ارسال به دیگران پرینت

تنش‌زدایی با غرب

زیاده‌خواهی دلواپسان | چه کسانی باعث شدند تنش‌زدایی با غرب به تعویق بیفتد؟

«پلتیک ایران چیست؟ کشتی دولت کجا می‌رود؟ درین دریای حوادث از برای ما خطری هست یا نیست؟ اگر هست تدارک ما چیست؟

زیاده‌خواهی دلواپسان | چه کسانی باعث شدند تنش‌زدایی با غرب به تعویق بیفتد؟
«پلتیک ایران چیست؟ کشتی دولت کجا می‌رود؟ درین دریای حوادث از برای ما خطری هست یا نیست؟ اگر هست تدارک ما چیست؟ طرح ما کدام است؟ دشمن ما کیست؟ دوست ما کجاست؟ از چه راه باید رفت؟ از چه ورطه باید گریخت؟ در چه کار هستیم؟ چه باید کرد؟ هنوز در ایران هیچ‌یک از بزرگان ما نه این سوالات را تصریح کرده و نه برای حل این مسائل بصیرت کافی داشته است. کشتی دولت بدون طرح، بدون نقشه، بدون تعیین مقصود در دریای پلتیک، حیران و سرگردان بوده است. گاهی بی‌جهت در مقابل بادهای مخالف جنگیده‌ایم، گاهی بی‌سبب راه رفته را برگشته‌ایم، گاهی به تضییع دوست کوشیده‌ایم، گاهی به تقویت دشمن برخاسته‌ایم و پس از صدمات و خبط‌های بی‌شمار اختیار کشتی را به امواج اطراف گذاشته‌ایم. هنوز نمی‌دانیم صلاح ما چیست و مقصد ما کجاست! حال کشتی دولت درین دریای پرخطر به تحریک بادهای مخالف در قرب دشمنان بی‌باک بر اطراف ورطه‌های هایل بی‌اختیار دور می‌زند و اهل کشتی در آسودگی غفلت مقدمات طوفان را نسیم شرطه سعادت می‌پندارند.» این جملات میرزاملکم‌خان ناظم‌الدوله در مورد سیاست خارجی، به شکلی تداعی‌کننده شرایط فعلی است؛ انگار که او در زمانه ما زیست می‌کند.

متاسفانه با گذشت بیش از 150 سال از صحبت‌های ملکم‌خان همچنان شاهد این هستیم که کشتی دولت در دریایی پرخطر متلاطم است. برجام که در روزهای پایانی سال 1400 در نزدیک‌ترین وضعیت به احیا قرار داشت، ناگهان از دستان تیم مذاکره‌کننده اولیه به ریاست عباس عراقچی خارج شد تا پس از قرار گرفتن در وضعیت حیات نباتی، به دستان علی باقری که به نظر می‌رسید حتی از آوردن نام برجام اکراه داشت سپرده شود. آن روزها شواهد حاکی از آن بود که دولت رئیسی روزبه‌روز خود را به روسیه نزدیک‌تر می‌کند. در این میان حمله نظامی روسیه به خاک اوکراین رخ داد و بیش از پیش، وضعیت برای ایران دشوار شد. با شعله‌ور شدن آتش جنگ، شرایطی پدیدار شد تا ایران و مساله هسته‌ای به آوردگاهی برای گروکشی روسیه و کشورهای غربی تبدیل شود. ناظران بر این باورند که زمینه‌ها فراهم بود تا روسیه، با کارت ایران، قمار خود را تکمیل کند. روس‌ها که زیر تحریم‌های شدید تاریخی قرار گرفته بودند، ظاهراً مفری بهتر از ایران برای دور زدن تحریم‌ها و هدایت فشار اقتصادی خود بر آن نمی‌یافتند. برخی اخبار حاکی از آن بود که گذرگاه‌هایی که ایران طی دو دهه اخیر از مسیر آنها، فشار کُشنده تحریم‌های خود را کم‌وبیش تعدیل کرده بود، به تسخیر روس‌ها درآمده است. همین احتمالاً انگیزه کافی در اختیار روسیه قرار می‌داد تا تلاش کند برای به دست آوردن هرگونه توافق میان ایران و غرب به عنوان دو ذی‌نفع اصلی برجام مانع‌تراشی کند. این می‌توانست برای روس‌ها یک بازی حساب‌شده به شمار بیاید. بازی برای یک بازه زمانی طولانی که برای کسب موفقیت در آن باید در پی یک استراتژی باشد.

مرحله بعدی، طرح شائبه استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ علیه اوکراین بود. با وجود اینکه ایران از همان ابتدای جنگ اوکراین سیاست رسمی خود را بر پایه تلاش برای تمرکز بر ابزارهای سیاسی در جهت پایان دادن به این منازعه قرار داد، اما از یک‌سو رسانه‌های غربی با ادله خود تلاش کردند ایران را به مشارکت در جنگ روسیه علیه غرب متهم کنند؛ و از سوی دیگر رسانه‌های روسی دائم در حال پخش کلیپ‌هایی درباره توانمندی این پهپادها بودند و مقام‌های روس نیز در برابر این ادعاها و اتهام‌ها سکوت پیشه کردند؛ همین مساله در افکار عمومی به تایید این ادعا تعبیر شد. طرح این اتهام، آن هم در بحبوحه حمله نظامی روسیه به اوکراین، به خوبی نشان می‌دهد که روسیه در طرح این موضوع هم به دنبال افزایش منافع خود است. بنابراین هدف روسیه بسیار روشن است و در تنظیم روابط دو کشور اولویت‌گذاری‌ها و منافع روسیه جایگاه تعیین‌کننده دارد. همان‌طور که در هفته‌های گذشته هم شاهد همراهی روسیه با کشورهای حاشیه خلیج‌فارس در تقابل با ایران بودیم. پیش از روسیه نیز، چین در اقدامی نابهنگام از موضع امارات در مورد جزایر سه‌گانه ایران، دفاع کرد. اکنون اما دولت رئیسی نه‌تنها نتوانسته روابطش را با غرب (در قالب برجام) احیا کند، بلکه با قدرت‌های شرقی مانند روسیه و چین هم دچار چالش شده است. حال اما چه باید کرد؟ چاره کار کجاست؟ مقصر کیست؟ چه کسانی باعث شدند تنش‌زدایی با غرب به تعویق بیفتد؟

دلواپسان داخلی

26ماجرا به اوایل دوران ریاست‌جمهوری حسن روحانی و تلاش او برای تنش‌زدایی با غرب به رهبری آمریکا، برمی‌گردد. در آن زمان جریان سیاسی که از رسیدن به مجلس باز مانده بود سعی کرد با پرچم دلواپسی وارد صحنه شود و مشکلات فراوانی را برای دولت ایجاد کند. این جریان از همان ابتدا مذاکره با آمریکا را خیانت به کشور خواندند و به تیم مذاکره هسته‌ای وقت، که مقام معظم رهبری آنها را امین، صادق، شجاع و دلسوز خوانده بودند برچسب‌هایی چون خائن، سازشگر و غرب‌گرا زدند. آنها معتقد بودند دولت روحانی دستاوردهای زمان احمدی‌نژاد را بر باد خواهد داد و قراردادی ننگین همچون ترکمانچای خواهد بست. نمایندگان این جریان در مجلس بارها روحانی، ظریف، عراقچی و اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای را به مجلس کشاندند و از آنها در مورد مذاکرات هسته‌ای سوال کرده و از هیچ تلاشی برای سنگ‌اندازی در مسیر مذاکرات دریغ نکردند. در راس آنها علیرضا زاکانی بود؛ او که با تلاش گسترده همفکرانش به ریاست کمیسیون ویژه برجام رسید، تمام توان خود را برای متوقف کردن مذاکرات هسته‌ای و خدشه وارد کردن به برجام انجام داد.

پرسشی که پیش می‌آید این است که چرا با وجود گشایش ناشی از برجام که موجب ازسرگیری صادرات نفت و بازگشت پول‌های بلوکه‌شده ایران شد، دلواپسان سعی کردند شیرینی توافق برجام را به کام مردم تلخ کنند؟ آن‌گونه که روزنامه شرق بررسی کرده است، این گروه از ابتدای توافق برجام، به‌جای سیاست‌ورزی در منطقه، رویکرد نظامی‌گری و تنش‌زایی میان برخی همسایگان را در پیش گرفتند؛ به‌طوری ‌که از یک طرف سعودی‌ها شیخ نمر را ناجوانمردانه گردن زدند و آنگاه که حکومت عربستان در کانون مذمت جهانیان قرار گرفت، ناگاه سفارت عربستان در تهران به آتش کشیده شد تا عربستان از فشار جهانی رها شود و حربه برنده‌ای به دست بیگانگان داده شود تا چهره‌ای بی‌ثبات‌کننده از ایران در عرصه بین‌الملل به تصویر بکشند. آیا این رویدادها تصادفی بود؟ دلواپسان در پسابرجام از رفت‌وآمدهای هیات‌های خارجی و اروپایی به ایران گرفته تا اقداماتی مانند عقد قرارداد خرید هواپیماهای مسافری و قرارداد توتال، طوری حساسیت هیستریایی از خود بروز می‌دادند که گویی دولت منتخب مردم درصدد چوب حراج ‌زدن به منابع مملکت و روی آوردن به طرح‌های بدون اولویت یا تجملی است. پرسش ما این است که چرا دلواپسان هیچ تلاشی نکردند تا شرایط برای استفاده از فرصت‌های جهانی در راستای فقرزدایی و کاهش بیکاری در مملکت فراهم شود؟

علاوه بر مخالفان داخلی برجام، همزمان و پیوسته این توافق‌نامه از ناحیه اسرائیل، عربستان نیز با هجمه مواجه شد تا اینکه با آمدن ترامپ، خواب این سه‌گانه تعبیر شد؛ ولی این صدای شادی مخالفان داخلی بود که بلندتر از همه طنین افکند و در حالی‌ که اکثر شهروندان آمریکایی مخالف نقض برجام بودند، این پرچم آمریکا و نه حتی مثلاً تصویر ترامپ بود که از سوی دلواپسان در صحن مجلس و در سکوت هیات‌رئیسه آن به آتش کشیده شد. اما واقعاً چرا کاسبان تحریم در ایران بیشتر از جنگ‌افروزان در آمریکا از خروج ترامپ از برجام به وجد و سماع درآمدند؟ گروهی برجام و گروهی پرچم آمریکا را آتش زدند و دسته‌ای هم زمزمه استیضاح و عزل روحانی را سر دادند و البته عده‌ای در مجلس خبرگان بیکار ننشستند و خواهان عذرخواهی رسمی رئیس‌جمهور شدند! اگر بر فرض بپذیریم که برجام از نگاه منافع مملکت توافق بدی بود و بهتر از آن قابل اجرا بود، در این گزاره نباید کسی تردیدی داشته باشد که ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل در سال 1384 بدترین اتفاقی بود که می‌توانست رقم بخورد. بنابراین محل منازعه منطقاً این خواهد بود که کدام مسیر برای رهایی مردم ایران از چنگال شورای امنیت می‌توانست بهترین گزینه باشد؟ اگر گزینه بهتری متصور بود، چرا دلواپسان نتوانستند به اجرا درآورند تا جبران بی‌کفایتی خویش را در انداختن ایران در تله شورای امنیت جبران کرده باشند؟

با وجود تمامی این مخالفت‌ها دولت روحانی بار دیگر تلاش کرد برجام را احیا کند. در شرایطی که مذاکره‌کنندگان ایرانی به توافق‌هایی درباره نحوه برداشته شدن تحریم‌های ایران و همچنین اجرای کامل برجام از سوی تهران دست یافته بودند، تغییر دولت در ایران این روند را به تعویق انداخت. حسن روحانی دوم تیرماه 1400 با اشاره به این پیشرفت‌ها تاکید کرد، «اگر بخواهند همین امروز می‌توانیم تحریم را تمام کنیم. نه فردا، همین امروز دوم تیر می‌توانیم تحریم را تمام کنیم، همین الان اختیارات به آقای دکتر عراقچی بدهیم، به وین برود و در عرض چند روز توافق را نهایی کند و تحریم هم برداشته شود». روحانی در جایی دیگر نیز گفته بود: «تلاش کردیم برجام را به نتیجه برسانیم. با اینکه می‌دانستیم اجرایی شدن برجام به دولت بعد می‌رسد و پول آن در دولت بعد به خزانه کشور واریز می‌شود، اگر برخی موانع پیش نمی‌آمد ما می‌توانستیم در اسفند 1399 تحریم را تمام کنیم.» اما چرا با وجود چنین فرصتی برجام احیا نشد؟ چه کسانی در اسفند 1399 باعث شدند برجام به تعویق بیفتد؟ آیا این سنگ‌اندازی به خاطر رقابت‌های سیاسی بود؟ اگر برجام در آن مقطع امضا می‌شد کشور چه مسیری پیدا می‌کرد؟ چه کسانی با آن مخالفت کردند؟ این افراد اکنون کجا هستند و آیا می‌دانند چه خسارت‌هایی به کشور وارد کردند؟ 

دلواپسان خارجی

مخالفت با برجام و احیای روابط با غرب نه‌تنها در ایران بلکه در سطح منطقه‌ای و جهانی هم مشتری‌های فراوانی داشته و دارد. کافی است نگاهی به مخالفان خارجی بیندازیم تا به اهمیت این توافق پی ببریم.

اسرائیل

همان‌طور که گروه‌های مشخص و تاثیرگذاری در ایران، به‌طور پیوسته علیه تنش‌زدایی با غرب، برجام و در حال حاضر احیای آن، سخن‌پراکنی می‌کنند، در اسرائیل نیز صدای ضدیت با توافق هسته‌ای ایران، از سایر صداها بلندتر است. چه در دوره بنیامین نتانیاهو و چه در دوره نفتالی بنت، هر دو مخالفت‌های گسترده و سرسختی علیه برجام ابراز می‌داشتند. «توافق بد» که به موجب آن «ایران سریع‌تر به سمت هسته‌ای شدن پیش می‌رود» و «امنیت اسرائیل، منطقه و جهان را تهدید می‌کند»، محور ثابت اظهارات و ادعاهای نتانیاهو علیه توافق هسته‌ای بوده است. البته موضع نتانیاهو، رهبر راستگرایان اسرائیل، در قبال توافق هسته‌ای با دیدگاه‌های احزاب و نهادهای دیگر این رژیم تا حدودی تفاوت داشت و این مساله نیز بیش از آنکه به توافق هسته‌ای مربوط باشد، به نگرانی نخبگان اسرائیلی در مورد رابطه تل‌آویو و واشنگتن برمی‌گشت. اگرچه نهادهای مختلف اسرائیل، اعم از رئیس‌جمهور این رژیم و احزاب چپگرای همسو با احزاب راستگرایی همچون لیکود، مخالف توافق هسته‌ای به عنوان یک رویداد سیاسی مربوط به ایران بودند، اما رویکرد نتانیاهو، رهبر حزب لیکود، نسبت به این رویداد را مورد انتقاد قرار می‌دادند؛ چون نگران تعمیق تنش با آمریکا و همچنین متحدان اروپایی اسرائیل، که در پی مذاکرات هسته‌ای و نهایی شدن توافق گسترش یافت، بودند. از این‌رو، موضع اسرائیلی‌ها در مقابل توافق هسته‌ای بر دو محور به پیش رفت: نخست؛ ضدیت راستگرایان با توافق، که در تنش با آمریکا خود را نشان داد و بر اعمال فشار از طریق ساختار سیاسی آمریکا برای جلوگیری از پذیرش و اجرای توافق تاکید داشت و دوم؛ مخالفت میانه‌روها با توافق، که از گسترش تنش‌های خارجی اسرائیل با متحدان خود به ویژه آمریکا در هراس بود و تنها راه مقابله با توافق را روابط دوستانه و نزدیک به کاخ سفید و در پی آن، اعمال فشارهای نرم برای تغییر رویکرد آمریکا در قبال ایران معرفی می‌کرد.

با این حال، محافل امنیتی و پشت پرده اسرائیل گاهی مواضعی متفاوت و کمترشنیده را نیز ابراز می‌کنند. برای مثال یائیر گولان، معاون پیشین ستاد کل ارتش اسرائیل، در مقاله‌ای که در واشنگتن‌پست نوشت مدعی شد، برخلاف آنچه در ظاهر دیده می‌شود، بیشتر کارشناسان دفاعی-امنیتی اسرائیل به برجام رویکرد مثبت داشته و دارند. بر این اساس، ژنرال گولان اذعان دارد که وقتی در سال ۲۰۱۵ باراک اوباما از توافق هسته‌ای میان ایران و قدرت‌های جهانی رونمایی کرد، رهبران اصلی و کلیدی نظامی اسرائیل آهی از سر آسودگی کشیدند. گولان همچنان نیز برجام را توافقی خوب می‌داند و به جو بایدن توصیه کرد که به برجام بازگردد و از آن به عنوان پایه‌ای برای مذاکرات آتی استفاده کند. همچنین رئیس در حال بازنشستگی بخش تحقیقات اطلاعات تجسسی ارتش اسرائیل نیز در اکتبر ۲۰۲۰ به روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت گفت که «هنوز ثابت نشده که خروج آمریکا از توافق هسته‌ای به نفع اسرائیل بوده است».

با وجود این، اسرائیل همواره نشان داده که در مسیر مقابله با ایران، استراتژی خود را با تاکتیک‌های متفاوت و بعضاً در ظاهر متضاد دنبال می‌کند. مخالفت اسرائیل با برجام، در واقع مشخصاً مخالفت با بهبود وضعیت اقتصادی ایران به عنوان پاشنه‌آشیل این کشور و مهم‌ترین سطح اتکا برای افزایش نارضایتی عمومی و شورش علیه نظام سیاسی ایران است. آنها از همین وضعیت به خوبی استفاده کرده و با پیگیری نبرد در سطوح سیاسی، به عملیات‌های خرابکارانه علیه برنامه هسته‌ای و رخنه کردن در دستگاه‌های اقتصادی-سیاسی ایران نیز اقدام می‌کنند تا از این راه، کارآمدی نظام سیاسی ایران را کمتر و کمتر کنند. در تکمیل این تاکتیک‌ها، آنها از شکل‌گیری یک توافق محدود در مورد برنامه هسته‌ای ایران نیز ناراضی نیستند، چراکه همان‌طور که اشاره شد، این توافق می‌تواند چارچوبی حداقلی برای مهار ایران، برنامه هسته‌ای و موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای آن باشد. در همین رابطه بنیامین نتانیاهو ادعا کرده است که اسرائیل به آمریکا اطلاع داده که «تفاهم‌های محدود» یا آنچه «توافق‌های کوچک» نامیده شده، «در راستای منافع اسرائیل نیست و ما با آن مخالف هستیم».

عربستان

همان‌طور که گفته شد تکلیف اسرائیل با برجام از همان روز نخست روشن بود. اسرائیلی‌ها سال‌ها پیش از این توافق درباره برنامه هسته‌ای ایران ابراز نگرانی می‌کردند و در کمپین بین‌المللی برای محدود کردن این برنامه همیشه در ردیف نخست بودند. اما وضعیت بقیه کشورهای منطقه به ویژه کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس و در راس آن عربستان، شباهتی به اسرائیل نداشت. عربستان که زمانی از برجام حمایت کرده بود در نهایت به یکی از مخالفان اصلی این توافق تبدیل شد و برای برهم‌زدن آن و بازگشت تحریم‌ها تلاش کرد.

عربستان سال‌های متمادی عموماً از دیپلماسی و گفت‌وگو در موضوع تنش‌زدایی ایران با غرب و همچنین مذاکرات هسته‌ای ایران حمایت می‌کرد و مقامات عالی‌رتبه این کشور سخنانی در مخالفت با حمله نظامی بیان می‌کردند. در سال‌های اولیه این مذاکرات نه از رویارویی دو کشور در یمن خبری بود و نه در سوریه جنگ نیابتی میان ایران و عربستان شکل گرفته بود. علاوه بر این سیاست خارجی ملک عبدالله، پادشاه پیشین این کشور، مانند دوران ملک سلمان تهاجمی نبود و رقابت‌های منطقه‌ای تهران و ریاض پشت تعارف‌های مرسوم پنهان بود. اما این روند صلح پایدار نماند. با پایان کار صدام حسین در عراق و نفوذ ایران در این کشور، آرام‌آرام شیوه بازی عربستان تغییر کرد. آتش‌بیار این معرکه بهار عربی بود که باعث شد دو طرف وارد تنشی بی‌پایان شوند. به همین خاطر زمانی که مذاکرات هسته‌ای در سال ۲۰۱۵ به سرانجام رسید احتمال مخالفت کشورهای عرب منطقه و در راس آن عربستان با این توافق یا نارضایتی کلی این کشور از عادی‌سازی احتمالی روابط تهران-واشنگتن بارها از سوی ناظران منطقه تکرار شد. در همان زمان باراک اوباما، رئیس‌جمهوری وقت ایالات‌متحده، طی ابتکاری، سران شش کشور عربی از جمله عربستان را به کمپ دیوید دعوت کرد تا در نشستی به آنها اطمینان بدهد که واشنگتن بعد از توافق با تهران امنیت آنها را فراموش نخواهد کرد. سرانجام برجام امضا شد و ملک سلمان پادشاه عربستان گفت که کشورش از این توافق حمایت می‌کند. اما اظهارنظرهای گاه و بیگاه مقامات عربستان نشان می‌دهد که آنها از همان ابتدا دل خوشی از این توافق نداشتند.

با تغییر دولت در آمریکا و روی کار آمدن دونالد ترامپ گویی بازی به نفع اسرائیل و صدالبته عربستان تغییر کرد. شروع کمپین انتخاباتی در آمریکا مساله خروج از برجام را به پرسش رسانه‌ها تبدیل کرده بود و کار به جایی رسیده بود که نامزدهای عمدتاً جمهوریخواه هرازگاهی با این پرسش روبه‌رو بودند که با برجام چه خواهند کرد. در این میان ترامپ که در مقایسه با بقیه نامزدهای حزب جمهوریخواه ستاره نظرات پوپولیستی بود در ارتباط با ایران نیز مخالفت سرسختانه با برجام را انتخاب کرد و در نهایت هم به وعده‌های انتخاباتی خود جامه عمل پوشاند. در این میان ریاض در یک تغییر ملموس از استراتژی موازنه نرم در دولت اوباما به سمت دنباله‌روی سخت از دولت ترامپ حرکت کرد و فضای به‌وجودآمده را بهترین فرصت برای به نتیجه رساندن رویکرد خود ارزیابی کرد. خروج ترامپ از برجام، بازگشت تحریم‌ها و کلید زدن پروژه فشار حداکثری که همزمان با روابط بسیار گرم و شخصی ترامپ با محمد بن‌سلمان همراه شد، عربستان را به سمت همراهی تمام‌قد با دولت ترامپ و فشار بر ایران و اخلال در روند برجام سوق داد. با روی کار آمدن جو بایدن و بازگشت مجدد آمریکا به میز مذاکره، عربستان به این جمع‌بندی رسید که درخواست حضور در مذاکرات احیای برجام راه معقولانه‌تری برای مواجهه با وضعیت به‌وجودآمده است. اما این درخواست از فروردین ۱۴۰۰ و آغاز گفت‌وگوها در وین از سوی تمامی طرف‌ها رد شد و دیدگاه عربستان مبنی بر افزودن پیوست‌های جدید موشکی و منطقه‌ای تحت عنوان برجام‌پلاس نیز راه به جایی نبرد.

روسیه

روسیه یکی از طرف‌های حاضر در برجام است که بر اساس اظهارات مسوولان این کشور به‌نظر می‌آید نه‌تنها راضی به احیای برجام نیستند بلکه از اصول با این توافقنامه مشکل دارند و نمی‌خواهند ایران در این توافقنامه به سرانجام برسد. به‌همین دلیل نه ایران را برای احیای برجام تشویق می‌کنند و نه خود راهی برای بهبود وضعیت ایجاد می‌کنند. در مورد مخالفت دولت روسیه با برجام می‌توانیم به روزی بازگردیم که برجام در وین به امضای ایران و 1+5 رسید. اگر مسائل آن روزها را دنبال کنیم متوجه می‌شویم که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران در جمع سایر نماینده‌های کشورها برای عکس یادگاری به‌دنبال سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه بود، ولی در نهایت عکس یادگاری برجام در غیاب لاوروف گرفته شد.

در موضوع احیای برجام روسیه در ابتدا تلاش کرد تا وانمود کند یکی از حامیان احیای برجام است و در همین راستا نیز میخائیل اولیانوف پس از هر دور مذاکره با حضور در جمع خبرنگاران و انتشار توئیت‌هایی خود را به یکی از منابع خبری تبدیل کرد. مسکو در این دوران با دقت همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را رصد می‌کرد و در مواردی نیز تهران را به همکاری بیشتر با این نهاد به‌منظور حل‌وفصل پرونده هسته‌ای در جهت تاثیرگذاری مثبت بر روند مذاکرات احیای برجام فرامی‌خواند. اما حمله روسیه به اوکراین تاثیر چشمگیری بر رویکرد این کشور نسبت به برجام داشته است. در گزارشی که روزنامه هم‌میهن کار کرده آمده است: پس از این تهاجم، روسیه از تلاش برای پیشرفت معنا‌دار و به‌موقع در مذاکرات هسته‌ای یا مصون نگه داشتن آن از تنش‌های ژئوپولیتیک گسترده‌تر دست برداشت. اتکای فزاینده روسیه به ایران برای حمایت اقتصادی و میدانی، توانایی و تمایل کرملین برای انتقاد از ایران را کاهش داد، چه رسد به اینکه ایران را به سمت پذیرش توافق سوق دهد. این به‌هیچ‌وجه به این معنی نیست که تغییر رویکرد روسیه در بهار و تابستان سال 2022 تنها عامل تعیین‌کننده در ممانعت از احیای توافق هسته‌ای بود، بلکه به این معناست که روسیه یکی از چندین عامل مهم است. از اکتبر 2022، برخورد با اعتراضات داخلی ایران و اتکای فزاینده روسیه به پهپادهای ایرانی، موانع بزرگی را برای احیای برجام ایجاد کرده است. به نظر می‌رسد روسیه محاسبه کرده است که قرار گرفتن برجام در برزخ، برای این کشور بهتر است در حالی‌ که به جنگ علیه اوکراین ادامه می‌دهد، به بهترین نحو منافعش را تامین می‌کند چراکه از نظر اقتصادی، تحریم‌ها علیه تهران پابرجا خواهند ماند و در مقابل از تقویت بیشتر موقعیت تهران در برابر مسکو کاسته خواهد شد و در عین حال تجارت روسیه و ایران همچنان به رشد خود ادامه خواهد داد. از نظر سیاسی، مسکو می‌تواند در رویارویی ژئوپولیتیک گسترده‌تر با غرب، حتی در بحبوحه نامشخص بودن سرنوشت برجام، جمهوری اسلامی را محکم در کنار خود نگه دارد. روسیه با تحکیم روابط خود با تهران و با توجه به برتری جریانات تندرو در ایران در سال‌های اخیر، احتمالاً محاسبه کرده است که آینده برجام به دلیل چشم‌اندازهای ناچیز نزدیک شدن تهران و واشنگتن، بی‌اهمیت خواهد بود.

تا کی و به چه بهایی؟

27تا کی باید در برابر زیاده‌خواهی دلواپسان داخلی و خارجی سکوت کرد؟ دولتمردان باید بدانند هزینه تنش با غرب و عدم احیای برجام در درجه اول معیشت مردم ایران را هدف قرار داده و با تداوم این وضعیت، زندگی برای آنها هر روز سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود. از همین‌رو بهتر است دولتمردان در کنار تلاش مستمر برای کاهش تنش با غرب و رفع سریع‌تر تحریم‌ها گام‌هایی برای کاهش آسیب تحریم یا به عبارتی خنثی کردن آثار آن بردارند تا مردم بیش از این متحمل سختی و ناراحتی برای گذران زندگی نشوند. در همین رابطه یدالله کریمی‌پور، استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی، معتقد است، جهان امروز ما از دیدگاه کسب‌وکار دارای ۲۱۷ هایپر کوچک و متوسط و بزرگ و غول‌پیکرند. منظورم شمار کشورهاست؛ که البته ۱۹۳ واحدش (کشور) عضو ملل متحد هستند. همچنین ورای این هایپرها کمپانی‌های چندملیتی فراوان‌اند. شاید از دیدگاه شمار و قدرت تولید بیش از ملت‌ها باشند. ولی به هر روی هنوز معیار سنجش قدرت تولیدگران و هایپرها ملی یا کشوری است. تقریباً چهارپنجم این هایپرهای کوچک و بزرگ در چرخه‌ای پیوسته، منظم، آشکار و بی‌دردسر در بازاری تقریباً به بزرگی کره زمین با هم در دادوستد هستند. هزاران و بلکه میلیون‌ها رشته کار دادوستد را به یکدیگر پیوند می‌دهد؛ و البته در این میان واسطه‌های روان‌ساز نیز بدون لحظه‌ای توقف در تلاش‌اند تا بازرگانی بین‌المللی در جریان باشد و از کار نیفتد. سیستم‌های بانکی، اعتباری، بیمه‌ها، کشتیرانی و... شبانه‌روز با هدف دستیابی به سود خود و ملت‌هایشان دست‌اندرکارند. البته این سازوکار نه خیلی آزاد است و نه خیلی عادلانه. مثلاً تا امروز بیشتر سود مبادلات روانه پنج منطقه می‌شود: آمریکای شمالی، اتحادیه اروپا، آسیای خاوری پیشرفته، اقیانوسیه و چند کشور به تندی رو به توسعه، مانند امارات، عربستان، ترکیه و... در این میان خواه‌ناخواه طی دست‌کم 5۰، 6۰ سال گذشته بیشتر سکان‌های کشتی تجارت در دست ایالات‌متحده قرار گرفته است. او علاوه بر اشراف بر متن و بطن و دروازه‌های نهادهای پولی، اعتباری، حقوقی، کشتیرانی، تنها دولت دارای قدرت جهان‌شمول نظامی بوده است. یعنی تنها دولتی است که هر کجا اراده کرده است، توانسته از طریق نهادهای بین‌المللی و فرامنطقه‌ای مانند شورای امنیت و ناتو دیگران را تحت فشار بگذارد. روشن‌تر اینکه علاوه بر ۳۲ کشور ناتو، ۶۳ تا ۶۵ کشور دیگر هم به عنوان متحد، همکار، همراه و دوست پذیرای تصمیمات و احکامش بوده‌اند. مثلاً با تحریم‌هایش چه عادلانه، چه ستمکارانه همراه‌اند. البته در میان این ۲۱۷ ملت-دولت، واحدهای مخالف چنین رویه و سازوکاری کم نبوده و نیستند. جمهوری دموکراتیک کره، سوریه، روسیه، جمهوری ‌اسلامی ایران، کوبا، میانمار، افغانستان طالبانی و... خب اینها چه می‌توانند بکنند؟ کم کار نکرده‌اند، شانگهای و بریکس و... را بنا نهاده‌اند،‌ تجارت تئاتری راه انداخته‌اند، کوشیده‌اند دلار را از تجارت فی‌مابین حذف کنند. ولی نتیجه؟ دستاورد؟ ماحصل؟ می‌گویند تخمی کاشته شده، باید منتظر رویش‌اش نشست. ولی تا کی و به چه بهایی؟

در این میان چه کسانی سود می‌برند؟ این را بدانید که حتی مخالفان نظام سلطه هم به عرضه تولیدات و خدمات وابسته‌اند. ولی در این میان می‌خواهند یواشکی،‌ به اصطلاح هم تحریم‌ها را دور بزنند،‌ هم یواشکی نفت بفروشند و هم هزاران قلم کالا و خدمات وارد کنند. خب مسلم است که خرید و فروش دزدکی موجبات ضرر است. روشن است که ناگزیرند ارزان‌تر از بازار بفروشند و گران‌تر از بازار وارد کنند. چنین رویکردی به منزله افزودن واسطه به نظم بازار است. ده‌ها و صدها و بلکه هزاران واسطه. اینها چه کسانی هستند؟ مافیاها یا باندهای مافیایی. مسلم است که هزاران دسته و گروه کالای وارداتی و چندین دسته کالای صادراتی هست. در این میان رد و بدل کردن پول (ارز) هم مکافاتی است. چه کسی بالاترین صادرات را دارد؟ دولت. چه کسی پیگیر بیشترین واردات است؟ دولت. خب من دو زاویه مثلث را تعیین کردم، اگر خواننده زاویه سوم را تشخیص ندهد، تنبل است. اینکه با پیوستن رسمی، آشکار و همه‌جانبه جمهوری اسلامی ایران به بازار جهانی چه کسانی خسارت می‌بینند، روشن نیست؟ کم شدن و بلکه حذف واسطه‌ها به ضرر چه کسی و چه کسانی است؟ مردم و نهادها و مدیران ایران‌دوست به خوبی می‌دانند که چه کسانی در زاویه و گوشه سوم خوابیده‌اند. 

زهرا اکبری / نویسنده نشریه 

 

 


 

 

منبع : تجارت فردا
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۱ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه