت از خانه خاله بودند. نصرت مثل همیشه با فاصله از مادر در حرکت بود، حدودا ١٥ قدم عقب‌تر در بیابان قوچ حصار. در راه بودند که مادر صدای جیغ و فریادهایش را شنید، برگشت و با صحنه حمله حدود ١٠ سگ ولگرد به دخترش مواجه شد اما تلاش‌هایش برای دورکردن سگ‌ها بی‌نتیجه ماند. درنهایت با خبرکردن عموهای دخترش سگ‌ها را دور کرد و بدن نیمه جان و غرق در خون دخترش را به چندین مرکز درمانی مثل درمانگاه کوثر و مطب‌های شهر ری و بیمارستان فیروزآبادی برد اما به دلیل شدت جراحات هیچ‌کدام پذیرشش نکردند و پیشنهاد دادند او را به بیمارستان امام‌خمینی (ره) منتقل کنند. نصرت همان شب در مجتمع ولیعصر واقع در بیمارستان امام‌خمینی(ره) بستری شد. این روایت مادر نصرت از اتفاق بعدازظهر یکشنبه برای صدیقه رضایی است. رضایی معلم کودکان کار و مددکار داوطلبی است که از پنج‌ سال پیش با این خانواده در ارتباط است و به کودکان قوچ حصار درس می‌دهد. رضایی در یک هفته گذشته، به ‌طور مرتب با نصرت و خانواده‌اش در ارتباط بوده و جزئیات پیگیری‌ها را برای «شهروند» توضیح می‌دهد. به گفته او، کتف، سر و ران و بخشی از کمر و ساق پای نصرت بخیه خورده و از شب بستری تاکنون دوبار جراحی شده است.

مرگ برادر نصرت در حمله سگ‌های ولگرد

 این بار اولی نیست که سگ‌های ولگرد به خانواده نصرت حمله می‌کنند. حدود چهار ماه پیش هم برادر سه ساله نصرت به نام محسن در حالی ‌که در نزدیکی خانه‌شان مشغول بازی بود، مورد حمله سگ‌های ولگرد قرار گرفت و جان داد. انتقال محسن به پزشکی قانونی اما ماجراهای دیگری برای خانواده نصرت به همراه داشت. بر روی بدن بی‌جان محسن آثار ضرب و جرح غیرمرتبط به حمله سگ‌ها  مشاهده و  همین اتفاق سبب شد تا پرونده‌ای برای پدر و مادر او باز شود، آنها مدتی در زندان بودند و با قرار وثیقه آزاد شدند. پدر از زمان آزادی متواری است و در تمام این مدت هم از او خبری نشده و مادر و دو فرزندش در انتظار تعیین تکلیف‌شان در بهزیستی‌اند. به گفته رضایی نصرت و مادرش نان‌آور خانواده‌اند.

بهزیستی تیمی به قوچ حصار فرستاده

با اینکه مددکارانی که سال‌ها در منطقه قوچ حصار برای آموزش کودکان بلوچ فعالیت می‌کنند، می‌گویند که اینها کودک کارند، اما محمود علی‌گو، مدیرکل امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی، نسبت به این موضوع تردید دارد. او در گفت‌وگو با «شهروند» می‌گوید که پدر و مادر این کودکان روی زمین‌های کشاورزی کار می‌کنند. او یکی از مسئولان بهزیستی است که از جزییات پرونده نصرت باخبر است. او خانواده این دختر را اتباع غیرمجاز پاکستانی معرفی می‌کند. او هم تأیید می‌کند که پسر دیگر این خانواده هم چهار ماه پیش، در حمله سگ‌های ولگرد جانش را از دست داده است و حالا می‌گوید که خانواده فعلا میهمان بهزیستی‌اند تا دستورات لازم براساس قانون به بهزیستی داده شود: «طبق قانون اگر یکی از والدین همراه بچه‌ها باشد باید رد مرز شوند و این کار برعهده اداره اتباع است و این اداره باید وضع این خانواده را مشخص کند. من مسئول نگهداری و مراقبت از این کودک هستم. تعیین تکلیف او به عهده اداره اتباع و سازمان‌های دیگر است. هر تصمیمی که قانون برای این خانواده بگیرد ما تبعیت می‌کنیم.» به گفته علی‌گو، پدر خانواده احتمالا در پاکستان است و نصرت پس از پایان درمان به بهزیستی منتقل می‌شود و در کنار مادرش قرار می‌گیرد. او می‌گوید پس از این حادثه، بهزیستی تیمی برای بررسی وضع ساکنان آن منطقه فرستاده و گزارش‌های آن به دستگاه‌های مربوطه اعلام می‌شود.

کودکان بلوچ کجا زندگی می‌کنند؟

«نصرت» یکی از ده‌ها کودک کاری است که در قوچ حصار زندگی می‌کند. خانه آنها در نزدیکی پالایشگاه تهران است و به‌تازگی هم بالای سر خانه‌شان دکل مخابرات از روی زمین بالا رفته. صدیقه رضایی بارها از خانواده‌ها خواسته تا با توجه به شرایط خطرناک زندگی در آن منطقه، محل سکونت‌شان را تغییر دهند اما کسی توجهی نکرد. رضا شفاخواه هم که دبیر بخش حقوقی جمعیت امداد دانشجویی امام‌علی(ع) است، به «شهروند» می‌گوید که بیشتر ساکنان بلوچ آن منطقه مشغول به کار زراعت‌اند یا خودشان کشاورزی می‌کنند یا نگهبان زمین‌اند. زنان و کودکان اما در سطح شهر، هر جایی که مترو ایستگاه داشته باشد، در میان چهارراه‌ها با ظرف‌های اسپند و دستمال و اسپری‌های شیشه‌شوی در میان ماشین‌ها گم‌اند. رضایی می‌گوید که حمله سگ‌های ولگرد به کودکان قوچ حصار اتفاق معمولی نیست و تنها خانواده نصرت هستند که دو بار مورد حمله این سگ‌ها قرار گرفته‌اند:  «من از فعالان محیط ‌زیست شنیده‌ام که سگ‌ها در دوره جفت‌گیری‌شان قرار دارند به همین دلیل حالت تهاجمی گرفته‌اند. البته قبلا هم بارها از بچه‌ها شنیده‌ام که سگ دنبال‌شان کرده اما اینکه به آنها حمله کرده، جز در این دو مورد سابقه ندارد.» بلوچ‌های پاکستان همراه خانواده پدری‌شان زندگی می‌کنند، سه چهار خانواده در کنار هم. گفته می‌شود در قوچ حصار هم نزدیک به ١٠٠ نفری به همین صورت زندگی می‌کنند و تعدادشان نسبت به دو ‌سال پیش که نیروی انتظامی برای امنیت پالایشگاه، خانه‌هایشان را  خراب کرد، کمتر شده است. رضا شفاخواه، دبیر حقوقی جمعیت امداد  دانشجویی امام‌علی(ع)، از شرایط زندگی کودکان بلوچ در قوچ حصار باخبر است و به «شهروند» می‌گوید که بارها برای شناسایی به آن مناطق رفته است. او می‌گوید که جمعیت امام‌علی(ع) در آن منطقه خانه ایرانی ندارد، اما طرح‌های شناسایی در آن منطقه داشته است: «اغلب خانواده‌های بلوچ که از ایالت سند و بلوچستان آمده‌اند، در بیابان‌های قوچ حصار زندگی می‌کنند و نیروی انتظامی بارها به سراغ‌شان رفته. دو ‌سال پیش نیروی انتظامی در این منطقه طرح اجرا و زنان و مردان بلوچ را دستگیر کرد. آنها مهاجران غیرمجاز هستند. در جریان همین طرح، ٦، ٧ کودک گم شدند. ابتدا تصور کردیم طعمه سگ شده‌اند؛ چندین روز دنبال‌شان بودیم، اما در نهایت متوجه شدیم همه آنها رد مرز شده‌اند. جالب اینجا بود که همان زنان و مردان هم دو هفته پس از دستگیری، دوباره به همان منطقه بازگشتند. اجرای این طرح‌ها، تقویت چرخه قاچاق انسان است. با هر بار اجرای طرح، قاچاق انسان بازتولید می‌شود.»

اگر فصل کشاورزی باشد، مردان بلوچ کشاورزی می‌کنند و زنان و بچه‌هایشان را برای کار به سر چهارراه‌ها می‌فرستند برای تکدی‌گری و اسپند دودکنی و شیشه‌شویی. اغلب خانواده‌ها با هم ارتباط فامیلی دارند. آنها به‌راحتی از مرز میرجاوه با قیمت ٥٠٠هزار تومان وارد کشور می‌شوند.

فراموش‌شده‌ترین مهاجران

شفاخواه که حقوقدان هم هست، معتقد است دولت به این خانواده‌های بلوچ توجه نکرده است. جمعیت آنها بین ٢٥‌هزار تا ٥٠‌هزار نفر در کشور متغیر است، اما اصلا توجهی به آموزش و بهداشت آنها نمی‌شود. برای کودکان این خانواده‌ها حق تحصیل در نظر گرفته نمی‌شود، درحالی ‌که کودکان افغانستانی این‌گونه نیستند: «بهترین راه برای خارج کردن این کودکان از چرخه آسیب، ورود آنها به چرخه آموزش و تحصیل است.» به گفته او، شرایط فرهنگی بلوچ‌های پاکستان با افغانستانی‌ها متفاوت است. افغانستانی‌ها در خانه‌ و داخل شهرها یا نهایت حاشیه شهرها زندگی می‌کنند، اما این افراد خیلی تمایلی به زندگی در خانه‌ ندارند و حتی وقتی برایشان خانه‌ای گرفته می‌شود باز هم دوست دارند در شرایطی مثل زاغه‌نشینی قرار گیرند. پیشنهاد شده کمپ یا اردوگاهی برای این افراد در نظر بگیرند و امکانات تحصیلی برای کودکان آنها فراهم شود. اگر هم قرار باشد به کشور خودشان بازگردانده شوند، باید این بازگشت داوطلبانه باشد. این گفتمان سازمان ملل درباره مهاجران است: «ایران هم کنوانسیون حقوق کودک و هم کنوانسیون حقوق پناهندگان را امضا کرده است، بنابراین باید از این افراد حمایت کرد. پیشنهاد راه‌‌اندازی اردوگاهی برای بلوچ‌های پاکستان را طیبه سیاووشی، نماینده مجلس هم مطرح کرد و قرار بود طرح آن در مجلس ارایه شود. اگر این طرح‌ها اجرایی شود، دیگر خبرهای ناگواری از این دست هم نمی‌شنویم.» به اعتقاد شفاخواه، این افراد باید در کشور میهمان به اندازه‌ای توانمند شوند که وقتی به کشورشان برمی‌گردند، پیشرفت کنند و اساسا انگیزه‌ای برای بازگشت به کشورشان پیدا کنند:   «مسئولان دولتی تصور می‌کنند اگر کوچک‌ترین حقی برای این افراد قائل شوند، جمعیت آنها در کشور بیشتر می‌شود، در حالی که اگر این افراد در چارچوب و الزامات قانونی قرار گیرند، اتفاقا حضورشان در ایران محدود می‌شود. زمانی که بدانند بچه‌ها باید به مدرسه بروند و زنان نمی‌توانند سر چهارراه‌ها کار کنند، می‌دانند که اگر وارد ایران شوند باید این قوانین را رعایت کنند.»  به گفته او، کودکان در منطقه قوچ حصار تنها در معرض حمله سگ‌ها قرار ندارند؛ زندگی در کنار پالایشگاه برای آنان خطرناک است و بارها گزارش شده که کودکان دست و پایشان در مواد خارج‌شده و اطراف پالایشگاه سوخته است.

 

منبع : روزنامه شهروند
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه