جولین بورگر در گاردین نوشت: زمانی که دیپلماسی شکست بخورد، کشورها تمایل پیدا میکنند تا به سمت جنگ بروند، اگر واشنگتن و تهران تاکنون به سمت درگیری مستقیم نظامی نرفتهاند بدین خاطر بوده که دیپلماسی پیشتر موفق عمل کرده است. توافق هستهای سال 2015 افتخارآمیزترین دستاورد سیاست خارجی باراک اوباما بود که دونالد ترامپ مصمم است آن را نابود کند.
در ادامه این مطلب آمده است: آمریکا و ایران در آستانه درگیری قرار داشتند و اگر در جریان آخرین تنشها، یکی از موشکهای ایران کمی متفاوت تر فرود میآمد، احتمالاً اکنون دو کشور در حال جنگ بودند.
در حال حاضر شاید شرایط پیچیده و روند دیپلماسی کند به نظر برسد، اما گاردین سعی کرده که دیپلماسی را با همان تاکیدی که این روزها بر مسائل نظامی وجود دارد، بررسی کند.
هنگامی که مذاکرات رسمی بین دولت اوباما و دولت تازه روی کار آمده حسن روحانی در سپتامبر 2013 آغاز شد، جیمی ویلسون، سردبیر بخش خارجی گاردین، تصمیم گرفت که ما تمامی جزئیات این گفتگو تاریخی را پوشش دهیم.
این برای من یک پروژه 22 ماهه بود و باعث شد تا با دیپلماتهای بسیاری از کشورهای مختلف گفتگو کنم، خیلی وقتها در لابی هتل وقت منتظر میماندیم که آقایان دیپلمات صرف ناهار گران قیمتشان تمام شود، من و همکارانم در آن مقطع از خودمان میپرسیدیم آیا واقعا ممکن نیست این مذاکرات کمی سرعت بیشتری پیدا کند.
با این حال اگر تمام این هزینههای هتل و وعدههای غذایی رابا هم جمع بزنید باز هم قیمت آن از یک موشک کروز پایینتر است. دیپلماسی همیشه گران به نظر میرسد ولی فقط تا زمانی که گزینه پرهزینه دیگری مثل جنگ در میان نباشد.
در آن زمان، دیپلماسی برای همه یک قهرمان بود. جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا و همتای ایرانی او، محمد جواد ظریف، مرتباً با هم گفتگو میکردند. اکنون حتی تصور تکرار آن تلاشها هم سخت به نظر میرسد.
من نخستین بار کاملا شانسی به دنیای بی پایان و پیچیده برنامه هستهای ایران کشیده شدم. در ژوئیه 2007 با یک پیشنهاد ویژه از سوی یک دیپلمات ایرانی رو به رو شدم. او تلفنی به من گفت که یک فرصت تاریخی و نادر به وجود آمده و پرسید که آیا می خواهم جزوی از روزنامه نگاران اروپایی و آمریکایی باشم که قرار است از تاسیسات هستهای ایران بازدید کنند یا نه؟ در آن زمان احساس میکردم چنین پیشنهادی از سوی ایران آن هم در دوران ریاستجمهوری فردی مثل محمود احمدینژاد مثل بردن بلیطهای طلایی ویلی وانکا است با این تفاوت که به جای بازدید از کارخانه شکلاتسازی باید از یک راکتور اتمی دیدن میکنم.
برنامه هستهای ایران از سال 2002، یعنی زمانی که فاش شد این کشور در حال ساختن یک مرکز غنی سازی اورانیوم و یک راکتور تولید آب سنگین برای نزدیک شدن به ساخت بمب اتم است شکل جهانی و جنجالی به خود گرفت.
در زمان تماس سفارت ایران با من، شورای امنیت سازمان ملل فقط چند روز تا تصویب اولین قطعنامه با هدف متوقف کردن برنامه هستهای جمهوری اسلامی فاصله داشت. بنابراین وقتی در 19 ژوئیه در فرودگاه ملاقات کردیم، گویا قرار بود که به چشم طوفان را ببینیم.
این تور پر رمز و راز با ورود ما به تهران کمی جادویی تر هم شد. از آن جایی که وزارت امور خارجه ایران هشت نفر از ما را دعوت کرده بود، به زودی مشخص شد که برخی نیروها احساس میکنند که به اندازه کافی با آنها برای چنین دعوتی مشورت نشده است. برنامههای ما رفته رفته محدود میشد.
تنها فایده لغو برنامهها برای ما خبرنگاران این بود که ما دو روز برای گشت و گذار در اصفهان به عنوان پایتخت کهن ایران که مطمئناً یکی از زیباترین شهرهای جهان است، وقت داشتیم. وقتی دونالد ترامپ در این ماه تهدید کرد که مکانهای فرهنگی ایران را هدف قرار می دهد، یک لحظه تصویر اصفهان زیبا در آتش به ذهنام خطور کرد.
در پایان، مقامات به ما اجازه دادند تا از سایت تبدیل اورانیوم به گاز در 10 مایلی بیابانهای اصفهان که توسط سامانههای پدافندی محافظت میشد، بازدید کنیم.
سوال بزرگ و بی پاسخ در آن زمان این بود که آیا ایران واقعا برنامه تسلیحات اتمی دارد و اگر دارد چقدر در این حوزه پیشرفت داشته است؟ دولت آمریکا سعی داشت گزارشهای مربوط به تولید سلاح ایران را مخفی کند چرا که نمیخواست امکان توافق آن هم در شرایطی که بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی مشکوک بودند به کلی منتفی شود.
ظن آنها در مورد این ابعاد احتمالی نظامی برنامه اتمی ایران در نهایت به عنوان ضمیمه گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی در نوامبر 2011 منتشر شد. بازرسان شواهدی از مطالعات طراحی اسلحه یافتند اما همچنین دریافتند که شواهد روشنی مبنی بر ادامه این کار پس از سال 2009 وجود ندارد.
به عنوان بخشی از توافق هستهای ژوئیه 2015 ایران متعهد شد در تحقیقات آژانس بین المللی انرژی اتمی با این نهاد همکاری کند، البته بدون ارائه تعریف مشخصی از این که این همکاری چیست. منتقدان همچنین سریعا اظهار داشتند که برنامه موشکی ایران در این توافق نادیده گرفته شده است.
این توافق همچنین هیچ اشارهای به موضوع حقوق بشر در ایران نکرده بود.
سرانجام، تمام آن هم سال تلاش برای دیپلماسی با امضای برجام و پذیرش محدودیتهای هستهای از سوی ایران در ازای رفع تحریمها به بار نشست. هرچند که اکنون برنامه هستهای تهران دوباره در حال گسترش است و آمریکا و ایران در آستانه درگیری قرار دارند.
اگر در مقام مقایسه بر بیاییم شاید تهدیدات تغییر آب و هوایی خودش را نشان دهد، اما تهدید هستهای فرق میکند: به قولی تا زمانی که اتفاقی نیفتد، انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است، اما زمانی هم که همه خبردار شوند و گزارشها در این باره منتشر گردد دیگر دیر شده است.
دیدگاه تان را بنویسید