کارمندی بازنشسته، با حقوقی حداقلی را که پس از سالها با حقوق کارمندی خود یک خانه و یک پراید تهیه کرده است، تصور کنید؛ کارمندی که شاید یکی از شما خوانندگان این مطلب همانند او باشید یا یکی از اقوامتان چنین باشد. براساس طبقهبندی وزارت رفاه و تامین اجتماعی، کارمند مورد نظر ما چون یک خانه و یک خودرو دارد، در میان سه دهک بالای جامعه است و احتمالا این روزها از کسانی است که از قطعشدن یارانه نقدی خود آزرده خاطر شده و از وضع معیشتی ناراضیاند. در این ایام او حتما خبر یخزدن فرهاد خسروی، کولبری را که در سرمای کوهستان متاسفانه جان خود را از دست داد، شنیده است.
یک پراید، بهعبارت دیگر داشتن یک خودرو در ایران یعنی دریافت ۴۵۰ هزار تومان یارانه در ماه؛ یارانهای که به بنزین این خودرو اختصاص دارد: با در نظر گرفتن قیمت منطقهای بنزین و هزینه فرصت و امکان صادرات مویرگی بنزین حتی در شرایط تحریم، دولت برای هر لیتر بنزین، بین ۸ تا ۱۰ هزار تومان یارانه میدهد. برفرض سهم ۶۰ لیتر در ماه، هر لیتر ۱۵۰۰ تومان، ۴۵۰ هزار تومان ماهانه به هر شخصی که خودرو دارد، یارانه داده میشود. اگر در یک خانوار دو نفر صاحب خودرو باشند آن خانوار ۹۰۰ هزار تومان ماهانه یارانه بنزین دریافت میکند.
برخوردارشدن از این یارانه را با وضع فرهاد خسروی مقایسه کنیم. فرض کنیم فرهاد خسروی در مسیر رفت، یک دبه بنزین هم با خود داشته و آن سوی مرز میفروخته است. کولبرها آن سوی مرز بنزین را لیتری ۱۰ هزار تومان میفروشند. فرهاد خسروی خودرو نداشت که باک و کارت سوخت داشتهباشد بلکه فقط یک دبه داشت برای حمل سوخت. فرهاد چون خودرو و کارت سوخت نداشت، برای استفاده از این یارانه، دبه خود را با بنزین ۳ هزار تومانی پر کرد و جان خود را در خطر قرارداد تا یک دبه بنزین را در آن سوی مرز بفروشد.
در سطور بالا یک خانواده بازنشسته متوسط با فرهاد خسروی از لحاظ سطح دسترسی و تخصیص یارانه بنزین مقایسه شد ولی اگر خانوادههای دارا و صاحبان خودروهای لوکس را لحاظ کنیم واقعیت بغرنجی خود را آشکار میکند: کسانیکه با ماشینهای لوکس به پمپ بنزین میروند و سوخت ۱۵۰۰ تومانی را استفاده میکنند، آیا متوجهند که این یارانه مستقیم به آنها پرداخت میشود و به فرهاد خسروی پرداخت نمیشود؟ آیا از این موضوع ناراحت نمیشوند که فرهاد خسروی امکان بهرهمندی از این یارانه را که دولت فقط به خودرودارها میدهد، نداشته است؟
نکته دیگر اینکه فرهاد خسروی در مسیر برگشت یک کولر گازی نیز به ایران میآورده است. مصرفکننده نهایی این کولر گازی کسی است که خانه دارد، انشعاب برق دارد و از برق بسیار ارزان (باتوجه به یارانهای که دولت به برق اختصاص میدهد) برای سرمایش خانه استفاده میکند. آیا فرهاد خسروی و پدرش خانهای مجهز به سیستم تهویه مطبوع داشتهاند که بخواهند برق قابل توجهی مصرف کنند و از یارانه برق بهرهمند باشند؟ بعید میدانم.
کسانیکه باک خودروهای لوکس خود را با بنزین ۱۵۰۰ تومانی یا ۳ هزار تومانی پر میکنند و ویلاهای تفریحی خود را به کولر گازی مجهز میکنند تا با برق یارانهای خنک شود و از هوای مطبوع آن لذت ببرند، یادشان باشد که فرهاد خسروی امکان بهرهمندی از این یارانهها را نداشت. او برای استفاده از یارانه بنزین تنها یک دبه داشت. یادمان باشد اگر از کشتهشدن فرهاد خسروی، خاطرمان آزرده شد، از حاکمیت پیوسته مطالبه کنیم که با هدفمندی یارانههای انرژی، به معاش، آموزش و بهداشت و درمان امثال فرهاد خسروی کمک مستقیم بکند.
آیا اگر مابهالتفاوت قیمت واقعی انرژی صرف آموزش، بهداشت و کمک معیشتی به فرهاد خسروی و کولبران شده بود، زندگی آنان اینگونه میبود؟ آیا اگر چنین یارانه مستقیمی به حاملهای انرژی تعلق نمیگرفت و چنین مابهالتفاوت قیمتی وجود نداشت، بنزینی قاچاق میشد که کولبران ابزاری در دست سوداگران آن بشوند؟ قطعا اگر به جای تخصیص یارانه بنزین به همه خودرودارها و برق تقریبا رایگان به همه ویلادارها، شرایط زندگی حداقلی برای فرهاد خسروی ۱۴ساله فراهم شدهبود، او بهجای جان دادن در سرمای کوهستان، مشغول تحصیل بود.
قبول کنیم فرهاد و آزاد خسروی زیر چرخه معیوب و ناعادلانه یارانه در ایران له و کشته شدند درحالیکه ما، کسانیکه در دهکهای بالا قرار میگیریم، نظارهگر آن بودیم و با انکاردرمانی به ادامه شرایط حساس کنونی تن دادیم؛ همزمان با مرگ فرهاد خسروی از بنزین سهمیهای و «نعمت» برق و گاز تقریبا رایگان بهره بردیم و از حاکمیت برای هدفمندی یارانههای انرژی مطالبهگری نکردیم. یادمان باشد که حاملهای انرژی «نعمت» نیستند که حق داشته باشیم آنها را ارزان یا رایگان مصرف کنیم. آنها یک کالا یا خدمتی هستند که اگر به هر دلیلی با قیمت واقعی به دست ما نمیرسند، از جیب فرهاد خسروی و سایر اقشار جامعه که نیازمندند، کسر شدهاست.
اینکه دولت در نحوه اجرای گرانکردن بنزین در آبان گذشته و کاهش ناگهانی و یکباره یارانه آن اشتباه یا درست عمل کرد، جای بحث است که قضاوت و تحلیل کارشناسی در مورد آن در این یادداشت نمیگنجد. امید است این نکته بر تاملی که همه ما باید درمورد یارانه انرژی بکنیم و مطالبهگری که در این راه آغاز کنیم، سایه نیندازد. زیرا اگر حاکمیت قصد و توانایی هدفمندی یارانههای انرژی را داشته باشد، قطعا با اقناع مردم و اطلاعرسانی درست در مورد خیر عمومی آن، خواهد توانست سطح زندگی امثال فرهاد خسروی در دهک پایین جامعه و سایر اقشار جامعه از جمله کارمند بازنشستهای را که در سه دهک بالای جامعه است، ارتقا دهد.
مردم برخورداری هم که با خودروهای لوکس، بنزین ۳۰۰۰ تومانی و برق ارزان را استفاده میکنند، از خبر مرگ فرهاد خسروی آزرده خاطر میشوند، اگر فرض کنیم آنها مایل باشند از یارانه انرژی بهنفع طبقه نیازمند استفاده نکنند، به هر دلیلی درحالحاضر دولت به آنها امکان خرید بنزین با قیمت واقعی یا پرداخت هزینه واقعی برق را نمیدهد. تنها واکنشی که شاید این قشر میتوانند انجام دهند این است که عکس یخزده او را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند و از این فاجعه بهصورت مجازی ابراز تاسف کنند. اما گزینه بهتر مطالبهگری از حاکمیت برای هدفمندی یارانههای انرژی و استفاده از منابع حاصل از آن برای تقویت کمربند تامین اجتماعی با هدف کمک به اقشار ضعیف است.
دیدگاه تان را بنویسید