معرفی کتاب انقراض ششم
دوستداران کتابهای علمی را به خواندن کتاب انقراض ششم دعوت میکنیم. این داستان با نثری صریح و نگاهی آگاهی بخش به همه افراد کمک میکنند تا دریابند که زندگیشان تا چه حد به سلامت و حفظ محیطی که در آن زندگی میکنند وابسته است.
کتاب انقراض ششم، یک تاریخ غیرطبیعی اثری از الیزابت کلبرگ با ترجمه نیک گرگین است. این کتاب که برنده جایزه پولتیزر سال ۲۰۱۵ در بخش غیر داستانی است درباره انقراضی قریب الوقوع صحبت میکند که حیات در کره زمین را تهدید میکند.
درباره کتاب انقراض ششم
کتاب انقراض ششم که در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار دارد و همچنین در لیست کتاب برتر سال نیویورک تایمز هم هست از انقراضی قریب الوقوع حرف میزند که زیست گونههای مختلف را در معرض خطر قرار داده است.
زمین از زمان پیدایش خود تا به حال بارها شاهد چنین رخدادهایی بوده است. پنج رخداد آنقدر بزرگ و هولناک که شایسته نام پنج واقعه عظیم است. یکی از مهمترینها برخورد شهاب سنگها به زمین بود که در نهایت باعث انقراض و نابودی دایناسورها شد. اما در حال حاضر رخداد بعدی آنچنان بزرگ است که شاید دوباره شاهد نابودی زمین باشیم. اینبار تمام ما انسانها که زندگی طبیعی در زمین را برای راحتی خودمان دستکاری کردهایم مغلوب میشویم و انقراض ششم را رقم میزنیم. انقراضی که از برخورد شهابها به زمین هم ویرانگرتر و مخربتر است.
الیزابت کولبرت، با بهرهگیری از مفهوم تاریخ انقراض و توصیف گونههای حیرتانگیزی که قبلا از بین رفتهاند، یک گزارش جامع از حیات زمین و نابودی گونهها ارائه میکند. او همچنین در این کتاب نشان میدهد که انقراض ششم که میراث بشر است تا چه حد توان تخریبگری دارد. در پایان این کتاب ذهن به سمت این سوال معطوف میشود که به راستی معنا و مفهوم انسان بودن چیست؟
این اثر عنوان فینالیست جایزه ملی حلقه نقد کتاب را هم از آن خود کرد. یو اس ای تودی این کتاب را خیره کننده خواند و بوستون گلوب آن را «به طرز شگفت آوری لطیف، کاملا جذاب و سرگرم کننده» دانست.
کتاب انقراض ششم همچنین برنده جایزه پولیتزر سال ۲۰۱۵ نیز شده است.
کتاب انقراض ششم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران کتابهای علمی را به خواندن کتاب انقراض ششم دعوت میکنیم. این داستان با نثری صریح و نگاهی آگاهی بخش به همه افراد کمک میکنند تا دریابند که زندگیشان تا چه حد به سلامت و حفظ محیطی که در آن زندگی میکنند وابسته است.
بخشی از کتاب انقراض ششم
میگویند بهتر است با ابهام شروع شود. این داستان هم همینطور است: با ظهور یک گونه جدید شروع میشود که شاید از دویست هزار سال پیش آغاز شد. این گونه هنوز نامی ندارد؛ هیچ گونهای هنوز نامی ندارد. اما شایستگی داشتن یک نام را دارد.
اینیکی هم مثل هر گونه نوپای دیگر موقعیتی ناپایدار دارد. شمارش اندک است و گستره زیستیاش به نوار کوچکی از شرق آفریقا محدود میشود. اما جمعیتش به آرامی افزایش مییابد و کاملاً امکان دارد که دوباره کم شود و به حد چند هزار جفت برسد.
اعضای این گونه چندان چابک و قوی و بارآور نیستند ولی به طور چشمگیری توانایی دستوپنجه نرم کردن با مشکلات را دارند و به تدریج به مناطق گوناگونی، با شرایط اقلیمی متفاوت، جانوران درنده مختلف و طعمههای شکار گوناگون پیشروی میکنند. چنین مینماید که هیچکدام از محدودیتهای معمول زیستگاهها یا ویژگیهای جغرافیایی دست و پایشان را نمیبندند. آنها از رودها، فلاتها و کوهستانها عبور میکنند؛ در مناطق ساحلی حلزون جمعآوری میکنند و کمی دورتر، در خشکی پستانداران را شکار میکنند. هر کجا ساکن میشوند، خود را با آنجا سازگار میکنند و ابتکار به خرج میدهند. وقتی به اروپا میرسند با موجوداتی روبرو میشوند که بسیار به خودشان شبیهند، اما درشتاندامتر و شاید عضلانیترند و مدتهایی طولانی در آن قاره زندگی کردهاند. آنها با ساکنان این قاره جدید آمیزش میکنند و سپس به دلیل نامعلومی آنها را به کلی نابود میکنند.
بعدها معلوم شد که این ماجرا پایان ترسناکی داشته است. همینطور که جمعیت این گونه زیستی بیشتر میشود، با جانورانی مواجه میشود که دو یا ده و حتی بیست بار از خودش بزرگترند: گربههای عظیمالجثه، خرسهای قدرتمند، لاکپشتهایی به بزرگی فیل و تنبلهایی پنج متری. این گونههای زیستی قدرتمندتر و اغلب وحشیترند ولی از آنجا که به کندی تولیدمثل میکنند، اکنون از میان رفتهاند.
این گونه انسانی همیشهمبتکر، جانور خشکی است، ولی از آبها عبور میکند و به جزایری پا میگذارد که بدایع تکامل در آنها میزیستند: پرندگانی که تخمهایی به اندازه یک هندوانه میگذاشتند، اسبهایی آبی به اندازه خوک و مارمولکهایی عظیمالجثه. اما از آنجا که این جانوران با زندگی در انزوا خو گرفته بودند، آمادگی لازم را برای دفاع از خود در مقابل این تازهواردان یا شاید همراهان آنها (بیش از همه موشها) نداشتند و بدین ترتیب بسیاری از آنها از پای درآمدند.
این روند بارها طی هزاران سال تداوم یافت تا اینکه این گونه تهاجمی (که دیگر چندان نوظهور نبود) عملاً در چهار گوشه دنیا پراکنده شد. در این مقطع چندین واقعه کمابیش همزمان رخ داد و باعث شد این موجود (که بعدها نام انسان خردمند را بر خود نهاد)، خود را در ابعاد بیسابقهای تکثیر کند. ظرف صد سال جمعیتش دو برابر شد، و باز هم دو برابر و باز هم. جنگلهای وسیع کاملاً تخریب شدند. انسانها این کار را عمداً برای سیر کردن شکم خود انجام میدهند، اما موجودات زنده را غیرعمدی از قارهای به قاره دیگر منتقل میکنند و ترکیب زیستی زمین را عوض میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید